(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 10 مهر 1391 - شماره 20320

بررسي ابعاد فعاليت شبكه نمايش
جاي خالي بلوك سازي در برابر سينماي استراتژيك
تئاتر ما!
يادداشتي بر سريال «تكيه بر باد»
ذرت بو داده بصري
تأملي ديگر بر ماهيت سينماي دفاع مقدس
روايت حق!
ثريا با وقفه اي كوتاه، با نفسي تازه باز مي گردد!
توزيع بازي رايانه اي با تيپ ويژه شهدا و فرماندهي شهيد كاوه
نخستين انيميشن سه بعدي فلسطين در غزه ساخته شد


بررسي ابعاد فعاليت شبكه نمايش

جاي خالي بلوك سازي در برابر سينماي استراتژيك

عليرضا پورصباغ
مدتي است كه هويت شبكه هاي ماهواره اي دچار تغييرات فراواني شده است و ديگر از آن شبكه هاي لس آنجلسي مجري محور خبري نيست. اغلب شبكه هاي فارسي زبان در اقدامي كاملا غيرقانوني و هماهنگ، بدون در نظر گرفتن قوانين بين المللي كپي رايت، پخش محصولات سينمايي را در دستور كار خود قرار داده اند. بسياري از اين شبكه ها اقدام به سرقت محصولات شبكه نمايش خانگي نموده و به صورت پي در پي فيلم هايي كه با ضوابط اين شبكه عرضه مي شود را پخش مي كنند، بدون آنكه هزينه اي بابت كپي رايت فيلم بپردازند.
كمپاني ها نمايش آر.پناهي (پرشين فيلم)، عزيززاده (MITV) و مورتون مظاهري (شبكه ديدار) نزديك به 10 سال است كه فعال هستند و با كمترين هزينه بدون رعايت اصول و قوانين عرفي، آثار سينمايي داخلي و خارجي را پخش مي كنند. اين سه، سارقان بزرگ دوبله هاي شبكه نمايش خانگي هستند و وزارت ارشاد در اين باره سال هاست كه دست روي دست گذاشته است و در مقابل اين سرقت آشكار هيچ واكنشي از خود نشان نمي دهد. در شرايطي كه شبكه هاي ماهواره اي حكم نيروي مهاجم را دارند و از طرفي ديگر شبكه نمايش خانگي با بحران ركود مواجه شده و به صورت كاملا رسمي از 17 موسسه فعال در اين عرصه تنها سه موسسه خصوصي فعال هستند، تنها راهكار موثر براي برآورده شدن نياز مخاطب از طريق رسانه ملي فعاليت شبكه اي با عنوان نمايش، برشمرده مي شد.
طبيعتا اين شبكه با اهداف و افق هاي در نظر گرفته شده فرصت خوبي براي جلب مخاطب در رسانه ملي دارد. اما با راه اندازي شبكه نمايش حكايت ضعف مديريت در امور رسانه ها در مواجهه با جنگ نرم بيشتر از پيش خود را نشان داد. شبكه نمايش با عملكرد چند ماهه اش نشان داد به هيچ عنوان شبكه استانداردي براي جلب مخاطب نيست. پخش برنامه هاي تكراري و بسنده كردن به پخش انيمشن هاي دست چندمي كه در دهه 60 بارها از تلويزيون به نمايش درآمده بودند از شبكه اي كه قرار است به صورت رسمي نيازهاي سينمايي مخاطب را برآورده كند، شيوه و سياقي كاملا غلط است. گويا مديران اين رسانه انگاره اي تحت عنوان «نياز مخاطب» را درك نمي كنند.
نكته جالب تر اين است كه مديران رسانه ملي، سياست هاي به بن بست رسيده و چندين بار آزموده و به خطا رفته اي را دوباره در شبكه نمايش به بوته آزمون گذاشته اند. در دوره اي، بازار مكاره اي به نام توليد داخلي تله فيلم در سيما به راه افتاد. چنين سياستي حكم يك شمشير دولبه را داشت، از طرفي آثار توليدي بازخورد داخلي نداشت و از سوي ديگر بازار مكاره و مجازي براي فيلمسازان متوسط به راه افتاده بود و در دامنه زماني چندين سال، تله فيلم هاي دسته چندم آنتن رسانه ملي را از آن خود كردند. هم اكنون شبكه نمايش به جاي پخش آثار سينمايي استاندارد، همين تله فيلم هاي دست چندم را به نمايش مي گذارد. به عبارت ديگر سياست شكست خورده «نمايش تله فيلم» در شبكه اي كه رسالت حرفه اي آن پخش آثار سينمايي استاندارد است دوباره به بوته آزمايش گذاشته مي شود. اين در حالي است كه شبكه هاي ماهواره اي- مافيايي مذكور، بدون اتلاف وقت آثار روز دنيا را با دوبله هاي داخلي (موجوديت و هويت شبكه نمايش) به سرقت مي برند و نمايش مي دهند و مديران سيما به اين مهم توجه نداشته و ندارند و همچنان اصرار به پخش تله فيلم هاي نازل مي كنند.
