(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنج شنبه 13 مهر 1391 - شماره 20323

نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (23)
جاسوس انگليس دردربار شاه
علل و عوامل پذيرش قطعنامه 598 (15)
چه كسي متهم است ؟

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir


نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (23)

جاسوس انگليس دردربار شاه

مريم صادقي
E-Mail:shayanfarkayhannews.ir
ارتشبد حسين فردوست (ركن اطلاعاتي رژيم پهلوي)، در مورد چگونگي نفوذ ايادي در دربار و آشنايي با محمدرضا شاه چنين مي نويسد:
«عليرضا (برادر تني محمدرضا شاه) دچار مرض روحي شديد بود و احتياج به پزشكي داشت كه به طور مداوم با او در تماس باشد. در آن زمان عليرضا خواهان بهترين پزشك ارتش شد و چون ايادي در ارتش بود به عليرضا معرفي گرديد. پدر ايادي از رهبران مذهبي بهائي ها بود و اين سمت به ايادي ارث رسيده بود. لذا بدون ترديد بايد گفت كه او از آغاز توسط سرويس انگليس نشان شده بود و واجد شرايط يك جاسوس طراز اول بود و لذا او را به دربار معرفي كردند. نقشي كه ايادي تا انقلاب براي غرب داشت. مجموع مهره هاي غرب روي هم نداشتند. روزي محمدرضا به شدت ابراز ترس از ميكروب مي كرد و عليرضا گفت، پزشكي را مي شناسد كه بي نظير است و از محمدرضا اجازه خواست كه بيايد و آن را معاينه كند. ديدار محمدرضا با ايادي از هفته اي 3 روز به هر روز تبديل شد و ديدار هر روزه به كليه ساعات فراغت كشيد. صبح ها، هنوز محمدرضا بيدار نشده، ايادي حاضر بود و شب ها تا وقت خواب در اتاق او مي ماند.485»
پرفسور ژان برنارد(پزشك مخصوص شاه)در گفتگوي خصوصي با اسدالله علم(وزير دربار)ميزان آشنايي ايادي را به پزشكي كافي نمي داند و چنين بيان مي كند:« دكتر ايادي، پزشك مخصوص شما چاقوي جراحي را با بيلچه باغباني تشخيص نمي دهد.»486
فرودست ايادي را به عنوان مأمور اينتليجنس (سرويس جاسوسي انگليس) و جانشين ارنست پرون487 معرفي مي كند و چنين بيان مي كند:
«پس از مرگ ارنست پرون، تيمسار دكتر عبدالكريم ايادي در دربار محمدرضا همان نقشي را به عهده گرفت كه قبلاً پرون عهده دار آن بود و تفاوت ايادي با پرون اين بود كه او مؤدب بود و مانند پرون با خشونت رفتار نمي كرد. در زمان ثريا كه پاي بختياري ها به دربار باز شد، مدتي حضور من [فردوست] كمتر گرديد، ولي ايادي موفق شد نظر مثبت ثريا را جلب كند و خود را به طرز كاملاً موفقيت آميزي در جمع بختياري ها جا دهد. پس از آن، ايادي همواره در زندگي خصوصي محمدرضاشاه و زنان و اطرافيانش رسوخ داشت و هر اطلاعاتي كه ممكن بود كسب مي كرد و رساندن آن هم به انگليس ها آسان بود، زيرا هميشه چه درخانه ي محمدرضا شاه و چه در خانه ي دوستان ايادي و در ميهماني ها عنصر مطلوب سفارت و رئيس 6 MI سفارت حضور داشت.»488
احمدعلي مسعود انصاري (فاميل نزديك و دستيار پيشين رضا پهلوي)، در مقام معرفي دوستان خود شاه كه در جلسات خصوصي او حاضر مي شدند. دكتر سپهبد ايادي را چنين معرفي مي كند:
«دكتر ايادي... طبيب مخصوص شاه بود و علاوه بر اين يكي از نزديك ترين افراد به او، ايادي آدم ذي نفوذي بود كه در كار واردات دارو و زمين بازي هاي متداول دست داشت. به علت درجه ي نظامي اش، در ارتش هم نفوذ داشت و در بعضي از امور هم مورد مشورت شاه قرار مي گرفت. ايادي، ثروت بي كراني به هم زده بود.489»
همين طور كه مسعود انصاري بيان كرده ايادي فرد با نفوذي بود كه نقش تعيين كننده اي در دربار پهلوي ايفا مي كرد. ارتشبد حسين فردوست (ركن مهم اطلاعاتي و امنيتي رژيم پهلوي) در مورد مشاغل ايادي و دامنه ي نفوذش چنين اظهار مي كند:
