(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 3  آبان  1391 - شماره 20340

تحريم هاي قرون وسطايي
وقايع دوران پايان قاجاريه و دوران آغازين پهلوي و جريانات داخلي و خارجي در اين دوره-1
ميرزاملكم خان ها عقل ايراني را ناقص مي دانستند!
بررسي ابعاد جنگ سايبري استكبار عليه ايران
نبرد با صفر و يك


تحريم هاي قرون وسطايي

تيري كوويل نويسنده و تحليلگر فرانسوي در نوشتاري در نشريه اكسپرس فرانسه توصيف بديعي را درباره تحريم هاي غير حقوقي و يك طرفه عليه ايران سامان داده است و آنها را« قرون وسطايي» خوانده است.از نظر تيري كوويل، متخصص مسايل ايران، اين جامعه ايراني است كه فشارهايي را تحمل خواهد كرد اما اين فشارها نظر ايرانيان را در مورد مساله هسته اي تغيير نخواهند داد.نكته جالبي كه اين متن عيان مي كند ،اين است كه در شرايطي كه برخي جناح هاي سياسي و مسئولان دولتي از خسته شدن مردم و تاثير تحريم ها سخن مي گويند،در جامعه غربي چنين تلقي وجود ندارد. بنابراين اين افراد بهتر است براي روحيه گرفتن حداقل يك بار اين يادداشت را بخوانند!
به گزارش فردا ،كوويل مي نويسد:« كشورهاي اروپايي با تحميل تحريم هاي دوجانبه معتقدند كه هزينه اقتصادي براي مقامات ايراني به گونه اي خواهد بود كه تسليم درخواست غربي ها در مورد برنامه هسته اي خود خواهند شد. باري، تحليل وقايع اين تصور را ايجاد مي كند كه اين سياست بيشتر يادآور سياست پزشكان قرون وسطي است كه ميزان حجامت را به محض اين كه نخستين بار پاسخ نمي داد، افزايش مي دادند.
آيا اين تحريم ها مي توانند اقتصاد ايران را به زانودر بياورد؟ در واقع، گستردگي بي سابقه تحريم هاي اروپايي و امريكايي عليه ايران يك هزينه است. اتحاديه اروپا كه 20 درصد نفت ايران را خريداري مي كرد، از ژوئيه 2012ميلادي تحريم موثري را اجرا نمود. طرف امريكايي نيز در زمستان 2011 ميلادي تحريم هايي را تصويب كرد كه براي هر كشوري تجارت با بانك مركزي ايران را ممنوع كرد.علاوه براين تحريم ها، تحريم هاي ديگر مالي امريكا از همكاري همه بانك هاي كشورها با ايران جلوگيري مي كرد. در اين شرايط پيدا كردن مشترياني كه بپذيرند از ايران نفت خريداري كنند، بسيار دشوار شد.
با وجود اين، اقتصاد ايران به زانو در نيامد.ذخاير ارز ايران در اواخر 2011 ميلادي يعني در حدود 17 ماه واردات به بيش از 100 ميليارد دلار رسيد. وانگهي ايران مشترياني براي نفت خود دارد، به ويژه اگر با تخفيف بفروشد. در نهايت، صادرات غيرنفتي ايران به كشورهاي همسايه نيز درآمد ارزي را تأمين مي كند.در اين شرايط بانك مركزي ايران به تامين ارز براي واردات كالاهاي داراي اولويت با نرخ ارز يارانه اي(12600 ريال) ادامه خواهد داد، ضمن اين كه تلاش مي كند سقوط ارزش ريال در بازار را محدود كند. ايران مي تواند آنچه را كه نياز دارد، وارد كند.
كدام طبقات اجتماعي از تحريم ها آسيب ديده اند؟ كاهش ارزش ريال ادامه مي يابد و منجر به افزايش قيمت كالاهاي بدون اولويت مي شود و بدين ترتيب، به افزايش قيمت ها كمك مي كند. كارگران و بخشي از طبقه متوسط كه به اندازه كافي سرمايه ندارند تا از خود در برابر تورم محافظت كنند( با خريدن دلار، طلا يا اتومبيل و غيره) بدين ترتيب آسيب خواهندديد. بخش خصوصي كه بايد براي نيازهاي ارزي خود از بازار استفاده كند، نيز آسيب خواهد ديد. از سوي ديگر، براي ايراني هايي كه سفر مي كنند يا براي تحصيل به خارج مي روند، پرهزينه خواهد بود.