نقد محلل و غيركارشناسانه
در استفاده از بسته محصولات غربي در قالب آثار سينمايي در فضايي كه توليد ملي استانداردهاي لازم را ندارد (منطبق بر آنچه آمد) پخش مجموعه هايي مثل «جنگ ستارگان» از شبكه نمايش يك گل به خودي اساسي به شمار مي رود. بهترين شيوه بلوك سازي (بخوانيد سنگرسازي) در ميدان جنگ نرم تحليل و ارزيابي درست از توليدات غربي به ويژه محصولات سينمايي است. اما تلويزيون به عنوان مهم ترين رسانه در جبهه رسانه اي خودي، ارزيابي آثار فرنگي در قالب برنامه هاي تحليلي- سينمايي را رسما حذف كرده است و تنها برنامه تحليلي تلويزيون (سينما چهار) با همان نقدهاي فرمي منتقدان سنتي قطعا راه گشا نخواهدبود. برنامه هاي قبلي تحت عنوان سينما دو، سينما چهار، سينما اقتباس و سينما ماورا هيچ گاه در تحليل و ارزيابي آثار غربي موثر عمل نكرده اند. به طوري كه حتي گاهي سازندگان اين برنامه ها تحت لواي «نقد و بررسي» آثاري با مضامين شيطان گرايي را تحت عنوان معناگرا به پخش مي رساندند! شبكه نمايش به سادگي كاربرش را فريب مي دهد و به جاي تحليل و ارزيابي آثار از نقد محلل براي حلال كردن فيلم استفاده مي كند و به جاي دعوت از كارشناسان اهل فن و سينماشناس با چند خط نريشن محلل، فيلم را به مرحله حلال كردن مي رسانند. بدون آنكه آگاهي رسانه اي مطلوبي صورت پذيرد، شبكه نمايش با همين ايده هاي محلل و كهنه توسط دوستاني اداره مي شود كه هيچ آشنايي محتوايي عميق با سينماي غرب نداشته و ندارند.
فيلم هاي الحادي
با طعم باليوود
كارنامه اداره كنندگان شبكه نمايش با پخش فيلم هايي نظير «جنگ ستارگان» همان طور كه اشاره شد با چند علامت سؤال مواجه مي شود. شبكه نمايش به جاي آنكه در حوزه جنگ نرم بلوك سازي و سنگرسازي كند با پخش آثار غربي با اين شيوه و سياق نقدهاي محلل سبب آسيب ديدن سپر دفاعي جنگ نرم در رسانه ملي مي شود. آنچه جاي تأسف فراوان دارد اين است كه در ميان آثاري كه اين شبكه پخش مي كند مي توان ردپاي آثار الحادي و كفرآميز را يافت كه با فرهنگ اسلامي-ايراني ما كاملا درتعارض هستند. نمونه برجسته اين ماجرا باز مي گردد به بسته فيلم هاي هندي كه هر روز از شبكه نمايش پخش مي شد. دقيقا در روزهاي پاياني ماه مبارك رمضان در ساعت 19 جمعه 27 مرداد، شبكه نمايش اقدام به پخش فيلم الحادي «خدايا تو بزرگي» نمود. در اين فيلم آميتاباچان در نقش خدا (نعوذبالله) ظاهر شده است و سلمان خان بنده اي است كه از وضعيت اداره دنيا به دست خداوند راضي نيست و دائما به او اعتراض دارد. اين بنده توسط خدا فراخوانده مي شود و خداوند (دروغين) تمام قدرت هايش را به اين بنده واگذار مي كند. مديران شبكه نمايش هم با دست بردن در دوبله اين اثر به صورت ناشيانه اي خدا را به پدربزرگ تبديل كرده اند! اما اين خطا و تغيير آن قدر فاحش است كه بيننده خردسال هم متوجه اين جابه جايي كلامي مي شود. آنچه در ذهن مخاطب به عنوان سؤال شكل مي گيرد اين است كه اين قدرت فرا زميني چگونه ممكن است از طريق يك پيرمرد وفات يافته (در فيلم خدا به پدربزرگ ترجمه شده بود) به نوه اش منتقل شود. فيلم خدايا تو بزرگي با عنوان انگليسيGreat God you are كپي دست چندمي از فيلم الحادي «بروس قدرتمند» به كارگرداني تام شادياك است. جالب اينجاست سايت شبكه نمايش در خبري كه در رابطه با پخش اين فيلم منتشر كرد منبع الحادي اين فيلم را ذكر مي كند و به صورت رسمي به مخاطبش اعلام مي كند كه اين فيلم يك كپي دست چندم از بروس قدرتمند است!
نقايص فني شبكه ديجيتال