«ايادي با نفوذترين فرد دربار و به تدريج با نفوذترين فرد كشور شد. او براي خود حدود 80 شغل در سطح كشور درست كرده بود؛ مشاغلي كه همه مهم و پولساز بود! رئيس بهداري كل ارتش بود و در اين پست ساختمان بيمارستان هاي ارتش به امر او بود، وارد كردن وسايل اين بيمارستان ها به امر او بود. دادن درجات پرسنل بهداري ارتش از گروهبان تا سپهبد به امراو بود و هيچ پزشك سرهنگي بدون امرايادي سرتيپ نمي شد و هر گونه تخطي از اوامر او همراه با بركناري و مجازات بود. ايادي رئيس «اتكا» ارتش و نيروي انتظامي بود و در اين پست كليه نيازمندي ها بايد به دستور او تهيه مي شد هر چه اراده مي كرد و لو در كشور موجود بود، بايد براي ارتش از خارج، به ويژه انگليس و آمريكا، وارد مي شد. تعيين سهميه و صدها كارديگر و حتي تعيين رؤساي اتكاها و پرسنل آن با او بود. سازمان دارويي كشور نيز تماماً تحت امر ايادي بود: چه داروهايي و به كدام مقدار بايد تهيه شود، از كجا خريداري و به كدام فروشنده و به چه ميزان داده شود، همه و همه بنابر مصالح بهائيگري دائماً در تغيير بود. شيلات جنوب در اختيار ايادي بود...»
فرودست در ادامه نكات قابل تأملي درباره ايادي بيان مي كند:
»اگر پرونده هاي موجود ارتش و نيروهاي انتظامي و سازمان هاي دولتي بررسي شود موارد مستندي مشاهده مي گردد كه به نظر افسانه مي رسد و براين اساس مي توان كتابي نوشت كه آيا ايادي بهائي بر ايران سلطنت مي كرد يا محمدرضا پهلوي؟ تمام ايرانيان رده ي بالا، چه در ايران باشند و چه در خارج خواهند پذيرفت كه سلطان واقعي ايران ايادي بود؛ حقيقتي كه پيش از انقلاب جرئت بيان آن را نداشتند در زمان حاكميت ايادي بود كه بهائي ها در مشاغل مهم قرار گرفتند و در ايران بهائي بي كار وجود نداشت در دوران قدرت ايادي تعداد بهائي هاي ايران به 3 برابر رسيد. بسياري از بهائي ها در مقابل مذهب مي نوشتند مسلمان و حال آنكه بهائي بودند».490
اظهارات پروين غفاري كه در دربار رفت و آمد داشت، راجع به ايادي نيز مؤيد سخنان فردوست مي باشد: «ايادي پزشك معتمد شاه است و به دليل اينكه بهائي است مورد توجه خاص شاه است. در مدتي كه در دربار رفت و آمد داشتم، احساس كردم كه شاه به دوستان بهائيش بيشتر اهميت مي دهد كه ايادي نيز از آن جمله است».
پروين غفاري در ادامه مي افزايد: «من نيز به همراه ايادي در محافل و مجالس بهائيان شركت مي كردم و بعينه مي ديدم كه اكثر دولتمردان و صاحبان نفوذ در صنايع و پست هاي مهم كشور از اين فرقه هستند.491»
در اسناد به جاي مانده از سفارت آمريكا به سندي برمي خوريم كه تأكيد سخنان فردوست و پروين غفاري است. در اين اسناد آمده است:« توسعه كنوني بهائيگري را ظاهراً به نفوذ سرهنگ تمام ايادي در رابطه با شاه نسبت مي دهند كه در نتيجه شاه شخصاً بهائيگري و ترويج آن را در ايران تصويب و تأكيد كرده است بنا به گفته هاي ديگر اين گونه پيشرفت ها مستقيماً در شركت زنان در انتخابات، اصلاحات ارضي و آموزش و پرورش تاثير بسيار داشته است. ظاهراً اين برنامه ها به ويترين بهائيگري بيشتر شباهت دارد تا به اسلام».492 مئير عزري (نماينده اسرائيل در ايران عصر پهلوي) از ايادي با عنوان يكي از سرشناسان كيش بهائي ياد مي كندو مي نويسد: »با همه ي توان به هم كيشانش ياري مي داد»493.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
485 - حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج1، ص 201.