اما اين باور كه مشكلات اقتصادي نظر دولت را در مورد مساله هسته اي تغيير خواهد داد، اشتباه است. يكي از موفقيت هاي نادر نظام، تحقق آرمان هسته اي ايران به مثابه آرمان ملي است. مردم ايران مطالبات بسيار زيادي در زمينه اقتصادي و سياسي دارند، اما اين به اين معنا نيست كه آنها موافق اند كه دولت در مورد مساله هسته اي عقب نشيني كند. مقاومت در برابر مداخله خارجي هنوز يك باور بسيار قدرتمند در ايران است. سرانجام ايرانيان اكنون متقاعد شده كه غربي ها به سياست تغيير نظام ادامه مي دهند و ماجراي هسته اي فقط يك بهانه است.
به موازات اين تحريم ها، در واقع ايران مجبور بود حملات ويروس هاي رايانه اي و نيز قتل هاي دانشمندان ايراني را تحمل كند. بدين ترتيب، در ايران احساس مي شود كه اكنون جنگي اعلام نشده عليه آنها اغاز شده است. بدين ترتيب، معلوم نيست كه اين نظام در مورد مساله هسته اي تسليم شود. اين بدين مفهوم است كه هزينه اقتصادي تحريم ها ايران را مجبور به تغيير عقيده مي كند بر اساس يك سلسله مجهولات است.
از سوي ديگر، اهداف كشورهاي غربي چيست؟ چندان نمي دانيم. توافق ماه مه 2010 ميلادي بين ايران و برزيل و تركيه پيش بيني مي كرد كه ايران ذخاير اورانيوم با غناي پايين خود را به يك كشور سوم بدهد كه آن را با غناي 20 درصد به ايران بازگرداند (از سوي ديگر، اين پيشنهاد بود كه از سوي گروه1+5 به ايران در سپتامبر 2006 ميلادي در ژنو شده بود). اين توافق از سوي كشورهاي غربي ناديده گرفته شد.به نظر مي رسيد ايران قبل از تابستان 2012 ميلادي حاضر به مذاكره به ويژه در مورد غني سازي 20 درصد بود ضمن اين كه خواستار به رسميت شناختن حق آن مبني بر غني سازي اورانيوم بود. باري، اين احساس وجود داشت كه امريكا واقعاً حاضر به مذاكره نبود (احتمالاً به خاطر سررسيد انتخابات رياست جمهوري). اين ترديدها در مورد اهداف غربي ها اين احساس را بين مقامات عالي رتبه نظام اسلامي تقويت كرد كه بيشتر سياست تغيير نظام دنبال شده است. يك چنين احساسي واقعاً منجر به توافق نمي شود و مي تواند به تندروي ايران در مورد مساله هسته اي منجر شود.
بنابراين، زمان آن رسيده كه سياست تحريم ها عليه ايران را بررسي كنيم و ارزيابي كنيم آيا اين سياست واقعاً مي تواند مساله برنامه هسته اي ايران را حل كند.
 


وقايع دوران پايان قاجاريه و دوران آغازين پهلوي و جريانات داخلي و خارجي در اين دوره-1 ميرزاملكم خان ها عقل ايراني را ناقص مي دانستند!

هنگام درنگ عنوان برنامه اي تحليلي در خصوص تاريخ معاصر ايران است. اين برنامه هر هفته به بهانه نمايش سريال تاريخي كلاه پهلوي از شبكه اول سيما، پخش مي شود.
نظر به اهميت گفتار و مباحث برنامه ياد شده، برآنيم گزيده هايي از آن را تقديم شما خوانندگان گرامي نماييم.
دكتر موسي حقاني: ما چهارسال پس از به سلطنت رسيدن رضاخان يعني 8 سال پس از كودتا، شاهد تندشدن روند مدرنيزاسيون شديم و البته اين غربي شدن، محدود به اين سال ها نمي شود و از ابتداي قاجار كه ما تحت تهاجم نظامي غرب قرار گرفتيم كه به دنبال آن ابعاد اقتصادي و فرهنگي و سپس سياسي هم پيدا كرد، مقوله اي به نام پيشرفت و تجدد در بين خواص كشور ما مطرح شد و مدت ها طول كشيد تا در بين اقشار ديگر كشور هم مطرح شود و فكر مي كنم كه جنگ هاي پي در پي ما در مقابل روسيه و روندهاي استعمارگرانه انگلستان، موجب عقب افتادگي ايران شد و باعث ايجاد سوال «چرا ما پيشرفته» نيستيم شد حال قدري به مبحث تجدد و پيشينه آن در كشورمان بپردازيم!