بحث ديگر درباره شبكه نمايش بحث كيفي اين شبكه است. به عنوان نمونه روز پنجشنبه 18 خرداد قسمت دوم ترميناتور از شبكه نمايش پخش شد. دوبله اين فيلم توسط يكي از مؤسسات شبكه نمايش خانگي صورت پذيرفته بود. فرآيند باندسازي و دوبله همين فيلم حدود پنج روز طول كشيده بود (در شرايطي كه دوبله هاي سيما
يكروزه است). شبكه نمايش قسمت دوم ترميناتور را با همان دوبله اي كه محصول شبكه نمايش خانگي است پخش نمود. متاسفانه صداي دوبله اي كه با حساسيت خاصي در شبكه نمايش خانگي دوبله شده براي مخاطب قابل تميز و تشخيص نبود و از شبكه اي كه ادعاي ديجيتال و حرفه اي بودن را دارد باندهاي دوبله اين شبكه استاندارهاي فني آن را نقض مي كرد. اين موضوع نشان مي دهد فعالين اين شبكه با فرآيند تبديل فرمت هاي صدا و تصوير به هيچ وجه آشنا نيستند. اين نخستين باري نبود كه اين اتفاق در اين شبكه افتاد و از زمان افتتاح، فيلم هاي متعددي با كيفيت و باندهاي غير استاندارد پخش شده اند. مثلا در روز 19 خرداد فيلم فرار به سوي پيروزي (Victory) با باندها و دوبله بسيار ضعيفي از اين شبكه پخش شد و صداي شخصيت ها تلورانس خوبي نداشت. صدا و سيما سال 74 كه اين فيلم را از شبكه سراسري پخش كرد، صداي فيلم را با عدم وجود فرمت ديجيتال، در قالب آنالوگ با كيفيت بهتري عرضه نمود. در اين رقابت رسانه اي قطعا كيفيت مسئله اولي خواهد بود. كافي است دوبله هاي شبكه هاي ماهواره اي فارسي زبان را مديران سيما مرور كنند تا متوجه عمق فاجعه در شبكه نمايش شوند. در اين شبكه ها عمدتا دوبله هاي ثقيل و سخيفي به روي سريال هاي نازل آمريكاي جنوبي، تركيه اي و كره اي انجام مي شود، اما باندسازي و كيفيت صداها فوق العاده است. با اين حال در كشور ما علاوه بر مترجمان و دوبلورهاي خوب، صداي فيلم هايي كه از شبكه نمايش پخش مي شود استاندارهاي يك شبكه ديجيتال را ندارد.
بسته پيشنهادي
باتوجه به آنچه از نظر كيفي و كمي درباره شبكه نمايش آورده شد تنها انتظار فعلي از مديران اين شبكه اين است كه در طول ايام هفته حداقل فيلم هاي قابل تامل را با نقد و بررسي محتوايي پخش كنند. مثلا در دوره اي كه دكتر مجيد شاه حسيني برنامه «سيما يك» را اداره مي كرد، برنامه اي با محتواي غني و يكي از برنامه هاي تراز سازمان صدا و سينما شناخته مي شد. گردانندگان اين شبكه به جاي آنكه سعي كنند راهي كه مجموعه هاي «تي وي پرشيا» و «ام آي تي وي» انجام مي دهند، شبكه «تي سي ام» را الگو قرار دهند. اين شبكه با اينكه عمده رسالتش پخش فيلم هاي هاليوودي است اما در ساعات پربيننده، فيلم ها را با نقد و بررسي پخش مي كند و 100 منتقد و استاد برتر دانشگاه هاي دنيا را براي تحليل و ارزيابي آثارش به اين شبكه مي آورد. واقعا زماني كه مهم ترين شبكه حرفه اي پخش فيلم در جهان به نقد، تحليل و ارزيابي، اين چنين اهميت مي دهد در اوج دوران جنگ نرم عليه كشورمان، بررسي توليدات سينماي غرب از منظر رسانه ملي فاقد اهميت است و نه تنها برنامه اي نظير آنچه توسط دكتر شاه حسيني تهيه مي شد ديگر پخش نمي شود كه حتي برنامه اي مثل «سينما سلطه» نيز از شبكه هاي رسمي صدا و سيما ديگر پخش نمي گردد. و اين روند همچنان در شبكه نمايش ادامه دارد و تحليل استراتژيك آثار غربي در اين شبكه فاقد اهميت است و گردانندگان تنها به نقد محلل اكتفا مي كنند. ضمن اينكه پخش آثار كلاسيك سينماي جهان همواره با اقبال مخاطب همراه بوده است و ردپاي سينماي ايدئولوژيك را در سينماي كلاسيك كمتر مي توان مشاهده نمود.
با اين وضعيتي كه بخشي از آن را پرده دارانه توصيف كرديم لازم است شبكه نمايش رويكردي شايسته سالارانه نسبت به اهالي فن، كارشناسان سينما و منتقدان داشته باشد تا اين شبكه از اقبال ويژه مخاطب برخوردار باشد.
 


