(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 23 مهر 1391 - شماره 20331

نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (30)
بهائيان ؛ شكنجه گران اصلي ساواك
علل و عوامل پذيرش قطعنامه 598 (22)
شما نبايد بپذيريد

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir


نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (30)

بهائيان ؛ شكنجه گران اصلي ساواك

مريم صادقي
E-Mail:shayanfar@kayhannews.ir
يكي ديگر از معروف ترين شكنجه گران بهائي ساواك، فريدون توانگري معروف به آرش بود. وي در سال 1329ش، در تهران به دنيا آمد و سند ازدواج او به تاريخ 14/5 سنه 2537(1357)در دفتر لجنه بهائيان تهران ثبت گرديده است.
آرش در سال 1351ش، با مدرك ديپلم به استخدام ساواك درآمد و به عنوان يك نيروي عادي مشغول خدمت گرديد. در اوايل سال 1352ش، با ارتقاء مسئول اقدام دايره عمليات شد و به شكنجه مردان و زنان مبارز پرداخت. به طوري كه در سال 1354ش، رهبر عمليات گرديد. همزمان با رهبري دايره عمليات، همچنان در امر بازجويي و شكنجه دخالت داشته و رفتاري در حداعلاي قساوت با زندانيان داشت تا آن جا كه در كميته مشترك از او به عنوان خشن ترين بازجو ياد شد. وي به خاطر جديت در سر سپردگي، مدال هاي متعددي از مقامات ما فوق خود دريافت نمود و تا واپسين روزهاي حكومت طاغوت مجدانه در كميته مشترك مشغول خدمت به اربابان خود بود.557
احمد اللهياري (عضو سابق كانون نويسندگان )، به غير از ثابتي به معرفي چندتن ديگر از بهائياني كه از شكنجه گران ساواك بودند مي پردازد: «يكي ديگر از شكنجه گران بهائي ساواك سرهنگ زيبايي نام داشت و شايع بود كه چند نفر را زير ضربات مشت و لگد خود كشته است. مردم به قدري از سرهنگ زيبايي نفرت داشتند كه در آستانه پيروزي انقلاب و در اواسط سال 1357 به خانه وي حمله بردند و محل سكونت او را به آتش كشيدند.
از ديگر مديران ارشد بهائي ساواك، سرهنگ شيروانلو بود. او از زمان فرمانداري نظامي، فعّاليت هاي جاسوسي و مبارزه با مردم را دنبال كرد و با اينكه بازنشسته شده بود، همچنان در ساواك به كار اشتغال داشت. سرهنگ شيروانلو آن قدر مورد توجه بود كه هر لحظه به شاه دسترسي داشت و برهمين اساس توانست پسرش فيروز شيروانلو را در ساواك استخدام كند و وي را به قائم مقامي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و به رياست واحد هنري دفتر فرح پهلوي برساند.
از ديگر افسران ساواك كه به بهائي بودن شهرت داشت بايد از احسني نام بود. او تا سال 1357 مأمور رابط ساواك با وزارت اطلاعات [و جهانگردي ] و مسئول كنترل و سانسور مطبوعات بود.»558
گفتار چهارم: فعاليت بهائيان در عرصه فرهنگ
بعد از روي كار آمدن محمدرضا پهلوي و دست يافتن قدرت ديكتاتوري، پس از كودتاي انگليسي-آمريكايي 28 مرداد 1332ش، سياست دين زدايي و مخالفت با اسلام را در پيش گرفت اما شيوه ي وي برخلاف رضا شاه به روش ارعاب و تهديد و استفاده از قواي نظامي نبود بلكه در اين زمان روش كار ايادي رژيم را طريق مخالفت هاي فرهنگي نظير، تبليغات، تلويزيون، رونامه ها و مجلات و ... بود به طوري كه افزايش مراكز فحشا و فساد و توليد فيلم هاي ضد اخلاقي و ديني و برگزاري جشن هاي ضد ديني و ... بيانگر اين مطلب مي باشد.