دكتر تقوي: مسئله ايجاد حكومت پهلوي در كشور ما يك مسئله في البداهه نبوده و در واقع اتفاقي بود كه محصول عوامل و شرايط قبل از خودش بود، به طور كلي براي شناخت حكومت رضا شاه و فلسفه عملكرد اون، ناگزيريم كه به شرايط و عوامل ايجاد كننده حكومت پهلوي توجه كنيم! بحث تجدد خواهي در كشور، از زمان فتحعلي شاه قاجار و بعد از جنگ ايران و روس به تدريج مطرح شد.
دوره صفوي با تاسيس حكومت شيعي در جغرافياي سياسي جهان ثبت شد و موفقيت ها و پيشرفت هاي زيادي را براي كشور به ارمغان داشت، به گونه اي كه به گفته محققان داخل و خارج، دوره صفويه يكي از قدرت هاي مهم روزگار خود بود؛ منتها از اواسط دوره صفويه ما شاهد يك افت و انحطاط در كشورمان بوديم.
دكتر حقاني: با اين اوصاف ما مي توانيم دوران پيشرفت و تجدد را به غير از اون اوصافي كه در مواجهه با غرب بر ما تحميل شد، در دوران صفوي بدانيم. درمنابع مختلف به وسيله سياحاني كه به ايران آمده بودند، به وجود يك دوره تمدن و شكوفايي در دوره صفوي اشاره مي كنند، به عنوان مثال شاردن در سياحت نامه خودش به امنيت حاكم بر ايران اشاره مي كند كه اين نوع امنيت، نوعي پيشرفت اقتصادي را براي ايران به ارمغان مي آورد و هم چنين از وجود بيمه كارگري به همراه مستمري براي كارگران از كار افتاده،سخن ميگويد و اين در حالي است كه در اروپا تا قرن 19 بيمه كارگري وجود نداشت و اين امتياز پس از وقوع انقلاب و درگيري ها براي كارگران به وجود آمد! و اين نشان مي دهد كه پيشرفت و توسعه صرفا به معني غربي شدن و اقتباس از غرب و تعريف خود در زير سايه غرب نيست و مي تواندجنبه بومي و ملي داشته باشد.
دكتر تقوي: نه تنها در دوره صفوي، بلكه در دوره هاي ديگر هم ما شاهد پيشرفت هايي بوديم، و اين شاهد اين مسئله است كه نمي توان تجربه يك كشور غربي از پيشرفت را به جهان تحميل كرد و اين تلاش يك قرني تحميلي غرب نه تنها موفق نشد، بلكه خود غرب در قالب پست مدرنيزم عملا به همين موضوع واكنش نشان داد و گفت كه مقوله پيشرفت جهان با نسخه غرب ، شدني نيست و اگر بشود هم، عواقب ناگواري را به همراه دارد! ما در دوره صفوي دچار شكست هايي شديم و هم زمان، غرب، پيشرفت هايي كرد و ما در جنگ هايي كه با روس ها داشتيم، به عقب ماندگي تكنولوژي خود در برابر غرب پي برديم و اين سوال پيش آمد كه چه شد كه ما از آن درخشش دوران صفوي عقب افتاديم و چه كنيم تا دوباره به پيشرفت تاريخي خود كه در شأن اسلامي - ايراني خودمان است، بازگرديم؟ اين پرسش ها به ظهور جريان هاي فكري انجاميد، جريان فكري نوگرا و روشن فكران گفت كه، تنها راه پيشرفت غربي شدن است و عقب ماندگي ما ناشي از همين باورها و ارزش ها و عقايدي است كه داريم، در مقابل جرياني كه بر هويت جامعه تاكيد داشت، نه به عنوان يك امر آبا و اجدادي، بلكه به اين دليل كه ما با همين اعتقاد مراحلي از پيشرفت را در تاريخ تجربه كرده ايم و پيشرفت به معناي سنت ستيزي و خودستيزي نيست بلكه به معني روز آمد سازي سنت ها و كار آمد كردن سنت ها، متناسب با مقتضيات روزگار جديد است.