تئاتر ما!

پژمان كريمي
بي گمان تئاتر ايران همپاي ديگر هنرها در مسير تحقق آرمان هاي فرهنگي نظام ديني، رشد نكرد و به بالندگي نرسيد.
تئاتر ايران- آنچه در پايتخت- شاهد آنيم، برآيند دو جريان فكري غالب است:
يك- باور به جدايي مقوله هنر از عرصه سياست و سياست ورزي
دو- اتكا به آموزه ها و فرهنگ غربي به بهانه و عنوان مهد انديشه ورزي در حيطه هنر و خاصه تاتر!
چنين است كه مخاطب تئاتر، نمي تواند در اغلب آثار تئاتري:
يك- باورهاي الهي را ببيند!
دو- هويت ايراني را احساس كند.
سه- نگاه «اينجايي» و دغدغه ها و آرزوهاي بومي را جست وجو نمايد.
اگر كسي در پي آن است كه بداند چرا مخاطب تئاتر كم است، مي تواند به اين دلايل اشاره كرد:
يك- گران بودن هزينه تماشاي تاتر،
دو- كمبود تالار نمايش،
سه- پيچيدگي مفهومي و مضموني متون نمايشي كه منجر به رويكرد مخاطب خاص به مقوله تاتر شده است،
به باور اين قلم اما، مهم تر از آنچه در بالا آمد؛ يك نكته است: مردم باور و خواست هاي خود را در قاب آينه تئاتر نمي بينند!
وقتي برخي هنرمندان تئاتر اصرار دارند ارزشهايي را هدف طرح قرار دهند كه با ارزشهاي جامعه ايراني مغايرت دارد و وقتي برخي هنرمندان تئاتر، تحليل ناظر بر واقعيت و دغدغه اي نسبت به حقيقت از خود نشان نمي دهند، طبيعي است كه هم مخاطب عام و هم مخاطب خاص فهيم و متعهد ، از تئاتر گريزان شوند!
بله! مشكل تئاتر ما و به عبارت رساتر؛ بيماري تئاتر ما، دوري و بيگانگي طرح و عرضه ! مردم و باورهاي آنهاست!
روزي فكر مي كردم ما چقدر نسبت به ابزار تئاتر به عنوان بستري براي طرح و عرضه معارف ديني و فرهنگ ملي بي تفاوتيم. اما پس از آشنايي با تئاتر دريافتم، غفلت ما و فلان كارگزار و فلان گروه هنرمند موضوعيت تعيين كننده ندارد. مسئله ما، نبود انديشه و بصيرت و ضرورت تحليل است. اين مسئله جدي را تاكنون در سطح رسانه ها مخصوصاً رسانه ملي، واكاوي كرده ايم، بررسي نموده ايم؟!
ترديد ندارم خير! دست به تحليل نبرده ايم و انديشه نورزيده ايم!
 


يادداشتي بر سريال «تكيه بر باد»

