(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 3  آبان  1391 - شماره 20340

نگاهي به بايدهاي تغيير سياست هاي جمعيتي كشور (بخش نخست)
آفت تك فرزندي در ازدواج بالاي سي سال!




نگاهي به بايدهاي تغيير سياست هاي جمعيتي كشور (بخش نخست)

آفت تك فرزندي در ازدواج بالاي سي سال!

گاليا توانگر
باز هم دير رسيدم / هميشه بايد با قطار قبلي مي آمدم.
اي بابا... زندگي ما متولدان دهه شصت به قطاري مي ماند كه هميشه جلوتر از ما حركت كرده و ما بايد يا بليطمان را باطل كنيم و يا با زور هزار مشكل و به جان خريدن پيكان هاي تيز استرس بالاخره موفق شويم خودمان را مابين صف تحصيلات، كار، ازدواج و بچه دار شدن بچسبانيم!
هر جا كه قدم گذاشتيم زيادي همسن و سالانمان ما را به ته صف كه چه عرض كنم حتي بيرون صف هل مي داد. حالا هم كه به ميانسالي رسيده ايم بايد نگران فصل هاي پاييز و زمستان عمر خود باشيم.
نه به حكايت ما دهه شصتي ها كه قصه مان از نشستن پشت نيمكت هاي سه نفره مدرسه آغاز شده و نه به حكايت اين دهه هفتادي ها كه افسردگي تنهايي و تك فرزند بودن هميشه مثل يك هاله خاكستري توي قاب چشم هايشان موج مي زند. حكايت حال ما شده حكايت از اين طرف و آن طرف بوم افتادن.
هر صبح دو عنوان ثابت مابين خبرهايي كه روزانه رصد مي كنيم، وجود دارد. يكي اخبار جمعيت مربوط به مركز آمار ايران و ديگري آماري كه توسط گروه جمعيت سازمان ثبت احوال كشور اعلام مي شود. از شما چه پنهان هميشه هم حالم گرفته مي شود! صاحب نظران نرخ رشد جمعيت كشورمان مي گويند: «اگر نرخ رشد جمعيت به همين منوال افت پيدا كند، به جاي اين كه طي 20 تا 30 سال آينده با چالش سالمندي جامعه روبه رو شويم، با يك سرعت برق آسا در يك دهه آينده با جامعه اي پير و فرتوت روبرو خواهيم بود.»
بنابراين زنگ خطر كاهش جمعيت در پي افت نرخ رشد جمعيت به صدا درآمده است. يكي از همكارانم به شانه ام مي زند و مي گويد: «اين قدر حرص نخور! هنوز يك دهه فرصت بيرون آمدن از چالش وجود دارد.»
و باز همان صاحب نظران جمعيتي علي رغم اين كه اطمينان مي دهند هنوز در چاله بحران نيفتاده ايم و فرصت بيرون ماندن داريم، اصرارشان اين است كه خانواده هاي 4فرزنده ايده آل نياز امروز كشور ماست.
غفلت از توقف سياست كنترل جمعيت
اولين و آخرين سياست جمعيتي كشورمان در سال هاي دولت كارگزاران همراه با اولين برنامه توسعه كشور تدوين شد و به اجرا درآمد. از دهه 60 تاكنون هيچ گونه بازبيني در سياست كنترل جمعيت با شعار «فرزند كمتر، زندگي بهتر» صورت نگرفته است.
تداوم بي وقفه اين سياست موجب شد كه بين سال هاي 60 تا 90 نرخ رشد جمعيت از 2/3 به 3/2 تنزل پيدا كند و در حال حاضر به نرخ رشد زير 2درصد (29/1) درصد رسيده ايم.
علي اكبر محزون مديركل دفتر اطلاعات جمعيتي و مهاجرت سازمان ثبت احوال كشور معتقد است:«بين سال هاي 60 تا 70 هدف گذاري شده بود كه از نرخ رشد 2/3درصد كاسته شود كه اتفاقا اين هدف به نحو مطلوبي محقق شد، اما با شروع دهه 70 بايد استمرارش بررسي مي شد كه متاسفانه تا يكي دو سال اخير چنين اقدامي صورت نگرفت.»
وي صراحتا مي گويد: «شاخص ميزان باروري TFR در سال هاي دهه 60، 5/6 بوده كه در سال هاي دهه 80 به 4 رسيده و الان زير 2 است.