در اين ميان بهائيان اين مطلب را به خوبي درك كرده و مناصب و مقامات فرهنگي را مورد آماج حمله خود قرار دادند كه در رأس اين افراد مي توان از فرخ رو پارسا، وزير آموزش و پرورش و دكتر منوچهر شاهقلي وزير علوم در كابينه هويدا نام برد.
ايجاد اولين فرستنده ي تلويزيوني توسط حبيب ثابت پاسال و توليد و ساخت فيلم هايي كه در اشاعه بي بندوباري در جامعه نقش به سزايي داشتند، سعي براز بين بردن علقه هاي ديني در بين مردم داشتند. در ادامه به بررسي گوشه اي از فعاليت بهائيان در عرصه ي فرهنگ مي پردازيم.
مدارس و دانشگاه ها
تاريخ ثابت كرده است نهاد آموزش و پرورش در شكل گيري يك جامعه نقش مهمي دارد و اين امر بر بهائيان پوشيده نيست. لذا از نظر آنها نظام آموزشي بايد مورد توجه قرار گيرد. البته برنامه ريزي آموزشي بايد به گونه اي باشد كه به ضرر بهائيان و فراماسونرها و به طور كلي غرب تمام نشود و به عبارت ديگر براي ايران، استقلال و خودكفايي به وجود نياورد. با روي كار آمدن دولت هويدا و گسترش نفوذ بهائيان در كشور عرصه براي فعاليت هاي فرهنگي بازتر شد به طوري كه هويدا، وزارت آموزش و پرورش را به دست يك زن بهائي به نام فرخ رو پارسا سپرد.
فرخ روپارسا، دختر فرخ الدين پارسا و فخر آفاق مي باشد.559
فرخ روپارسا پس از اخذ ليسانس در رشته علوم طبيعي، خدمت دبيري در دبيرستان رضاشاه درآمد و در سال 1332ش، وارد دانشكده پزشكي شد. در همان سال با احمد شيرين سخن560 ازدواج نمود.561
در 18 تير 1336ش، به رياست دبيرستان دكتر ولي الله نصر و دبيرستان نوربخش دختران رسيد و در آذر 1337ش، رياست دبيرستان رضاشاه را برعهده گرفت . وي در آغاز دهه 1340ش، در كنار كار تدريس در دبيرستان دخترانه تهران و در ادامه راه روزنامه نگاري پدر و مادر خود، به راه و روش آنان روي آورد و سلسله مقالاتي در پيرامون ضرورت برابري حقوق اجتماعي و سياسي زنان در روزنامه هاي مختلف تهران مي نوشت. او همزمان با فعاليت هاي مطبوعاتي در سال 1341ش، به همكاري با راديو نيز مي پرداخت و تهيه يك برنامه ميزگرد راديويي را برعهده گرفته بود و در همان دوران فرخ رو پارساي همراه با تهيه برنامه هاي راديويي، سازمان زنان كارگر را نيز سازماندهي كرده و به وجود آورد.562 وي در سال 1342ش، به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب شد و به عضويت هيات رئيسه ي دوره 21 مجلس درآمد.563
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
557 - قاسم حسن پور، شكنجه گران مي گويند، ص13.
558 - احمد اللهياري، بهائيان در عصر پهلوي، نيمه پنهان، ج 31، صص138-139.
559 - شرح حال فرخ الدين پارسا و همسرش را در بخش دوران سلطنت رضاشاه بيان كرديم.
560 - احمد شيرين سخن، در اسناد ساواك به عنوان يك تيمسار بهائي ياده مي شود كه همكار سپهبد اسدالله صنيعي بهائي در تداركات ارتش و شريك اختلاس هاي گسترده ي وي در آنجا بود. ابراهيم ذوالفقاري، اولين زن كابينه، فصلنامه مطالعات تاريخ معاصر، سال چهارم، ش17، ص 254.
561 - مركز اسناد انقلاب اسلامي، فرخ روپارسا به روايت اسناد ساواك، ص 9.
562 - منصوره پيرنيا، خانم وزير خاطرات دست نوشته ها، ص76.
563 - محمدحسن طباطبايي، نفوذ فراماسونري در مديريت نهادهاي فرهنگي ايران، ص 185.
پاورقي
 