ذرت بو داده بصري

مهدي نوروزخاني
سريال هاي تلويزيوني و هر اثر بصري دراماتيك ديگري معمولا در جنس دغدغه و ادعاي محتوايي داراي دو گرايش هستند. نوع نخست از مفاهيمي مهم و آسيب شناسي شده و پيام هايي پرطمطراق و چالش برانگيز برخوردارهستند كه در راستاي سياست گذاري و خط مشي هايي قرار دارند كه رسانه كارفرما و سفارش دهنده مي خواهد. در اغلب موارد هم به سبب حضور سازنده و عواملي صاحب سبك و حرفه اي، محتواي اين سريال ها بر مخاطب و جامعه اش تأثيري ژرف مي گذارد و به سرعت ترويج و القاء مي يابد.
اما نوع دوم برخلاف اولي معمولا محتوايي ساده و نخ نما دارد و ميزان نفوذ و تأثيرگذاري اش بر مخاطب بسيار كم و مقطعي است و توليداتي صرفا سرگرم كننده هستند و دقيقا در ارزش و خاصيت، مابه ازاي ذرت بو داده در ميان موادغذايي محسوب مي شوند.
سريال «تكيه بر باد» كه از شبكه تهران در حال پخش است، دقيقا مصداق كامل و جامعي از نوع دوم به حساب مي آيد. سريالي كه براي پخش مناسبتي در ماه مبارك رمضان درنظر گرفته شده بود و در اين مدت توانسته با فرمول عجيب و ساعت پخش و روالي نامتعارف و تقريبا بي نظم اما در جذب مخاطب عام به ميزان و ميانگين مناسب و قابل توجهي دست پيدا كند.
داستان اين سريال مجمع البلايا و قضايايي است كه بر سر شخصيت هايش طي ساليان دراز آورده است. شكل رابطه اين افراد به صورت دايره و سيكلي است كه هركدام در اين مدت تأثير بزرگي بر زندگي ديگري داشته اند. دختر جوان جاه طلبي كه براي پول و ثروت به خانواده اش پشت كرده و با پيرمردي ازدواج مي كند كه پدر دادستانش او را به خاطر خلافكاري هايش سالهاست كه مي شناسد و در ادامه هم مشخص مي شود اصلا دختر فرزندخوانده و فرزند برادر پدر خانواده است كه مادر معتادش با مرگ پدر دختر ، او را از كودكي به عمويش سپرده. پسر پزشك فرزند ديگر خانواده با تهمت و افترايي درگير است كه زندگي نامزد و ازدواجشان را تحت تأثير قرار داده، علي رغم آنكه پدر نامزدش روحاني و از دوستان قديم پدر و خانواده است.
ازطرفي هم پيرمرد ثروتمند و خلافكار، پسر شرور دارد كه پس از سالها به سراغش مي رود و او را از زندان بيرون مي آورد، اما به نامزد پدرش علاقه مند مي شود و در خيانتي گاوصندوق پدرش را خالي مي كند و...
طبق اين اختصار و از ميان انبوهي از شخصيت ها و شاخ و برگ هاي داستاني مي توان محور مضموني داستان اين سريال را اين گونه فرض كرد كه اخلاق و مرام فرزندان، ثمره و نتيجه عمر و اثر كردار و تربيت والدين است. فرض از اين بابت كه در بسياري اوقات و قسمت هاي سريال، اين مضمون يا فراموش مي شود و يا در ميان باقي موارد محو مي گردد.
چرايي اين حجم و اندازه از بدبختي و تكثر شخصيت ها هم فقط با توضيح و روشنگري نويسندگان و خالقان اثر قابل فهم است. زيرا هيچ گونه توجيه هنري و سليقه اي در اين باره وجود ندارد و از لحاظ عقلي تنها با توليد انبوه و تايم بالا قابل تبيين است. البته اين را هم بايد گفت كه روايت سريال ساده و عامه فهم و شخصيت هاي آن تخت و تكراري است كه از انفجار دراماتيك و شخصيت در روايت جلوگيري كرده است.
اين درست است كه دستمايه محتوايي اين سريال به برخي معضلات و مشكلات خانوادگي و اجتماعي مي پردازد و شايد شك و شائبه اي به وجود آيد كه بر مبناي تقسيم بندي ابتدايي اين متن سريال «تكيه برباد» را هم بايد از گروه نخست دانست. اما اين يك تصور خطاست، چون تمام مشكلات، بي حرمتي ها، جاه طلبي ها و در كل همه درستي و نادرستي هاي مطرح شده در «تكيه بر باد» همه و همه جزئي از گره افكني هاي داستاني و روايتي است. طبق اصول و قواعد درام نويسي بايد در ابتدا يك يا چند گره و مشكل ايجاد كرد و در ادامه به باز كردن آنها پرداخت تا به پايان و نتيجه تعيين شده رسيد.
بهترين راه اثبات و شناخت جنس و نوع يك گره و مشكل داستاني و دراماتيك در جدا كردن و تمييز آن مسايل و آسيب هاي اجتماعي و خانوادگي و حتي فردي يك سريال، فيلم و حتي رمان در تخيل، تغيير جغرافيا و زمان داستاني و روايت يك اثر دراماتيك است، به عنوان مثال اگر همين داستان و روايت سريال «تكيه بر باد» را ثابت فرض كرد ولي شكل و ريخت بازيگران، محيط و حتي زبان و مليت آن را با ديگر سريال خارجي يعني «افسانه دوونگ يي» از شبكه سه سيما عوض كنيم كه مقبوليت و جذب مخاطب مشابهي دارد، در محتوا هيچ خلل و فرجي پيدا نمي شود و اتفاقا اين جابه جايي در حالت عكس براي «افسانه دوونگ يي» با «تكيه بر باد» نيز صادق است. با اين اوصاف درباره محتوا و مضامين «تكيه بر باد» ديگر هر شرح و بسط و تفسيري گزافه گويي است و تأثيرگذاري نيك اين مجموعه سرگرم كننده كه بي شك بسيار ناچيز است را هم به پاي ويژگي هاي ذاتي رسانه عريض و طويل تلويزيون بايد گذاشت.
اما درباره فرم و مسائل فني و در كل هر آنچه به غير از محتوا به اين سريال مربوط است بايد گفت مقبوليت و جذب حداكثري مخاطب توسط آن اتفاقي نيست و برخلاف عمده فريبكاري اين نوع آثار در ديگر رسانه ها كه با هتاكي و قبح شكني به ميزان جذب بالا مي رسند اين سريال بدون اين مسائل به اين رتبه و ميزان دست پيدا كرده.
كارگرداني در سريال «تكيه بر باد» در استاندارد يك كار خوب و كلاسيك تلويزيوني ست، تصوير و نور خطاي فاحشي ندارند و اصول بصري يك سريال تلويزيوني رعايت و لحاظ شده است. صدا و موسيقي متن كار حرفه اي ست و موسيقي در حد بالاتر از سطح آثار سيماست.
در ارتباط با بازي ها و به خصوص انتخاب آنها كيفيت بالاتر از سطح آثار فاخر سيما به شمار مي آيد . اين يادآوري جالب است كه تعداد سال هاي سابقه كاري و بازي برخي از بازيگران اين مجموعه از جمع سني چند بازيگر جوان هم بيشتر است.