به عبارتي در حال حاضر شاخص ميزان باروري كشورمان 7/1 تعيين مي شود. يعني از هر ده مادر يا بيست زوج هفده فرزند متولد مي شود.»
با دقت در گفته هاي مديركل اطلاعات جمعيتي ثبت احوال كشور و ارقامي كه ارائه مي دهد، مي فهميم در حال حاضر شاخص ميزان باروري زير 2 گواه اين حقيقت تلخ است كه ما نه تنها از هدف گذاري سياست كنترل جمعيت كه رسيدن به TFR 4 بوده، منحرف شده ايم، بلكه بيش از حد منحرف شده ايم و به جاده خاكي زده ايم!
آقاي محزون در تشريح آينده وضعيت كشور طي سال هاي 1425 تا 1430 چنانچه TFR به همين اندازه فعلي باقي بماند، مي گويد: «چنانچه سياست كنترل جمعيت به همان صورتي كه در دهه 60 آغاز و طي دهه هاي پيشين تداوم داشته، ادامه يابد و جمعيت در خانواده ها جايگزين نشود- به نرخ رشد جمعيت صفر درصد خواهيم رسيد كه اين پيامد، خطر بزرگي براي آينده كشورمان خواهد بود.»
نسلي كه آسان به خواسته هايش مي رسد
اكبر مهدي پور بازنشسته، روزهايي را به ياد مي آورد كه پدرش نگهبان راه آهن و او با شش خواهر و برادرش مجبور بوده اند در دو اتاقك محل اسكانشان شب و روز بگذرانند. به طوري كه هنگام خواب معمولا شست پاي يكي شان به صورت ديگري مي خورد.
وي مي گويد: «آن روزها بچه ها سختي مي كشيدند. حقوق پدرم خيلي كم بود. اگر هفته اي يك بار آبگوشت مي خورديم، جشن مي گرفتيم. تمام تابستان ها به محض تعطيل شدن مدرسه، من و برادرانم در ايستگاه قطار به سركار مي رفتيم. قدر چيزهايي را كه داشتيم مي دانستيم چون به سختي به دستشان مي آورديم، اما حالا نگرش ها و توقعات خيلي تغيير كرده است. با آن همه سختي كه خيلي ها امروز معتقدند عقده آفريني مي كند، نه تنها دچار خراش هاي روحي نشديم، بلكه هر هفت نفرمان تا ديپلم و بالاتر تحصيل كرديم.» اين شهروند در نگاه مقايسه اي، نوجواني خودش را با نوجواني نوه هايش كنار هم مي نشاند و مي گويد: «الان اگر ناهار و شام بچه ها چيزي كم داشته باشد، بعضا لب به اعتراض مي گشايد و مي گويند: اين چيست ديگر؟!
ماهانه كلي خرج لباس و تيپشان مي شود. حالا بماند كه همان سال هاي ابتداي دبيرستان اغلبشان گوشي تلفن همراه و لب تاپ دارند و در سال هاي پايان دبيرستان دائما در گوش پدرشان مي خوانند كه برايمان ماشين بخر.»
مهري پور در تكميل صحبت هايش مي گويد: «بچه ها را تي تيش بار مي آوريم و به آنها مسئوليت نمي دهيم. وقتي مسئوليت پذير تربيت نشوند و آسان به خواسته هايشان برسند، همين ها فردا روزي در زندگي مشترك خود صحنه را با كوچك ترين مشكلي خالي كرده و به طلاق رو مي آورند . همين ها زير بار ازدواج و فرزندآوري نمي روند. همين ها دائما در پي تجارت و پول هستند و از نگرش معنوي به زندگي غافل مي مانند. آن روزها ما معتقد بوديم روزي فرزند را خدا مي رساند، اما الان كدام پدر و مادري است كه اين نگرش را سرلوحه اهداف زندگي مشتركش قرار دهد؟!»
سياست هاي تشويقي يا تغيير نگرش ها؟
از كارهاي صورت گرفته تاكنون براي تجديدنظر در سياست هاي جمعيتي كشور مي توان به اين قبيل اقدامات اشاره كرد: «مصوبه اخير شوراي عالي انقلاب فرهنگي مبني بر به كار گرفتن سياست هاي تشويقي جهت فرزندآوري، بازنگري در سياست هاي جمعيتي كشور با تكيه بر بازنگري قانون تنظيم خانواده مصوب 1372 شمسي، ارائه لايحه اي كه توسط مجلس تنظيم شده و در روند بررسي قرار گرفته است.»
