(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 9 مهر 1391 - شماره 20319

پاسخ به شبهات فيلم موهن درباره همسران پيامبر(ص)
خطر عالمان دنياپرست


پاسخ به شبهات فيلم موهن درباره همسران پيامبر(ص)

يكي از مواردي كه در فيلم موهن به ساحت رسول اعظم(ص) دستمايه قرار گرفته، تعداد ازدواج هاي پيامبر(ص) است.
در سكانس هايي از اين فيلم موهن، پيامبر(ص) را- نعوذبالله- فردي جاه طلب نشان مي دهد كه به يارانش دستور كشتن مردان قبايل غيرمسلمان مي دهد تا به اين ترتيب زنان آنها را به غنيمت گيرد! در ادامه سكانس هايي پخش مي شود كه زبان از توصيف آنها شرم دارد. اين شبهه موضوع جديدي نيست و همواره از سوي معاندان در طول تاريخ اسلام مطرح مي شود. محمدحسن قدردان قراملكي در كتاب «درباره پيامبر اعظم(ص)» درباره علل ازدواج هاي پيامبر(ص) چنين مي نويسد:
¤ازدواج هاي پيامبر، تابع مصالح ديني و اجتماعي
انگيزه هاي ازدواج حضرت، نه از سرشهوت راني و خوشگذراني، بلكه اساساً برطبق دستور الهي و برپايه مصالح و مقتضيات اسلام در آن مقطع زماني صورت گرفته بود.
ابوسفيان اين دشمن پيامبر، از ازدواج ايشان با دختر خود، زماني كه دخترش در حبشه تنها مانده بود، آگاه شد، گفت: «پشت اين مرد به زمين مباد.»
شرايط زماني ازدواج ها كه در اوج سختي و فشار جنگ ها بود و از طرفي ازدواج با زنان بيوه كه برخي چندين بار ازدواج كرده بودند و همسر نگرفتن از انصار كه به راحتي اسلام را پذيرفته بودند و عدم انتقاد از ازدواج هاي پيامبر در زمان ايشان همگي از اين مطلب نشان دارد كه اين ازدواج ها بر پايه مصالح و اقتضائات زمان بوده است نه از سر لذت كه برخي در پي القاي آن هستند.
انگيزه هاي ازدواج هاي حضرت را به صورت كلي مي توان در سه بخش انگيزه هاي سياسي و اجتماعي، اخلاقي و ديني تحليل و تبيين كرد كه به آنها اشاره مي شود.
الف) انگيزه هاي سياسي و اجتماعي (همبستگي با اقوام مختلف)
هنگامي كه پيامبر نداي اسلام را بلند كرد، تنها بود و تا مدت ها جز عده اي محدود به او ايمان نياوردند، او بر ضدتمام معتقدات خرافي عصر و محيط خود قيام كرد و به همه اعلام جنگ داد، طبيعي است كه همه اقوام و قبايل آن محيط بر ضد او بسيج شوند و بايد از تمام وسايل براي شكستن اتحاد نامقدس دشمنان استفاده كند كه يكي از آنها ايجاد رابطه خويشاوندي از طريق ازدواج با قبايل مختلف بود؛ زيرا محكمترين رابطه در ميان عرب جاهلي، رابطه خويشاوندي محسوب مي شد و داماد قبيله را همواره از خود مي دانستند و دفاع از او را لازم و تنها گذاشتن او را گناه مي شمردند، قرائن زيادي در دست داريم كه نشان مي دهد ازدواج هاي پيامبر لااقل در بسياري از موارد، جنبه سياسي داشته است.
در راستاي اين اهداف، پيامبر(ص) با عايشه دختر ابوبكر از قبيله بزرگ «تيم»، با حفصه دختر عمر از قبيله بزرگ «عدي»، با ام حبيبه دختر ابوسفيان از قبيله نامدار بني اميه، ام سلمه از بني مخزوم، سوده از بني اسد، ميمونه از بني هلال و صفيه از بني اسرائيل پيوند زناشويي برقرار كرد، ازدواج، مهمترين پيوند و ميثاق اجتماعي است؛ به ويژه در آن فرهنگ، تأثير بسياري از خود به جا مي گذارد.
در آن محيط كه جنگ، خونريزي و غارتگري رواج داشت، بلكه به تعبير ابن خلدون، جنگ و خونريزي جزو خصلت ثانوي آنان شده بود، بهترين عامل بازدارنده از جنگ ها و عامل وحدت و الفت، پيوند زناشويي بود.