 


تأملي ديگر بر ماهيت سينماي دفاع مقدس

روايت حق!

جنگ چيست؟ آيا جنگ زاده وحشت و بي رحمي است يا مولد خير و صلاح؟ صلح چيست و نسبت آن با جنگ چگونه است؟ آيا در جنگ خرد و عقلانيتي هم وجود دارد و اگر دارد، منطق حاكم بر آن چگونه منطقي است؟
اين پرسشها و پرسش هايي از اين دست، پرسشهايي هستند كه فقدان آن در فيلم و سينما و در كل در هنرهاي ژانر جنگ در ايران، به طور قابل ملاحظه اي چشمگير بوده است.
نخست اين پرسش مطرح است كه آيا جنگ و موضوعات مربوط به آن- چه حماسي، چه داستاني و چه طنز- ژانر (گونه: محسوب مي شود؟ يا به بيان بهتر، آيا در دسته بندي هاي هنري، اصولا گونه اي به نام گونه جنگ معنا پيدا مي كند يا خير؟
جدا از رويكردهاي نشانه شناسانه در تعيين فرم و ساختار متن، در خصوص ايران و بافت فرهنگي- هنري موجود در زمينه هنري مورد بحث، يعني سينماي جنگ يا به تعبير معروف و شناخته شده تر آن- دفاع مقدس- بايد پاسخ داد؛ آري. اگر سينماي جنگ در هر جاي دنيا يك ژانر محسوب نشود! در ايران بي گمان يك ژانر مخصوص با مشخصات مخصوص به خود شناخته شده و مي شود، و دليل اين امر نيز دو ويژگي اساسي تاريخي و هنري دخيل در اين گونه سينمايي است.
در باب ويژگي تاريخي اين بس كه اصولا سينماي ايران- پس از انقلاب اسلامي- با سينماي دفاع مقدس زاده شد و مضمون دفاع از آرمان هاي انقلابي، مضموني بود كه بي شائبه اكثريت قريب به اتفاق آثار ادبي و هنري ايران در دهه 60 را تحت پوشش قرار داد، به گونه اي كه اصولا آثاري كه فاقد چنين مضموني بودند توانايي جذب مخاطب و ماندن در عرصه هنر و سينما را پيدا نمي كردند. اين بسيار طبيعي بود، ملتي تازه انقلاب كرده و تازه متولد شده با آرمان ها و ديدگاه هاي جديد انساني و ارزشي، مورد هجوم قرار گرفته بود، پس دفاع از آن بي گمان دفاعي مقدس بود و آثار توليد شده در باب آن بي گمان ريشه در نگاه عميق عرفان حماسي در فرهنگ اين مرز و بوم داشت و يادآور حماسه هاي عارفانه اي چون «منطق الطير» عطار در آثاري مانند «حماسه مجنون» و «شور شيرين» بود.
اما ويژگي دوم، يعني ويژگي هنري اين سينما- كه آن هم به نوعي ريشه در فرهنگ و هنر كهن ايران دارد- جنبه روايي يا روايتگر بودن آثار توليد شده در اين سينما است. به گونه اي كه مانند تمام داستان هاي «هزار و يك شب»، كه با وجود مستقل بودن هر داستان، به لحاظ ديد روايي به هم پيوسته، در كل يك روايت واحد را تشكيل مي دهند، تقريبا بدون استثناء در آثار توليد شده، حتي در آثار طنز متأخر در اين ژانر، مانند «ضد گلوله»، جنگ و موضوع آن از يك ديد مسلط و طرز فكري غالب [و جهت دار] تعريف و روايت شده است. به گونه اي كه اين ويژگي (روايتگري) در هر سه شاخه اصلي سينماي جنگ در ايران قابل ملاحظه است. چه در شاخه توليدات مستند، كه مجموعه «روايت فتح» نمونه بي نظير آن است، چه در ديدگاه حماسي- عرفاني، كه از آن به درستي به