486 - اسدالله علم، گفتگوهاي من وشاه، ص616.
487 - ارتشبد فرودست، ارنست پرون را اينگونه معرفي مي كند: «رابط سفارت انگليس و ابلاغ گر دستورات آن سفارتخانه به شاه؛ از بنيان گذاران فراماسونري در ايران و عضو مهم «لژ پهلوي» نديم خلوت هاي محمدرضا پهلوي در وانفساي انزوا و افسردگي شاه در دوران غليان نهضت ضداستعماري- ضداستبدادي ملي كردن صنعت نفت و حكومت دكتر مصدق و از عوامل دخيل در كودتاي 28 مرداد به دخالت كننده به نحو تحكم آميز در امور سياسي كشور و عزل و نصب افراد دردولت و مجلس شوراي ملي و داراي رفتار بي پروا و بسيارزننده با محمدرضا براي پيشبرد مقاصد خود و اربابانش» حسين فردوست، ظهور و سقوط پهلوي، ج1، صص 198-184.
488 - حسين فردوست، ظهور و سقوط پهلوي، ج1، ص 198.
489 - احمدعلي مسعود انصاري، پس از سقوط، ص 54.
490 - حسين فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي ، ج1، ص 202.
491 - پروين غفاري، تا سياهي در دام شاه، ص .
492 - دانشجويان مسلمان پيروخط امام (ره)، اسناد لانه جاسوسي، ش 37، ص 7.
493 - مئير عزري، كيست ازشما از تمامي قوم او، ترجمه ابراهام حاخامي، دفتر اول، ص 331.
پاورقي
 


علل و عوامل پذيرش قطعنامه 598 (15)

چه كسي متهم است ؟

تأليف : كامران غضنفري
آيت الله مهدوي كني در خاطرات خود نقل مي كند كه كشميري توسط بهزاد نبوي و آقاي قنبري به عنوان منشي و دبير جلسه [شوراي امنيت كشور] معرفي شده بود . 175
سيد رضا زواره اي ( نماينده سابق مجلس شوراي اسلامي) در بخشي از خاطرات خود از حساسيت ساواك شاه نسبت به ارتباط كشميري با عوامل «سازمان سيا» سخن به ميان آورده و مي گويد :
(... كشميري در قبل از انقلاب رفت و آمدهاي زيادي هم با كشورهاي حاشيه خليج فارس داشته كه ساواك را نسبت به عضويت اودر سازمان سيا مشكوك كرده بود) 176
چند سال بعد مجله آمريكايي اسپات لايت در سال 1372 طي مقاله اي اعتراف كرد كه انفجار حزب جمهوري اسلامي و دفتر نخست وزيري با هماهنگي سازمان سيا انجام شده است . 177
حدود يك هفته پس از انفجار دفتر نخست وزيري ، نورالدين كيانوري و محمد علي عموئي ( سران حزب توده ) نزد آقاي هاشمي رفسنجاني رفته واز ارتباط انفجار نخست وزيري با بهزاد نبوي و عوامل سازمان سيا خبر مي دهد . اين خبربا توجه به ارتباط حزب توده با سرويس اطلاعاتي كا. گ. ب ( سازمان جاسوسي شوروي ) انگشت اتهام را متوجه بهزاد نبوي مي گيرد. البته آقاي هاشمي رفسنجاني بعدها در اين باره در يادداشت روز 16 شهريور 1360 مي نويسد :
«كيانوري و عموئي ، از دبيران حزب توده ، به عنوان يك ملاقات فوري و ضروري آمدند و كارشان سعايت عليه بهزاد نبوي است . حزب توده تصميم گرفته ايشان را بدنام كند و يك گزارش جعلي ( به ظنّ قوي ) آورده بودند». 178
آقاي هاشمي در يادداشت 22 شهريور خود نيز مي نويسد :
«آقاي مهندس بهزاد نبوي اين روزها مورد هجوم شايعه پردازان و تفرقه اندازها شده و حتي متهم به دست داشتن در انفجار نخست وزيري مي شود و حزب توده در اين شايعه پردازي ها دست دارد» .179