با دقت در ازدواج هاي حضرت، به اين نكته پي مي بريم كه همسران حضرت تنها از ميان مهاجران و نه انصار بود، براي اينكه اتحاد و همدلي بين حضرت و انصار وجود داشته و به واسطه اي نياز نبود؛ اما بين حضرت و قبايل مهاجر، كدورت و دشمني هايي اتفاق افتاده بود كه عقد ازدواج، آنها را به عقد دوستي و وحدت تبديل مي كرد، به همين جهت پيامبر(ص) با قبايل بزرگ قريش، بويژه با قبايلي كه بيش از ديگران با پيامبر(ص) دشمن بودند، مانند بني اميه ازدواج كرد؛ اما با قبايل انصار كه از سوي آنان هيچ خطري احساس نمي شد و آنان نسبت به پيامبر(ص) دشمني نداشتند، ازدواج نكرد.
«گيورگيو» نويسنده مسيحي مي نويسد: محمد(ص) ام حبيبه را به ازدواج خود درآورد تا بدين ترتيب داماد ابوسفيان شود و از دشمني قريش نسبت به خود بكاهد، در نتيجه پيامبر با خاندان بني اميه و هند زن ابوسفيان و ساير دشمنان خونين خود خويشاوند شد و ام حبيبه عامل بسيار مؤثري براي تبليغ اسلام در خانواده هاي مكه شد».
ب) انگيزه هاي اخلاقي
نكته ديگري كه بسيار حائز اهميت است، اينكه با دقت در سيره پيامبر(ص) مي توان دريافت كه هيچگاه مقصود ايشان از اين ازدواج ها، تمايلات جنسي نبوده است، با تأمل در ازدواج هاي حضرت، ما شاهد انگيزه هاي اخلاقي نوعاً حمايت مادي يا معنوي از زنان (همسران) هستيم كه شواهد زير اين ادعا را ثابت مي كنند:
1. ايشان در طولاني ترين بخش عمر خويش يعني از 25 تا 50 سالگي فقط با همسر اول خويش حضرت خديجه زندگي كرد و تا او زنده بود، همسر ديگري اختيار نكرد؛ در حالي كه ايشان در سن جواني بودند، بعد از خديجه نيز تا يك سال ازدواج نكرد، ازدواج هاي متعدد پيامبر(ص) در هفت سال آغازين هجرت بوده است؛ يعني در حد فاصل سنين 54 تا 61 سالگي.
2- علاوه بر اين شكي نيست كساني كه به زن دوستي و شهوتراني نظر دارند، به طور معمول به دنبال جمال، زيبايي و زنان جوان هستند، ولي در سيره پيامبراكرم(ص) نه تنها چنين چيزي وجود ندارد، بلكه ما شاهديم كه ايشان بعد از ازدواج با دختر باكره با بيوه زنان و حتي با زنان پير ازدواج مي كند و اين با انگيزه شهواني مشابهتي ندارد.
3- علت ازدواج ايشان با ام حبيبه(رمله) دختر ابي سفيان به اين خاطر بود كه شوهرش در حبشه نصراني شد، ولي او مسلمان باقي ماند؛ پس رسول خدا(ص) براي حمايت از او به صورت غيابي با ايشان ازدواج كرد و نجاشي حاكم حبشه از طرف پيامبر عقد را جاري ساخت.
در اينجا به صورت واضح مي توان انگيزه ديني و حمايتي پيامبر را ديد و اين كار با سخن كساني كه اين ازدواج ها را با انگيزه شهوت مي دانند سازگار نيست؛ چون اين زن در حبشه بود و حتي زمان برگشت او مشخص نبود.
4- ازدواج گاهي براي حفظ جان برخي از زنان مسلمان صورت مي گرفت. درباره سوده بنت زمعه اين جهت را بيان كردند؛ چون همسر خود را از دست داده بود و اقوام او همه كافر بودند كه درباره او خطر كشته شدن يا اسارت و شكنجه وجود داشت، رسول خدا(ص) با ازدواج، او را نجات داده و در پناه خود قرار داد.
5- رسول خدا(ص) براي كمك و تأمين زندگي برخي از زنان كه بيوه شده بودند، با آنها ازدواج كرد؛ مانند ازدواج با زينب بنت خزيمه كه در جاهليت به خاطر انفاق به فقرا و مساكين به ام مساكين شهرت داشت، اما بعدها وي خود فقير و تهيدست شده بود، پيامبر با ازدواج با او درپي حفظ آبروي وي برآمد.
6- انگيزه ايشان در ازدواج با ام سلمه اين بود كه او داراي كودكان يتيمي بود كه قادر به اداره آنها نبود.
7- در برخي از ازدواج ها، انگيزه پيامبر، رهايي اسرا و آزادسازي آنها بود؛ چنانكه با صفيه دختر حيي بن اخطب يهودي ازدواج كرد كه دختر بزرگ يهوديان بود و او را از اسارت آزاد كرد.