دكتر حقاني: البته اين مقارن بود با تكاپوي غربي ها در منطقه ما و در بين كشورهاي اسلامي، كمپاني هند شرقي برنامه هاي زيادي در منطقه داشت، از جمله جلوگيري از قدرت گرفتن ايران در منطقه بود. برخي براي اين موضوع صحبت از مشكلات داخلي ايران مي زنند و برخي پا را فراتر مي گذارند و صحبت از انجماد فكر ايراني و بحث انجماد تفكر را به ميان مي كشند! به نظر نمي رسد كه كشوري كه اين پيشينه تاريخي از پيشرفت را دارد، دچار امتناع تفكر و انجماد فكري شود، ما بايد عوامل ديگر را هم درنظر بگيريم كه از جمله آن مشكلاتي است كه در داخل كشور ما به وجود آمد، جنگ هاي بيش از 10ساله نادر شاه كه بخشي از آن به دليل دفاع و بخشي هم براي كشورگشايي بود و اين كشور را ضعيف مي كند و طبيعي است كه رقباي شما خودشان را بازسازي مي كنند و آماده ضربه زدن به ما مي شوند، بنابراين ما نمي توانيم اين درگيري كه كشورهاي غربي با جامعه اسلامي ما دارند را ناديده بگيريم!
دكتر تقوي: شرط درك درست از يك واقعيت جامعه نگري است و توجه به عوامل داخلي و خارجي و مجموعه عواملي است كه به تعبير فلسفي علت تامه حدوث يك پديده مي شوند، است. درمورد بحث امتناع تفكر بايد گفت كساني كه تمام جهان بينيشان غرب است و چيزي به جز گفتمان غرب را، گفتمان تلقي نمي كنند و اين ها در فضاي فكري خود، هيچ چيز ديگري را انديشه نمي بينند و اين نوعي استحاله شدن در غرب است و معتقدند يك گفتمان در بشريت به عنوان كمال بشريت تحقق پيدا كرد و هرچه به غير از آن اصولا مصداق انديشه و تفكر نيست و با اين عينك، چيزي به نام تعقل در گذشته خود نمي بينند.
دكتر حقاني: عدم شناخت ظرفيت هاي داخلي هم اين مسئله را تشديد مي كند!
دكتر تقوي: بله و به اين ترتيب بعد از جنگ هاي ايران و روس، جريان فكري غرب گرايي به نام منورالفكري و روشن فكري در كشورمان شكل گرفت، البته عده اي قليل و محدود و كم پايگاه در جامعه ما بودند در برابر آن تفكر غالب كه تكيه بر خويشتن خويش و استمرار داخلي خومان داشت و مي گفت اگر ما در غرب استحاله شويم، ديگر مايي از ما نمي ماند كه پيشرفت كنيم، ما بايد ابتدا ما بودن خود را تثبيت كنيم و بعد به فكر پيشرفت خويش باشيم، اين نكته بنيادي رويارويي اين دو جريان در كشور بود، اما به دليل تلقي اشتباه انديشه غرب گرا از سنت و حتي از غربي شدن، ما شاهد يك نزاع بيهوده اي از دو جريان در كشورمان شديم! اين موجب فهم و اتهام نادرستي از جانب روشن گرايان بر مقوله سنت شد (سنت يعني درجا زدن و طرفداران سنت مخالف با پيشرفت اند) و جامعه غرب هم از آن پشتيباني كردند. درحاليكه وجه غالب گفتمان اسلامي در جامعه ما كه نمايندگي اكثريت قاطع جامعه را داشت، از سنت تلقي تكيه بر هويت خود براي پيشرفت اصيل و با حفظ استمرار تاريخي و تمدني خودمان است.