علل و عوامل پذيرش قطعنامه 598 (22)

شما نبايد بپذيريد

تأليف : كامران غضنفري
[ جالب است كه بعدها - در طي طرح خائنانه براندازي نظام جمهوري اسلامي در سال 88 - كه ميرحسين موسوي نقش پررنگي در تحت حمايت سازمان سيا و موساد و سازمان جاسوسي انگليس ، در آن بازي مي كند ، باز هم محسن رضايي به كمك او مي آيد و تلاش مي كند تا با نوشتن يك نامه به مقام معظم رهبري ، او را از زير ضربات فشار افكار عمومي ملت مسلمان ايران نجات دهد . ]
به اين نحو موسوي به خرابكاري هاي خود ادامه مي دهد تا اين كه امام خميني (ره) را وادار به سر كشيدن جام زهر قبول قطعنامه مي كنند . اما پس از قبول قطعنامه ، موسوي در شهريور 67 استعفاء مي كند . رئيس جمهور ( آيت الله خامنه اي ) در پاسخ به استعفاي مهندس موسوي مي نويسند : «جنابعالي از اختيارات نخست وزير طبق اصل 134 كاملاً برخوردار بوده ايد و حتي به بركت لطف حضرت امام و حمايتي كه همواره از دولت كرده اند تا بتوانند وظايف خود را به خوبي انجام دهند ، اختياراتي بيش از مقرر در قانون كسب كرده و آن را اعمال نيز كرده ايد ... اينجانب با وجود اختلاف نظرهاي چندي كه با شما در نحوه اداره كشور و اعتراض به روش هاي شما به ويژه در مسائل اقتصادي دارم ، همان طور كه مي دانيد همواره در همه مراحل به شما كمك كرده ام و اكنون هم استعفاي شما را به مصلحت ندانسته و اصرار بر آن را ضربه به نظام و حتي با كمال معذرت خيانت - البته خيانت غير عمدي - مي دانم و معتقدم خوب است جنابعالي امروز نظرات حضرت امام در امور اقتصادي را به طور دربست بپذيريد« . 282
نامه مقام معظم رهبري خطاب به ميرحسين موسوي به خوبي حكايت از آن دارد كه حتي تا پايان جنگ نيز موسوي نه دست از قانون شكني هاي خود برداشته و نه به تذكرات مكرر امام خميني در امور اقتصادي توجهي داشته است . ( زيرا كه مغز منفصل ميرحسين موسوي - يعني بهزاد نبوي - طبق رهنمودهاي آمريكايي ها ، به گونه اي امور اقتصادي كشور را به جلو مي برد كه سال به سال از قدرت كشور كاسته شود و توان دفاعي نيز متناسب با آن كاهش يابد. )
جلال الدين فارسي در مورد اين ماجرا مي گويد : «مدتي بعد از تأييد قطعنامه از سوي امام ، ميرحسين موسوي خودش را پنهان كرده و از انجام وظايف سرباز مي زد . امام مي خواستند استعفاي او را قبول كنند. حتي در جلسه اي با حضور افراد شاخص كشور از جمله آقاي موسوي اردبيلي ، هاشمي و ... اين تصميم گرفته مي شود . در آن جلسه ، رئيس جمهور [ مقام معظم رهبري] ديرتر به جلسه رسيدند . امام به محض ورود ايشان مي گويند ما براي تعيين نخست وزير بعدي در حال مذاكره هستيم ؛ نظر شما چيست ؟ مقام معظم رهبري مي فرمايند شما نبايد استعفايش را بپذيريد چرا كه وي با استعفاء مي خواهد وجهه اي براي خود مهيا كند و بگويد من طرفدار جنگ بودم و خود را تبديل به قهرمان ملي كند . بايد به او فرمان دهيد كه به مسئوليت خود بازگردد . امام راحل با اشاره دست به سمت حضرت آيت الله خامنه اي مي فرمايند اين درست است».283
اسدالله بادامچيان نيز در اين مورد اظهار مي دارد : موسوي
بعد از استعفاء به مدت سه روز در خانه اي پنهان شده بود . مرحوم سيد احمد آقا هر روز تماس مي گرفت و مي پرسيد كه موسوي كجاست ؟ تا اين كه روز سوم ، صبح سيد احمد آقا زنگ زد و گفت موسوي را پيدا كنيد و بگوييد بيايد خدمت امام چون امام نامه اي نوشته و گفته اند اگر تا ظهر موسوي نيامد بدهيم اخبار بخواند . اگر اين نامه پخش شود ، نه دنيا براي موسوي مي ماند و نه آخرت . خيلي نامه تندي بود . ما به همه گفتيم تا اين كه موسوي ساعت 11 صبح آمد و امام هم نامه را تغيير داد . 284
جلال الدين فارسي نقل مي كند كه امام به موسوي مي گويد :« اگر خدمات شما نبود ، شما را به عنوان ضد انقلاب معرفي مي كردم .» 285
آقاي هاشمي نيز در يادداشت 20 شهريور 67 خود در اين مورد مي نويسد : «خبر رسيد كه امروز مضامين اظهارات امام به نخست وزير در ملاقات خصوصي ، در مجلس پخش شده و باعث ناراحتي نخست وزير شده است ». 286
جمله نقل شده از امام خميني به خوبي حاكي از نارضايتي امام از عملكرد ميرحسين موسوي است ؛ به طوري كه امام قصد داشته او را به عنوان «ضد انقلاب» به مردم معرفي كند .