دريافت يك قطعه زمين مسكوني به مساحت 200-150 مترمربع در شهرستان محل سكونت به شرط ساخت و حداقل 15 سال سكونت در آن به استثناي كلان شهرهاي كشور، اختصاص سبد تغذيه اي رايگان ماهانه به صورت بن كالا شامل پروتئين، لبنيات، برنج، حبوبات به ميزان يك تا دو ميليون ريال به مادران باردار و داراي دو فرزند زير 2 سال حداقل براي 3 دهك درآمدي پايين و نيازمندان بر اساس ارزش ريالي معادل 1390 به عنوان سال پايه، افزايش مدت مرخصي استعلاجي زايمان به 9ماه و مرخصي بدون حقوق به 21 ماه و جمعا به مدت 30 ماه به ازاي هر فرزند و در مجموع 10 سال به صورت شناور با حفظ شغل براي همه شاغلان بخش دولتي و غيردولتي و نيز پرداخت هديه تولد فرزند به مادر به صورت سكه بهار آزادي به اين صورت كه براي فرزند اول والدين زير 25 سال نيم سكه، براي فرزند دوم يك سكه، فرزند سوم يك و نيم سكه و براي فرزند دوم والدين 25 تا 29 سال نيم سكه، فرزند سوم يك سكه و فرزند چهارم يك و نيم سكه، براي فرزند سوم والدين 30 تا 39 سال نيم سكه، فرزند چهارم يك سكه از جمله سياست هاي تشويقي هستند كه در مصوبه اخير شوراي عالي انقلاب فرهنگي براي تشويق زوج ها به فرزندآوري پيش بيني شده است.
زهرا صديقي 33 ساله كه تاكنون موفق به تشكيل خانواده نشده است، معتقد است تا وقتي كه ازدواج ها با تأخير و در سنين بالا رخ مي دهد، مشكلات فرزندآوري به قوت خود باقي خواهد بود.
وي مي گويد: «اگر همه سياست هاي تشويقي را هم سرلوحه كار قرار دهيم، تا زماني كه خانواده اي تشكيل نشده، چطور مي توان انتظار فرزندآوري و افزايش نرخ رشد جمعيت را داشت؟»
مركز آمار ايران در مرداد ماه سال جاري با اعلام نتايج قطعي حاصل از سرشماري خبر از كاهش ابعاد خانوار به 55/3 نفر داده بود و اعلام كرد: «تعداد خانوار كشور از 5/17 ميليون خانوار در سال 58 به 21 ميليون و 185 هزار و 647 خانوار افزايش يافته، اما بعد خانوار در سال 55 رقم 2/5 نفر بوده كه در سال 85 اين رقم به 03/4 و در سال 90 به 55/3 نفر رسيده است.»
بسياري از صاحب نظران جمعيتي همان ميزان افزايش نرخ خانوار را نيز كمرنگ ارزيابي مي كنند و معتقدند مي شد خيلي بيشتر از اين رقم شاهد شكل گيري خانواده باشيم، اگرچه در رقم مربوط به بعد خانواده هم به وضوح روشن است كه از 6 فرزند به زير دو فرزند رسيده ايم. بنابراين شايد پايه كار اين باشد كه با تغيير نگرش ها بر پايه آموزه هاي ديني سن ازدواج را كاهش داده و در پي ازدواج هاي به موقع جوانان انتظار بهتر شدن انگيزه هاي فرزندآوري باشيم.
لااقل زير 30 سال ازدواج كنيد!
اگر سن ازدواج يك دختر خانم برود بالاي 25 سال هر يك سال كه مي گذرد، يك قدم از سياست هاي افزايش نرخ رشد جمعيت فاصله گرفته ايم.