دكتر حقاني: همان طور كه مستحضر هستيد، شكست هاي ما در جنگ هاي ايران و روس، باعث ايجاد انديشه پيشرفت در ما شد و مي بينيم كه رشته عمده دانشجوياني كه عباس ميرزا به خارج از كشور مي فرستاد، در زمينه نظامي بود؛ البته ما با پشتوانه تفكر اصيل شاهد پيروزي هايي هم در جنگ با روس ها بوديم و در واقع ما در جنگ با روس ها، درگير يك جنگ نرم با روس ها و سياست اعمالي از جانب انگليس شديم و انگليس در تحريك و تشويق روس ها براي جنگ و هم در فشار بر ما براي تسليم موثر بود و مي بينيم كه وقتي عباس ميرزا در خط مقدم درحال جنگ است، ميرزا حسن خان ايلچي (يكي از سركرده هاي بحث مدرنيزاسيون) بحث تسليم شدن را مطرح مي كند و با فرستاده انگليس در ايران، نقشه تضعيف روحيه ايران را مي كشند و با عباس ميرزا كه از حمايت جامعه شيعي برخوردار بودند، مقابل بودند و اين ادامه پيدا مي كند تا مي رسد به جريان مشروطه از جمله انعقاد قرارداد رويتر (قراردادي كه در آن همه محتويات زميني و زيرزميني به مدت 70سال در انحصار يك شخص يهودي انگليسي درمي آيد و در مقابل آن جرياني است كه معتقد است خداوند نمي پسندد سلطه كفار را بر مسلمين و نه تنها مخالف پيشرفت نيست، بلكه حكومت را به خاطر فراهم نياوردن ابزار ترقي و آسايش ملت، شماتت مي كند و با اين اوصاف اگر از اين مقطع عبور كنيم و وارد دوره مشروطه شويم، اين رويارويي در آن دوره چه طور تعريف مي شود و چه سرنوشتي را براي كشور ما رقم مي زند؟
دكتر تقوي: از نيمه صفويه به اين طرف و مخصوصا در زمان قاجار، انديشه اي كه ايران را نگه داشت همين انديشه اصيل اسلامي اين سرزمين است كه وجود اين سرزمين را با وجود خودشان عجين مي دانند و اتفاقا اون انديشه غربي، اصولا هيچ ايمان و انگيزه ارادي- اعتقادي براي رويارويي با غرب ندارد و ما در تاريخ 200ساله مان داشتيم كه دولت مركزي قادر به حفظ كشور نبود و حتي به سركوبي ملت در برابر عوامل بيگانه هم مي پرداخت و آنچه كه موجب حفظ كشور شد، فارغ از توانايي و ناتواني دولت ها، همين مردم بودند و امروز هم همين انديشه هست كه كشور را در مقابل سلطه جهاني حفظ مي كند. در مورد غربي ها بايد گفت سياست آنها اين است كه در هر جاي دنيا كه معدود هم فكراني پيدا كنند، سعي در قدرتمند كردنشان دارند تا به واسطه آنها بتوانند به منافع خود برسد و كشور ما و قدرتمند كردن غرب گرايان كشور از جانب غرب هم يكي از اين موارد است (مثلا بايد ميرزاحسين خان سپه سالار نخست وزير شود، بايد اميركبير كشته شود) و ما مي بينيم كه در ايران قريب به 98% مردم، مسلمان هستند، عده قليلي در حدود 1% بدون پشتوانه اجتماعي زمام كشور را در دست مي گيرند و در زمان قاجار، دولت بريتانيا تعيين كننده استاندارهاي نقاط مختلف فارس و گيلان و... بود. مشروطه پاسخ ملت ايران به سوال «چه بايد كرد!» جامعه ايراني و رهبرانشان يعني علماء به اين نتيجه رسيدند كه يكي از راه هاي پيشرفت كشور، جلوگيري از سلطه غرب است و راهكار آن اين است كه نظام تصميم گيري كشور را از انحصار يك نفر يعني شاه خارج كنند، اين بود كه طرح عدالت خانه و جلوگيري از ظلم حكام و بيدادي كه از كانال آنها و در اصل از طريق غربي ها بر مردم وارد مي شد، مطرح شد و در نهايت وارد كردن عقلا و علماء كشور. در نظام تصميم گيري و مجلس كشور!
دكتر حقاني: شما دليل ضعف آن دوران را فقط به حاكميت قاجار برمي گردنيد؟ مشاورين اين حاكميت چه كساني بودند و چه كساني به اين حاكميت خط مي دادند و ايران را به چه ورطه هايي از هلاكت مي رساندند؟ ببينيد يك نامه اي از ناصرالدين شاه هست كه به ميرزا ملكم خان اين گلايه را مي كند كه من از فرد دانشمندي چون تو انتظار حل مشكلاتم را داشتم، ولي تو ما را از چاله درآوردي و به چاه انداختي. چاه هم چاه عميقي بود، قرارداد رويتر، امتياز لاتاري، امتياز تنباكو و ده ها امتيازي كه بسته شد و افرادي مثل ميرزا ملكم خان عقل ايراني را ناقص مي دانند و اقتباس از غرب را واجب مي دانند و معتقدند كه ايران بايد سال هاي سال زير سايه غرب شاگردي كند كه اين شاگردي تا آخرين روزهاي سلطنت پهلوي هم ادامه پيدا مي كند و ما مي بينيم كه انگليسي ها عزمشان را جزم كردند تا براي سيادت خودشان و هند، ايران را به نابودي بكشانند و اين را سر گوراوز به صراحت به وزير امور خا رجه انگلستان مي نويسد كه براي سيادت از هند، بايد ايران در وحوشت و بربريت نگه داشته شود و به اين ترتيب مي بينيم تجزيه ايران و در راس دولتي كه ميرزا ملكم خان هم جزء آن هست، به پاريس مي روند، براي اينكه درخصوص هرات مذاكره كنند و بعد از عضويت در فراماسونري هرات را واگذار مي كنند و ناصرالدين شاه در اين زمينه مي نويسد كه «فرخ خان نتيجه به عكس داد، از اين فقره تا قيامت خواهم سوخت» و مي بينيم كه بارزترين دليل ناكارآمدي حكومت قاجار، تكيه كردن بر همين جريانات هست و دور شدن از افرادي نظير اميركبير و مرجعيت شيعه كه هشيارانه ايستاده و به آن كمك مي كند!