مخالفت موسوي با حمايت جدي از جبهه ها
سردار محمد كرمي راد ( فرمانده سابق لشكر 11 اميرالمومنين عليه السلام ) در مصاحبه اي اظهار مي دارد :«در آن زمان ، بعضي وزرا در دولت كه نتوانستند خوب كار كنند و خودباخته شدند و كشش اين كار را نداشتند كه همگام با رزمنده ها و امام حركت كنند ، جنگ را سياسي قلمداد مي كردند ... آقايان سياسي كاري مي كردند . اگر نخست وزير وقت يعني ميرحسين موسوي ، همه توان دولت را وارد جنگ مي كرد ، كار تمام مي شد . اما كوتاهي كردند و همين ها بود كه زمينه جام زهر را براي امام (ره) فراهم مي كرد». 287
حميد نقاشيان ( از محافظان امام خميني ) نيز در اين مورد مي گويد:
«آقاي ميرحسين موسوي و دوستانشان شديداً با جنگ مخالف بودند . در اصل ، موذيانه با ديدگاه حضرت امام در تداوم دفاع مقدس مخالف بودند . در ابتدا اظهار نظر نمي كردند ، ولي بعد بيش از ده جلسه از جلسات شوراي عالي سپاه به اين بحث گذشت كه بررسي شود چرا دولت از سپاه حمايت نمي كند ؟ حمايت كه نمي كرد هيچ ، حتي كارشكني هم مي كرد . به نظر من روحيه آقاي ميرحسين موسوي يك روحيه جهادي نبوده ، نيست و نخواهد بود . يك جاهايي به لحاظ سياسي مجبور به تظاهر بوده ، ولي ايشان ذاتاً با دادن امكانات كشور به جنگ موافق نبود». 288
ماشاءالله رحيمي ( از گردانندگان مسجد قبا ) يك نمونه از مخالفت هاي موسوي را چنين نقل مي كند : «يادم هست چند باري كه به جبهه رفتم ، ديدم بچه هاي مجروح را با ماشين هاي نيسان جابه جا مي كنند . كمك فنرهاي نيسان خيلي خشك است و فقط وقتي دو سه تن بار داخل آن مي گذارند ، درست حركت مي كند . وقتي كه دو سه نفر مجروح را داخل آن مي گذاشتند ، در جاده هاي خاكي و دست اندازها آنقدر نيسان بالا و پايين مي رفت كه وقتي بچه ها به مقر مي رسيدند ، همه آنها شهيد مي شدند . ما در صدد برآمديم كه ماشين هاي مناسبي را پيدا كنيم . هيئتي به آلمان رفت و ماشين هاي استيشن فولكس را انتخاب كرد و يك نمونه را هم آورد . اين فولكس ها به شكلي طراحي شده بودند كه دو نفر جراح هم زمان مي توانستند در داخل آن عمل جراحي انجام دهند . ما پيش بيني كرديم كه با 73 هزار تومان مي توانيم اين فولكس ها را تهيه كنيم . وقتي خواستيم اقدام كنيم ، دوران نخست وزيري ميرحسين موسوي بود و او محكم ايستاد و اجازه نداد اينها را بياوريم ! هر چه هم گفتيم كه خود مسجد بودجه اين آمبولانس ها را تأمين مي كند ، موافقت نكرد». 289
يكي از دست اندركاران پشتيباني سپاه در دوران جنگ نيز خاطراتي از دو بار اظهار ناراحتي شهيد محمد ابراهيم همت ( فرمانده دلاور لشكر 27 محمد رسول الله ) در باره كارشكني هاي دولت موسوي در امر جنگ را بيان كرده است .290
پس از آن كه محسن رفيق دوست نيز در مصاحبه اي به برخي از كارشكني هاي دولت در دوران جنگ اشاره مي كند ، موسوي گفته بوده كه اگر اين صحبت ها ادامه پيدا كند جواب خواهد داد . رفيق دوست نيز در پاسخ او مي گويد : «جوابي ندارد بدهد . عدم همكاري دولت با جنگ را آن قدر دليل و مدرك داريم كه در آن وقت بيان مي كنيم ». 291
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
282. پايان دفاع ، آغاز بازسازي . پيشين ، ص 731
283. موسوي حيات سياسي اش را مديون آيت الله خامنه اي است . پيشين ، ص 37
هم چنين رك. به: محمد مهدي اسلامي .» اصرار به استعفاء خيانت است ». رمز عبور 2 . ويژه نامه سياسي روزنامه ايران . خرداد 1389 . ص 162
284. نامه امام منتشر مي شد ، ميرحسين نه دنيا داشت نه آخرت .پيشين
285. موسوي حيات سياسي اش را مديون آيت الله خامنه اي است . پيشين ، ص 37
286. پايان دفاع ، آغاز بازسازي . پيشين ، ص 308
287. پيوند با امام ، پذيرش قطعنامه را براي مردم ممكن مي كرد . پيشين ، ص 39
288. روزشمار هشت ماه نبرد مقدس . پيشين ، ص 431
289. ماشاءالله رحيمي . » شهيد مفتح خيلي زود عذر گودرزي را خواست ». كتاب ماه فرهنگي - تاريخي يادآور . شماره ( 6و7و8) . بهار 1389 . ص 184
290. رازهاي دهه شصت . پيشين ، ص 299
291. مي گفتند جنگ را رها كنيد . پيشين ، ص 22
پاورقي
 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14