البته بايد از جناب آقاي هاشمي پرسيد كه شما به چه دليل چنين خبر مهمي را جعلي خوانديد ؟
مگر كيانوري دو بار اخبار دريافتي از سرويس اطلاعاتي شوروي در باره آماده شدن عراق براي حمله به ايران را به دفتر بني صدر اطلاع نداده بود ؟ 180
مگر نورالدين كيانوري خبر دريافتي از روسها مبني بر ملاقات شاپور بختيار با صدام حسين را به اطلاع مقامات جمهوري اسلامي نرسانده بود ؟ 181
درست است كه حزب توده يك حزب وابسته به بيگانه وبا سوابق ننگين بوده است و ما نيز اين را قبول داريم ؛ اما اين دليل نمي شود كه به اخبار سرويس اطلاعاتي روسيه كه توسط عوامل خود منتقل مي كردند بي اعتنايي كنيم و آن ها را جعلي بدانيم . سرويس اطلاعاتي روسيه با داشتن عناصر نفوذي مانند كيم فيلبي ، هانس فلفه ، الدريچ ايمز ، رابرت هانسون و ... كه در رده هاي بالاي سرويس هاي 6.I M ، A.I.C ، I.B.F و ... حضور داشته اند ، از بسياري از اطلاعات سرّي آنها مطلع مي شده است . لذا پذيرش اين مطلب كه ارتباط بهزاد نبوي با سازمان سيا را نيز آنها از طريق عوامل خود در سازمان سيا مطلع شده باشند ، امري دور از ذهن نمي نمايد .
آقاي هاشمي چند روز پس از انفجار نخست وزيري در خطبه هاي نماز جمعه 20 شهريور 1360 خود مي گويد :
«براي جريان هاي سياسي ، داشتن يك عامل نفوذي در جائي مثل دفتر نخست وزيري يا دفتر دادستاني يا دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي ، خيلي ارزش دارد . براي اين كه آنها مي توانند تصميماتي كه در دادستاني انقلاب گرفته مي شد و تصميماتي كه در دفاتر محرمانه نخست وزير گرفته مي شد و تصميماتي كه در سطح بالاي حزب جمهوري اسلامي كه به قول آنها حزب حاكم است و طراح سياست كشور است ، گرفته مي شد و مي توانستند از جزئيات آن باخبر باشند و ... چنين سرمايه اي به خاطر انفجار يك بمب و كشتن يكي دو نفر كه به سرعت جايش پر مي شود ، افرادي را كه در نخست وزيري داشتند و اين سرمايه اي كه چند سال رويش خرج شده - كه به اندازه يك تيم جاسوسي آمريكا و يك گردان جاسوسي شوروي مي تواند خدمت كند - از دست مي دهند . مجموعه سازمان سيا در ايران به اندازه اين كسي كه در دفتر آقاي رجائي بمب گذاشته ، نمي توانستند گزارش بدهند و اين نشان ضعف مي باشد كه غير از اين چيز ديگري ندارند و به همين وسيله مي خواهند به بچه هايشان روحيه بدهند ... ما اميدواريم كه بيدار شده باشيم و مؤسسات ، اطراف خودشان را مواظب باشند و [افراد را] با كوچك ترين شبهه بيرون كنند و لااقل كنار بگذارند ».182
همان طور كه ملاحظه مي گردد ، ايشان به مؤسسات گوناگون توصيه مي كند كه «افراد را با كوچك ترين شبهه كنار بگذارند» ، اما خود ايشان در مورد فردي كه خبر ارتباطش با سازمان سيا داده شده ، نه تنها چنين اقدامي نمي كند ، بلكه در يك خطاي آشكار اطلاعاتي و حفاظتي ، متن خبر دريافت شده از سرويس اطلاعاتي شوروي را به دست خود بهزاد نبوي مي دهد !!