دكتر تقوي: در شرايطي كه كشور ايران در چمبره كشورهاي استعماري قرار گرفته بود، نيازمند بازسازي در خط مشي سياسي مديران و درباريان داشت و مشكلي كه شاهان قاجار داشتند يكي اين بود كه از طرف سير تحولات جهاني مجبور به پذيرش اين مشاوران بودند و از طرف ديگر علماي شيعه و جامعه اسلامي كه بعد از جنگ با روس ها، شاهان قاجار را همانند شاهان با لياقت صفوي نمي دانستند و درصدد تشكيل مشروطه اصيل بودند، شاهان قاجار هم براي خودشان سود نداشت كه با علما و اكثريت جامعه همراه شود و عملا استيصال به غرب را ترجيح دادند و افزايش قدرت علماي ديني را، به خصوص از حادثه تنباكو به بعد، يك خطر براي براي خودشان مي دانستند. با اين زمينه ما وارد مشروطه شديم، در شرايط مشروطه اين دو جريان متقابل پيشرفت يعني يكي پيشرفت مترادف با غربي شدن و يكي حفظ خويشتن خويش و روزآمد كردن سنت ها در مقابل يكديگر قرارگرفتند و مشروطه در اصل محصول قدرت رهبران ديني و مردم بود كه رژيم شاهنشاهي سه هزار ساله را مجبور به مشروطه كرد و گروه هاي ديگر رهبري براي شكل گيري مشروطه نداشتند!

 


بررسي ابعاد جنگ سايبري استكبار عليه ايران

نبرد با صفر و يك

سايت وزارت اطلاعات، در گزارشي به بيان ابعاد جنگ سايبري دشمنان عليه جمهوري اسلامي ايران با استفاده از پيشرفته ترين بدافزارها عليه تكنولوژهاي ايراني پرداخته كه در ادامه مي خوانيم؛
به دنبال موفقيت هاي چشمگير جوانان ايراني در عرصه هسته يي و ساير تكنولوژي هاي پيش رفته، استكبار جهاني به سركردگي آمريكا و رژ يم صهيونستي تلاش دارد با بهره گيري از تمامي امكانات و ابزارهاي در اختيار، ايران را تهديد نمايد.
هرچند اين نوع اقدامات استكبار عليه انقلاب اسلامي ايران و دست آوردهاي آن امري تازه و جديد در طي سي و چند سال از پيروزي انقلاب نبوده و براي اين كارشان تاكنون بارها تمامي قواعد و اصول بين المللي پذيرفته شده را زير پا گذاشته اند، اما رويكرد جديد مبارزه آن ها عليه انقلاب اسلامي ايران وارد عرصه جديدي شده است كه در اين عرصه نيز با نقض تمامي قواعد بين المللي نشان داده اند براي رسيدن به اهداف ناپاكشان به هيچ اصول اخلاقي پذيرفته شده پايبند نيستند.
يكي از اين عرصه ها، راه اندازي جنگ سايبري با استفاده از پيشرفته ترين بدافزارها عليه تكنولوژهاي ايراني است. گزارش زير كه توسط چند نويسنده غربي تهيه شده است به مواردي از اقدامات استكبار در زير پا گذاشتن اصولي كه در جنگ سايبري عليه ايران راه انداخته اند، مي پردازد.