8- حضرت با ازدواج با جويره دختر حارث بن ابي ضرار رئيس طايفه بني المصطلق كه به اسارت درآمده بود، موجبات آزادي همه اسراي اين قبيله را فراهم آورد؛ چون مسلمانان ديگر وقتي ديدند اين طايفه با پيامبر خويشاوند شدند، همگي اسراي اين قوم را كه در دست داشتند، آزاد كردند و مردمان بني المصطلق وقتي اين رفتار را ديدند، همگي به اسلام گرويدند.
اين تعبير لطيفي است كه نشان مي دهد ازدواج پيامبر با زنان متعدد و مختلف براي حل يك سلسله مشكلات اجتماعي و سياسي بوده است.
ج) انگيزه هاي ديني
چنانكه اشاره شد، بعضي از ازدواج هاي پيامبر(ص) به امر الهي و به منظور اثبات يك حكم ديني يا برداشتن سنت جاهلي بود كه خود حضرت پيش قدم مي شدند؛ اينجا مي توان به ازدواج با زينب بنت جحش اشاره كرد.
در اسلام «پسر خوانده» حكم پسر واقعي را ندارد و زن پسر خوانده بر مرد محرم نيست؛ درحالي كه در جاهليت احكام پسر واقعي را بر پسر خوانده سرايت مي دادند، از آن جمله زن پسرخوانده محرم بود، اسلام اين حكم را باطل كرد. پيامبر(ص) به دستور خدا با زينب بنت جحش كه همسر مطلقه زيدبن حارثه، پسر خوانده پيامبر بود، ازدواج كرد تا حكم جاهلي را در عمل باطل كند و مردم، پذيراي نقض حكم جاهلي باشند.
اگر اين ازدواج صورت نمي گرفت، ممكن بود زيدبن حارثه، يا پسر اسامه بن زيد، بعد از رحلت پيامبر به عنوان پسر و وارث پيامبر مطرح مي شد و مسير امامت و وراثت خاندان پيامبر(ص) دگرگون مي گرديد.
به نقل از: فارس
 


خطر عالمان دنياپرست

¤ محمد حسن زاده
يكي از آموزه هاي قرآني، قاعده طلايي «آنچه براي خود نمي پسندي براي ديگران نپسند» است. بر همين اساس خداوند از مؤمنان خواسته است تا در هنگام انفاق و صدقه دادن، هر آن چيزي كه محبوب و دوست داشتني خودشان است همان را انفاق كنند؛ چرا كه اگر اين گونه رفتار نكنند، در حقيقت انفاقي نكرده اند. به سخن ديگر، حسن فاعلي با حسن فعلي مي بايست همراه باشد و تنها حسن فاعلي و نيت خير كفايت نمي كند؛ چنانكه كار نيك بي نيت خير و حسن فاعلي نيز دردي را درمان نمي كند. خداوند مي فرمايد: لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون و ماتنفقوا من شي ء فان الله به عليم؛ هرگز به نيكوكاري نخواهيد رسيد تا از آنچه دوست داريد انفاق كنيد و از هر چه انفاق كنيد قطعاً خدا بدان داناست. (آل عمران، آيه 92)
اصولا برخي تنها مدعي هستند و در هنگام عمل است كه مشخص مي شود كه چند مرده حلاج هستند. در بيرون گود هستند و مي گويند لنگش كن؛ اما خود از عهده هيچ كاري برنمي آيند. از اين رو خداوند اصل را بر آزمون و امتحان قرار داده تا سيه رو شود هر كه در او غش باشد. (عنكبوت، آيات 2 و 3)
بسياري از مردم در آزمون هاي الهي شكست خوردند و رو سيه شدند. هر كسي در دام چيزي افتاد و نتوانست از آن برهد. از شهوت هاي جنسي و غذايي و مالي و نام و نان و نشان و قدرت و ثروت و همچنين در آزمون نعمت و نقمت، از گرسنگي، نقص در مال و ثروت و فرزند و عضو و جان و تن تا رفاه و قدرت، هر كسي پايش لغزيد و سقوط كرد. (بقره، آيه 155؛ انعام، آيه 53؛ طه، آيه 40، ص، آيه 34)
عالمان دنياپرست، واعظان دروغين
در اين ميان وضعيت برخي از مردمان از ديگران بدتر و خطرناك تر است؛ چرا كه از نظر اجتماعي داراي اعتباري هستند و مردم به ايشان به عنوان سرمشق خود مي نگرند. از جمله اينها مسئولان و عالمان و بستگان و اقوام رهبران و عالمان هستند. از اين رو خداوند براي آنان همانگونه كه پاداش مضاعف قرار داده، مجازات و كيفر دو چندان نيز قرار داده است. (احزاب، آيات 29 و 30)