بهزاد نبوي در جلسه 29 مرداد 1368 مجلس مي گويد : [بعد از شهادت رجائي و باهنر] «در يكي از جلسات كه در همين مجلس شوراي اسلامي تشكيل شد ، آقاي هاشمي موقعي كه داشتيم مي رفتيم به جلسه ، يك نامه اي را به من داد . امضاي آن را نگاه كردم ، ديدم نوشته حزب توده ايران ».183
آقاي هاشمي رفسنجاني توجه نمي كند كه در صورت صحت خبر مذكور، با اين اقدام خود ، در واقع سازمان سيا را هشيار مي كند تا درصدد جبران اين ضربه اطلاعاتي برآيد . در واقع اين كار، يكي از بزرگ ترين خطاهاي اطلاعاتي آقاي هاشمي مي باشد كه در نتيجه آن ، ضربات جبران ناپذيري بر كشور وارد شده است .
از سوي ديگر ، شايد يكي از تعجب برانگيز ترين نكات پرونده انفجار نخست وزيري ، ارجاع آن به دادگستري به جاي دادسراي انقلاب است . از آنجا كه اين پرونده كاملاً امنيتي و ضدانقلابي بود ، بايد در دادسراي انقلاب موشكافانه بررسي مي شد . اما گويا بهزاد نبوي در جلسه اي توانست برخي مسئولين قضائي را متقاعد كند كه پرونده به دادگستري برود و در آنجا و به كمك گروهي كه بهزاد نبوي تشكيل داده بود ، بررسي شود !184 يعني پرونده اي كه متهم اصلي آن خود بهزاد نبوي بوده است ، در زير دست خود وي مورد رسيدگي قرار گرفت!!
سيد رضا زواره اي در خاطرات خود در اين باره مي گويد :
«اما از همان شب اول انفجار ،براي همه ما جاي سؤال بود. چون اعلام شد كه دادگستري بايد به قضيه رسيدگي كند . در حالي كه همان طور كه من در حزب مطرح كردم ،يك جوان پانزده شانزده ساله ي فريب خورده كه روزنامه ي منافقين را مي فروشد ، براي محاكمه بايد به دادسراي انقلاب برود . اما وقتي نخست وزيري مملكت را منفجر مي كنند، دادگستري بايد رسيدگي كند؟جريان چيست ؟185
آقاي هاشمي رفسنجاني نيز در يادداشت هاي خود ذكر مي كند كه با تصويب شوراي رياست جمهوري ، مسئوليت نظارت بر تحقيق در مورد فاجعه انفجار نخست وزيري كه بهزاد نبوي پيگيري مي كرد (!!) بر عهده آيت الله رباني املشي ، دادستان كل كشور قرار گرفت (!)186
آقاي زواره اي در مرداد 1361 طي سؤالي از وزير دادگستري مي گويد :
« با توجه به اسنادي كه از خانه كشميري به دست آمده ، سازمان سيا و آن عواملي كه كشميري را تا اينجا رساندند ، بايد افرادي به مراتب قوي تر از كشميري را به صورت نفوذي در دستگاه ها داشته باشند تا كشميري را قرباني اين كار كنند . براي اين كه كشميري مي توانسته تمام اسناد شوراي امنيت كشور را مرتباً در اختيار بيگانگان قرار دهد» 187
ايشان در مصاحبه ديگري در سال 1380 با روزنامه خراسان ، اظهار مي دارد:
« به بزرگان حزب [جمهوري اسلامي ] گفتيم كه كشميري عضو [عامل] سازمان سيا است و براي كشتن مرحوم رجائي و باهنر ، سازمان سيا مهره اي همچون او را به راحتي خرج نمي كند . پس بايد مهره اي به مراتب قوي تر از كشميري در دولت داشته باشد ؛ به دنبال آن يكي باشيد . همان جا بعضي ناراحت شدند» 188
در مورد سابقه ارتباط نبوي با امريكايي ها بايد توجه داشت وي مدتي در يك شركت آمريكايي به نام« بريچ » كار مي كرده . اين شركت در واقع يك شركت پوششي جاسوسي بوده كه روي پست هاي الكترونيك و شنودهاي الكترونيكي از شرق به غرب ايران ، عليه روسيه كار مي كرده است . يكي از ريشه هاي بحث سيا و بهزاد نبوي ، در ارتباط با بريچ مي باشد . 189
البته اين احتمال نيز وجود دارد كه ارتباط بهزاد نبوي با سازمان سيا ، از طريق شوهر دختر دائي اش يعني جناب دكتر ابراهيم يزدي - كه نبوي به وي ارادت بسيار دارد - انجام پذيرفته باشد . بايد توجه داشت كه دكتر ابراهيم يزدي پس از آن كه در سال 1339 به آمريكا مي رود ، مدتي بعد ، از طريق يكي از سناتورهاي آمريكايي به نام هريسون ويليامز در سال 1341 به تابعيت آمريكا در مي آيد و پاسپورت آمريكايي دريافت مي كند . 190... در طي آن سال ها ، بسياري از اوقات يزدي در آمريكا ، در تماس با مخالفان شاه و ايجاد ارتباط ميان آنها و مقامات اطلاعاتي غرب صرف مي شد... وي با يكي از عناصر سازمان سيا به نام ريچارد كاتم رابطه بسيار صميمانه اي داشته است . 191
ابراهيم يزدي در دوران اقامت خويش در آمريكا در پيش از پيروزي انقلاب اسلامي ، هم چنين مدتي با جورج بوش پدر ( از رؤساي سابق سازمان سيا) نيز ارتباط نزديك داشته است .