نامشروع بودن جنگ سايبري
يلنا چرني ينكو، خبرنگار روزنامه غرب گراي كامرسانت چاپ مسكو، در مقاله كوتاه مورخ 31 مه اين روزنامه با عنوان «اعلاميه جنگ سايبري عليه ايران» به تحليل جنگ سايبري دولت هاي غربي عليه كشورمان مي پردازد. وي با استناد به بررسي هاي كارشناسان روس اظهار مي دارد كه در حملات سايبري عليه برنامه هسته اي ايران از پيشرفته ترين بدافزارها استفاده شده است. همين امر نشان مي دهد كه به طور غيرمستقيم دولت هايي مانند اسرائيل و آمريكا در آن دست داشته اند تا از اين طريق علاوه بر اخلال در برنامه هسته اي ايران به سرقت اطلاعات نيز مبادرت ورزند.
وب سايت تحليلي آتلانتيك در مطلبي به قلم پاتريك لين، مدير گروه اخلاقيات و علوم نوظهور دانشكده فلسفه دانشگاه پلي تكنيك كاليفرنيا؛ فريتز الهوف، استاد فلسفه دانشگاه ميشيگان غربي؛ و نيل راو، استاد علوم كامپيوتري دانشگاه نيروي دريايي آمريكا، با اشاره به مواردي مانند احتمال هدايت حملات استاكس نت به مراكز هسته اي ايران توسط دولت آمريكا، شيوع بدافزار جاسوسي Flame (شعله) با هدف ضربه زدن به
زير ساخت هاي ديجيتال ايران و خطر احتمالي چين براي شبكه هاي كامپيوتري صنعتي و نظامي آمريكا، مي نويسند: امروزه بسياري از كشورهاي جهان قدرت لازم را براي آغاز جنگ سايبر دارند، اما هيچ توافق، مرجع يا نظامي براي كنترل يا تشخيص مشروعيت و عادلانه بودن اين نوع جنگ وجود ندارد. به علاوه، همان حداقل هاي اخلاقي و عرفي درباره مشروعيت بخشيدن به جنگ نظامي متعارف در مورد جنگ سايبري هنوز جانيفتاده است. نويسندگان در ادامه به ابهاماتي در اين حوزه اشاره مي كنند كه به شرح زيرند:
1.تجاوز:طبق، تعاريف فقط جنگي عادلانه است كه در برابر تجاوز يك نيروي خارجي انجام شود، اما در جنگ سايبر چون تلفات انساني در كار نيست، مفهوم تجاوز مبهم مي شود. هم چنين مرز روشني بين جاسوسي، خراب كاري يا مختل كردن تأسيسات وجود ندارد كه همه اين موارد لزوماً با واكنش نظامي روبه رو نمي شوند. پس چون تلفات جاني و مالي جنگ هويدا نيست، نمي توان تشخيص داد كه متجاوز كيست و ميزان تجاوز چه حدي است.
2.تفكيك اهداف نظامي و غيرنظامي:طبق قوانين جنگي حمله به غيرنظاميان ممنوع است؛ هرچند در اكثر موارد اين اصل رعايت نمي شود يا غيرنظاميان غيرمستقيم آسيب مي بينند، اما رعايت يا تشخيص عواقب جنگ سايبر در اين زمينه ساده نيست. هر حمله سايبر براي بسياري از غيرنظاميان كه به شبكه اينترنت متصلند مي تواند پيامدهاي زيان باري داشته باشد (مانند حمله استاكس نت به ايران در 2010).
3.تناسب : در جنگ عادلانه قاعدتاً نبايد از سلاح هايي استفاده كرد كه ميزان تخريبشان بيش از حمله اي است كه قرار است با آن مقابله شود.(موشك عليه موشك) اما در اكثر موارد اگر جنگ سايبر اتفاق بيفتد، تشخيص دامنه آسيب بسيار مشكل است و بنابراين طرف مقابل نيز مي تواند بدون رعايت اصل تناسب در ابزارهاي جنگي از هر روش گسترده اي در جنگ سايبر استفاده كند. به همين دليل، ضد حمله كه در جنگ سايبر عاملي مهم براي
پيش گيري از حمله طرف مقابل است، از هيچ قاعده و اصل اخلاقي تبعيت نمي كند.