سينماي دفاع مقدس ياد مي شود، يا در فيلم هاي به اصطلاح نقد جنگ مانند «آژانس شيشه اي» يا در نمونه هاي طنزي مانند «ليلي با من است»، باز اين روايت و روايتگري به نوعي- كم و بيش- مشهود است. بدين معني كه در تمام اين آثار، هنرمند (فيلم ساز، كارگردان، نويسنده و...) جنگ را از يك زاويه ديد مشخص روايت كرده است و بعبارت ديگر جنگ و تاثيرات آن را از ديدگاهي شخصي بيان كرده اند و نه جنگ را از ديدگاه خود جنگ.
واقعيت اين است كه سينما هنري است پيچيده، و بنابراين توانايي بيان مضامين و مفاهيم پيچيده اي مانند جنگ را بيشتر از هر رسانه ديگر در اختيار دارد.بنابراين بر هنرمندان، فيلم سازان و دست اندركاران (سياست گذاران) سينماي ايران است كه جنگ و ارزش هاي مطرح در آن را با بياني درست و عقلاني با ملت (مردم) خود در ميان بگذارند.
در اين خصوص بايد توجه داشت، آنچه در بيان جنگ و مشخصات آن- در وهله نخست- تاثيرگذار است، زمان و شرايط تاريخي- اجتماعي آن است. بر همين اساس، اين ژانر، سينماي دفاع مقدس است و نه سينماي جنگ يا هر سينماي ديگري. سينمايي كه پيش از هرچه بيانگر آرمان هاي يك نسل و يك ملت تازه متولد شده از بستر انقلاب اسلامي و ارزش هاي ملي و مذهبي آن در زمان جنگ تحميلي بود.
جنگي نابرابر كه از غرب و كشورهاي عربي، به واسطه صدام- كه با تشويق آمريكا- طمع و كينه ايران را داشت، به ملت تازه متولد شده ايران بدون ساختار سياسي و نظامي قوام يافته و بدون هيچ حامي و طرفداري، تحميل شده بود. بديهي است، سينما يا در كل هر هنر يا رسانه اي كه در آن زمان به روايت آن مي پرداخت و مي پردازد، حاوي مفاهيم عرفاني- حماسي بايد باشد كه مقدس نيز هست.
بايد دانست، مراد و هدف از سينماي دفاع مقدس، مقدس نشان دادن جنگ نبود و نيست، بلكه مراد تقديس ارزش ها و آرمان هايي است كه براي آن يك ملت به وفاق و همدلي براي جنگ و فتح و پيروزي در آن مي رسد و مانند سيمرغ عطار به چنان شوري مي آيد كه شهادت و ايثار در راه حق را يگانه راه سعادت برمي شمرد و از جان خود و عزيزانش گرامي تر مي دارد. بي شك بيان چنين مفهومي در اين زمان، ديدگاهي را مي طلبد كه فراتر از يك روايت - چه كمدي، چه مستند و چه حماسي و داستاني- در بيان باشد، ديدگاهي كه در اين برهه حساس تاريخي نسبت به مسائل و نكات انساني و عقلاني، در بيان جنگ و مشخصات آن، حساس و نكته سنج باشد، و بر همين اساس گوياي حقانيت و پيروزي ملت ايران گردد.
ديدگاهي كه در سري فيلم هاي متولد شده در اين ژانر سينماي ايران، در جشنواره فجر سال گذشته خوش درخشيد و با آثاري همچون «ملكه» و «روزهاي زندگي» نشان داد كه سينماگران و دست اندركاران سينماي ايران به آن تبحر و انديشه هنري در بيان مسائل انساني و عقلاني در دفاع مقدس دست يافته اند. اين فيلم ها همان آثاري هستند كه مي توانند گوياي حقانيت و فتح و پيروزي ملت ايران پيش چشم جهانيان باشند.
م.حميدي