حال تصور كنيد كه امروزه رقم قابل توجهي از ازدواج ها بالاي 30 سال رخ مي دهد كه اين خود به منزله كج گذاشتن خشت اول در سياست هاي جمعيتي كشور است. ازدواج بالاي 35 سال اميدها را براي داشتن يك خانواده ايده آل و تأثيرگذار در سياست هاي جمعيتي كشور كه وجود 4 فرزند در خانواده تعريف شده، به صفر مي رساند. بنابراين حتي اگر افراد 35 سال به بالا موفق به ازدواج شوند از دايره برآوردهاي اهداف جمعيتي كشور خارجند. هر تلاشي كه بخواهد صورت پذيرد بايد دست كم تا قبل 28 سال براي دختران رخ دهد. امروزه سن تجرد قطعي براي زنان 40 سال و براي مردان 50 سال تخمين زده مي شود. باز هم يادآوري مي گردد كه ازدواج بالاي سن 30 سالگي در دختران نمي تواند تأثير بسزايي در رشد جمعيت داشته باشد چرا كه نرخ بارداري بالاي 30 سال به نحو چشمگيري كاهش پيدا كرده و جزو بارداري هاي پرخطر محسوب مي شود.
ترويج ازدواج آسان و به موقع، تلاش براي رفع مشكل بيكاري جوانان، پررنگ كردن ارزش ازدواج و تشكيل خانواده با تكيه بر آموزه هاي ديني ما مي تواند اولين خشت هاي خروج از چالش كاهش جمعيت كشور در يك دهه پيش رو باشد. مطمئنا بايد به نقش روحانيت و تأثير تشويق هاي مبلغين مذهبي در محافل معنوي مردم تأكيد فراوان شود. اين مقوله خود جهاد همگاني ديگري را مي طلبد كه بايد برايش برنامه ريزي اصولي داشت.
جداي از همه اين ها نيازمند خانه تكاني اساسي در معيارهاي همسرگزيني هستيم. معيار پايه اي اختلاف سني بيش از 5 سال بين زوجين بايد اندكي تعديل شود و به فهم دروني طرفين تأكيد داشته باشيم. چنانچه 5 سال و بيشتر اختلاف سن همچنان در رديف معيارهاي اصلي همسرگزيني قرار داشته باشد، طي يك دهه آينده چند ميليون خانواده هرگز تشكيل نخواهد شد.
مضرات تك فرزندي
يكي ديگر از قدم هاي اوليه در راستاي تحقق هدف افزايش فرزندآوري در خانواده تغيير نگرش ها باتوجه به آموزه هاي ملي و مذهبي ماست.
در حال حاضر سياست غلط تك فرزندي كه كپي شده سياست هاي جمعيتي غرب در گذشته بوده تبديل به يك هنجار و كلاس اجتماعي در بين آحاد مردم شده است.
بايد از خود پرسيد: مگر غربي ها از اجراي اين گونه سياست هاي جمعيتي به چه وضعيتي پس از دو، سه دهه رسيده اند كه ما اصرار به گذران همان راه و مسير را داريم؟
محسن اسكندري روانشناس خانواده توضيح مي دهد: «در حال حاضر زوج هايي را مي شناسم كه هر دو شاغلند و درآمد چند دو ميليوني و بيشتر دارند، اما باز هم از فرزندآوري امتناع مي كنند. آنها بچه دار شدن را به بهانه اين كه مي خواهيم از زندگي مشتركمان لذت ببريم تا بعد از 30 سالگي به تأخير مي اندازند و پس از 30 سالگي نيز چنانچه موفق به بچه دار شدن شدند، تنها به داشتن يك فرزند بسنده كرده و اين را براي خود نوعي كلاس اجتماعي به حساب مي آورند!»
اين روانشناس به آسيب هاي تك فرزندي بر روحيات تنها بچه خانواده اشاره كرده و مي گويد: «پدر و مادر برخورد واقعي و اثرگذار با فرزند ندارند و برخورد انفعالي مي كنند. بچه مركز توجه است. همه چيز در اندك زماني برايش مهيا مي شود. چنين بچه هايي هرگز دچار ناكامي نمي شوند و «نه» نمي شنوند، در نتيجه ضعيف بار مي آيند.
همين ها در آينده اي دورتر تنها نوه خواهند شد. همه ثروت ها، ارث و توجه خانواده به سمت او جاري مي شود. بنابراين ياد نمي گيرد براي خواسته هايش تلاش كند. فردا در اجتماع اگر نه بشنود دچار بداخلاقي اجتماعي شده و در دامن بدبيني و افسردگي فرو مي رود.
اين بچه ها هرگز براي والدين خود حقي قائل نمي شوند كه يك بار به جهت محدوديت ها در برابر خواسته شان نه بگويند.
شايد در نوجواني سخنران خوبي باشند، چون خوب حرف زدن را از والدين خود الگوبرداري كرده اند، اما مهارت عملي در زندگي ندارند.»
گزارش روز
 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14