4.تعيين مسئوليت : جنگ عادلانه هر طرف بايد مسئوليت حملات خود را برعهده گيرد؛ اما در جنگ سايبر هر گروه، فرد يا كشوري مي تواند چهره خود را بپوشاند و از قبول مسئوليت شانه خالي كند. پذيرش مسئوليت در جنگ فقط يك اصل اخلاقي نيست، بلكه از نظر حقوقي و جزايي نيز اهميت دارد. بنابراين در جنگ سايبر نيز بايد مراجع و موازيني براي تشخيص هويت مسئولان حملات و جرايم وجود داشته باشد. نويسندگان به حمله استاكس نت عليه ايران اشاره مي كنند و مي گويند چون ايران نمي تواند عامل حمله را دقيق شناسايي كند و ضد حمله اي عليه او ترتيب دهد، ممكن است به اقدامات افراطي تر متوسل شود.
5.فريب كاري: كنوانسيون هاي ژنو و لاهه درباره قوانين دوران جنگ، فريب كاري را ممنوع كرده اند و طرف هاي درگير جنگ موظفند از روش هاي فريب كارانه مانند استفاده از لباس امدادرسان ها يا غيرنظاميان پرهيز كنند، اما در جنگ سايبر بخش زيادي از موفقيت حمله؛ به تغيير چهره مهاجم و استفاده از پوشش ها و مجاري فريب كارانه بستگي دارد.
شكستن قانون
استيون والت، نظريه پرداز سرشناس آمريكايي در امور بين الملل، در يادداشت «شكستن قانون طلايي» مندرج در نشريه فارين پاليسي (اول ژوئن 2012) با اشاره به ضرب المثل هرچه براي خود نمي پسندي براي ديگران مپسند، به نقد سياست هاي دولت اوباما در حمله با القاعده و نيز جنگ سايبري عليه ايران مي پردازد. به نظر والت، آن چه در اين سياست ها دردسر ساز است، نهان كاري غيرقابل اجتناب و حيله اي است كه در آن وجود دارد. وي مي نويسد: « مسئله فقط اين نيست كه مي كوشيم دشمنان خود را فريب دهيم، بلكه مشكل اين است كه خودمان را نيز فريب مي دهيم. زماني كه دولت آمريكا طيفي از عمليات خصمانه را عليه دشمنان خود در سراسر جهان انجام مي دهد و افكار عمومي فقط پس از گذشت مدتي طولاني از آن باخبر مي شود، راهي براي درك خشم و دشمني آشكار در رفتار كشورهاي هدف قدرت آمريكا باقي نمي ماند. درنتيجه، ما رفتار آن ها را به ديگر انگيزه هاي وخيم تر ارتباط مي دهيم.»
وي در ادامه مي گويد: «سال 2009 را به خاطر آوريد؛ زماني كه دولت اوباما دست دوستي را به سوي ايران دراز كرد. در همان دوراني كه وي ويدئوهاي صميمانه خود را براي نمايش در ايران آماده مي كرد، در حال تقويت جنگ سايبري عليه ايران بود. زماني كه رهبر جمهوري اسلامي به پيش نهاد آمريكا واكنش سردي نشان داده و اظهار داشت رفتار آمريكا بررسي و قضاوت مي شود و در صورتي كه رويكرد ايالات متحده تغيير كرده باشد، رفتار ايران نيز تغيير مي كند، آمريكايي ها نيز برداشت كردند كه پاسخ ايران براي فشردن دست دوستي منفي است. اين در حالي است كه رهبر ايران دلايل زيادي براي ترديد در مورد اين پيش نهاد داشت و اكنون روشن شد بستر لازم براي غيرقابل اعتماد بودن دولت اوباما فراهم بوده است. به اين ترتيب، مي توان گفت تناقض هاي ذاتي در رويكرد آمريكا آن را در آستانه شكست قرار داده است».
والت اضافه مي كند : «ما از اين تعجب مي كنيم كه چرا آن ها (ايرانيان) از ما تنفر دارند! اما موضوع اين است كه اقداماتي عليه ايران انجام شده كه اگر عليه آمريكا انجام مي شد ما آن را خصمانه ارزيابي مي كرديم. البته اين كه آمريكا از قدرت خود بسيار آزادانه استفاده كند، براي من تعجب برانگيز نيست؛ چرا كه اغلب قدرت هاي بزرگ چنين مي كنند، اما در عين حال گمان نمي كنم كه آمريكايي ها نيز در مقابل بايد از خشم ديگران شگفت زده شوند؛ چرا كه عليه آن ها اقداماتي انجام شده كه درصورتي كه عليه آمريكايي ها انجام مي شد آن را دشمني و عداوت
مي دانستند. حال در صورتي كه به رفتار خود در اين جهت ادامه دهيم، زماني نخواهد گذشت كه ديگران نيز اين رفتار را در مورد ما انجام مي دهند».
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14