 


ثريا با وقفه اي كوتاه، با نفسي تازه باز مي گردد!

با توجه به پايان سري اول برنامه تلويزيوني «ثريا»، با وقفه اي چند هفته اي اين برنامه با ظاهري متفاوت به ديدباني پيشرفت ايران خواهد پرداخت.
به گزارش تريبون مستعضفين، محسن مقصودي تهيه كننده اين برنامه گفت: با توجه به پايان سري اول برنامه ثريا و مشكلات موجود در خصوص هماهنگي مسائل فني و بعد مسافت شهرك غزالي، با عنايت به استقبال بينندگان و رضايت مدير محترم شبكه يك از كيفيت و محتواي برنامه، سري جديد «ثريا» در استوديويي ديگر با امكانات لازم براي اجراي يك برنامه زنده، به خانه هاي مردم باز مي گردد.
وي افزود: توليدات برنامه اعم از انيميشن، مستند و گزارش ها با توجه به برنامه ريزي هاي صورت گرفته براي موضوعات آتي همچنان با انرژي ادامه دارد.
برنامه تلويزيوني ثريا، چهارشنبه شب ها ساعت 23 و 15 با شعار ديدباني براي پيشرفت ايران از شبكه يك سيما به روي آنتن مي رود و به بررسي موضوعات مرتبط با دانش، فناوري و صنعت كشور و همچنين نمايش دستاوردهاي دانشمندان ايراني و واكاوي موانع رشد آن ها مي پردازد.

 


توزيع بازي رايانه اي با تيپ ويژه شهدا و فرماندهي شهيد كاوه

بازي رايانه اي «نبرد آلواتان» كه از مضمون حماسي برخوردار بوده با حمايت بنياد ملي بازي هاي رايانه اي و مؤسسه تبيان در هفته دفاع مقدس توزيع شد.
بازي «نبرد آلواتان» براي گروه سني بالاي 18 سال توليد شده است.
اين بازي رايانه اي به صورت اكشن اول شخص براي يك نفر طراحي شده و داستان آن روايت آزادسازي «آلواتان» است كه در تصرف اشرار و ضد انقلاب مورد حمايت رژيم بعث عراق قرار دارد.
داستان بازي ياد شده در قالب هشت مرحله درگيري سخت تيپ ويژه شهدا به فرماندهي شهيد محمود كاوه طراحي شده است و در هشتمين مرحله از اين درگيري ها قله آلواتان كه پايگاه اصلي ضدانقلاب است به وسيله رزمندگان اسلام فتح مي شود.
 


نخستين انيميشن سه بعدي فلسطين در غزه ساخته شد

نخستين فيلم سينمايي انيميشن سه بعدي فلسطين با داستاني واقعي از جنگ 22 روزه در غزه ساخته شد.
به گزارش فارس به نقل از خبرگزاري فلسطيني «معا»، گروهي از جوانان فلسطيني در نوار غزه نخستين فيلم كارتوني سينمايي سه بعدي را در فلسطين مي سازند. اين فيلم كه «داستان اسب ها» نام دارد 30 دقيقه است و ساخت آن در حال پايان است، به قصه دختر فلسطيني مي پردازد كه در روستايي كه پدرش در آن مرده است زندگي مي كند.
خليل المزين كارگردان اين فيلم سينمايي انيميشن سه بعدي با بيان اينكه اين داستان، قصه اي واقعي از جنگ 22 روزه است و در فيلم تلاش كرده ايم تا چگونگي تعامل كودك با اسب ها و همچنين چگونگي برخورد سربازان صهيونيست به آنها را ارائه دهيم.
بنابراين گزارش اين فيلم در طرحي با عنوان گسترس انيميشن در دانشكده علوم تطبيقي دانشگاه غزه و با مشاركت مركز پيشرفت موسسات محلي و با سرمايه بانك جهاني ساخته شده و قرار است در دومين روز از ايام عيد قربان سال جاري براي پنج روز در سينماهاي غزه به نمايش درآيد.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14