اين عامل آمريكا ، در سال هاي پس از پيروزي انقلاب ، در بهمن سال 1363 ، در كنگره هفتم نهضت آزادي خواهان براندازي حاكميت جمهوري اسلامي مي شود . وي مي گويد : نهضت آزادي ايران معتقد است كه بايد حاكميت فعلي را از طريق قانوني و منطقي (!) و پارلماني سرنگون كرد ... ادامه بحران فعلي مملكت ، شرط لازم براندازي رژيم حاكم مي باشد اما شرط كافي نيست . 192
وي در ارديبهشت 1366 نيز در بيست و ششمين سالگرد تشكيل نهضت آزادي اظهار مي دارد : «بايد اميدوار باشيم و بدانيم كه اين رژيم از بين مي رود ». 193
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
175. خاطرات آيت الله مهدوي كني . پيشين ، ص 312
176. لاله فرزين فر ، خاطرات مرحوم سيد رضا زواره اي ، تهران، مركزاسناد انقلاب اسلامي ،1390، ص 194
177. روزنامه كيهان . 27 خرداد 1372
178. اكبر هاشمي رفسنجاني . « عبور از بحران ». به اهتمام ياسر هاشمي . تهران: دفتر نشر معارف انقلاب ، 1378 . ص 274
179. عبور از بحران . پيشين ، ص 281
180. پرسش هاي اساسي جنگ . پيشين ، ص 116
181. محمد دروديان . « اجتناب ناپذيري جنگ ». تهران: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ، 1382 . ص 266
182. مركز مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي .« در مكتب جمعه ؛ مجموعه خطبه هاي نماز جمعه تهران . جلد سوم ». تهران: وزارت ارشاد اسلامي ، 1365 . ص 407 - 406
183. شنود اشباح . پيشين ، ص 703
184. محمد رضا اميني . « سراب سياست ». قم : اشراق حكمت ، 1390 . ص 123
بهزاد نبوي و برخي از دوستانش كه در ابتدا داستان دروغين شهادت مسعود كشميري را ساخته بودند ، پس از برملا شدن اين داستان و پررنگ شدن احتمال فرار وي از كشور نيز از ارائه عكس وي به فرودگاه ها و نقاط مرزي خودداري كرده بودند .
همچنين مرتضي صفار هرندي .« رازهاي دهه شصت ( 68 - 1358) ». تهران : كيهان ، 1390 . ص 196
185. خاطرات زواره اي ،ص 192
186. عبور از بحران . پيشين ، ص 265
187. شنود اشباح . پيشين ، ص 594
188. روزنامه خراسان ، 23، مرداد1380
189. شنود اشباح . ص 80
190. امير نجات . « چهره هائي در تاريخ ايران . جلد دوم ». ميشيگان: سازمان فرهنگي شرق ، 1361 . ص 101
191. همان . ص 102
192. اسدالله بادامچيان . « بررسي تحليلي نهضت آزادي ايران ». تهران: انديشه ناب ، 1384 . ص 91
193. روزنامه رسالت . 16 آبان 1377
پاورقي
 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14