عالمان دنياپرست به سبب آنكه قدرت نرم را در اختيار دارند مي توانند با كلام و حرف خويش همه چيز را دگرگون كنند. گاه با كتمان حق و نگفتن و سكوت خويش مردم را گمراه مي كنند و براي خود متاع دنيوي مي خرند (بقره، آيات 164 و 159 و 174)؛ و گاه ديگر با تغيير قوانين الهي و تحريف در آن براي خود گنج قاروني فراهم مي آورند و كاخ و سكه گرد مي آورند و به تكاثر اموال مي پردازند. (توبه، آيه 34)
اينان واعظان دروغيني هستند كه خودشان در گمراهي بوده و مردمان را نيز گمراه مي كنند. گفتار و رفتارشان با هم مطابقت ندارد و در دل چيزي دارند و بر زبان چيزي ديگر مي رانند، بر زبان چيزي مي گويند و در عمل چيزي ديگر مي كنند. اينان با اينگونه رفتار، آتش دوزخ را در شكل كالا و پول و قدرت به جان مي خرند و سحت (مال حرام) را براي خود مي اندوزند. (صف، آيات 2 و 3)
اين دسته از عالمان چنان به دنيا گرايش نشان مي دهند كه مردم را به شك و ترديد در قيامت مي اندازند. وقتي بر منبر هستند از حساب و كتاب مثقال ذره مي گويند و جالب اينكه خودشان بيت المال را چنان مي بلعند كه گويي حساب و كتابي نيست. خانه هاي درندشت و كاخ هاي بزرگ متعدد در جاهاي خوش آب و هوا مي سازند و لباس هاي آنچناني مي خرند و سفرهاي آنچناني مي روند و حقوق آنچناني براي خود وضع مي كنند. ظريفي مي گفت شايد اينها باور كرده اند كه خداوند تنها مثقال ذره ها را حساب و كتاب مي كند و كاري به ارقام درشت تر ندارد. در حالي كه خداوند همه چيز از ريز و درشت و آشكار و نهان و سر و اخفي را حساب مي كند. (يونس، آيه 61؛ سبا، آيه3)
اينها با اين اخلاق تكاثرگرايانه خود مردم را هم بي دين مي كنند. وقتي توده هاي مردم مي بينند كه عالمان ايشان به هر شكل و صورتي شده در جمع مال و ثروت مي كوشند و به عيش و طرب مي پردازند، در انتخاب مقصد و مقصود دچار اشتباه و ترديد مي شوند و گمان مي كنند كه راه رسيدن به خدا همين ثروت اندوزي و عياشي است كه عالمان در پيش گرفته اند. گنج هاي قاروني عالمان، خود مايه گمراهي و بي ديني مردم مي شود چنان كه در عصر موسي(ع) شده بود و مردم به جاي حضرت موسي(ع) و زندگي ساده و بي آلايش او، زندگي قاروني را مي جستند و از خدا مي خواستند. (قصص، آيات 76 و 79 و آيات ديگر)
رفتارهاي عالمان دنياپرست و جمع آوري ثروت توسط آنان، در حالي است كه خودشان در قرآن مي خوانند كه نبايد به ثروت اندوزي مشغول شد؛ چرا كه هر چه گرد مي آورند و مي اندوزند به خدا مي رسد و خداوند وارث همه اين ثروت خواهد بود و چيزي براي انسان نمي ماند. (حجر، آيه 23)
ناله حافظ از واعظان دروغين و بي عمل
حافظ با نگاهي به وضعيت بحران عالمان دنياپرست دوره خويش كه مردمان را گمراه مي كردند مي سرايد كه اين نوكيسه ها و نودولتي ها با اين كارهايشان دين و ايمان مردم را به باد داده اند. سوز حافظ را مي بايست سوز دينداري دانست كه درد دين مردم دارد و مي ترسد كه رفتارهاي عالمان دروغين و مدعيان گمراه، موجب شود تا مردم حقيقت را گم كنند و اينان را سرمشق زندگي خود سازند؛ چنانكه امروز حرص و ولعي كه در ميان عده اي از مردم براي ثروت اندوزي از هر راهي افتاده و مي خواهند با اختلاس و گرانفروشي و كم فروشي ثروت بيشتر بيندوزند، ريشه در همين رفتار عالمان دروغين دنياپرست دارد كه به عنوان الگو سرمشق مردم قرار گرفته اند.
واعظان كاين جلوه در محراب و منبر مي كنند
چون به خلوت مي روند آن كار ديگر مي كنند
مشكلي دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمايان چرا خود توبه كمتر مي كنند
گوييا باور نمي دارند روز داوري
كاين همه قلب و دغل در كار داور مي كنند
يا رب اين نودولتان را بر خر خودشان نشان
كاين همه ناز از غلام ترك و استر مي كنند
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14