(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 7  آبان  1391 - شماره 20343

اولين بناي چهار ايواني ايران،نگاهي به مدرسه غياثيه
ايواني به قدمت تاريخ
سرچشمه ادبيات ما ادبيات ديني است


اولين بناي چهار ايواني ايران،نگاهي به مدرسه غياثيه

ايواني به قدمت تاريخ

مهدي فرخي
مدرسه غياثيه از بناهايي است كه در كتب مختلف جزو ابنيه دوران تيموري طبقه بندي مي شود. اصل اين بنا مربوط به دوران وزارت نظام الملك، وزير دوران سلجوقي است و به همين دليل در برخي كتب به نام مدرسه نظاميه نيز از آن نام برده مي شود. خواجه نظام الملك در دوران سلجوقيان، باني مدارس زيادي بود كه به مدارس نظاميه معروف بوده اند. كاربرد اين مدارس تنها به عنوان محلي براي آموزش طلاب نيست بلكه مسجد نيز توامان بوده اند. به همين دليل با توجه به ساختار مساجد اسلامي در ايران به صورت ايواني ساخته مي شدند و بسته به عظمت و باني آن تك ايواني ، دو ايواني و يا چهار ايواني هستند. به عقيده آندره گدار مدرسه غياثيه، چون در اصل بنايي سلجوقي و متعلق به قرن پنجم است، اولين بناي چهارايواني در دوران اسلامي به شمار مي آيد و اين نظريه باعث اهميت دوچندان اين بناي كهن گرديده است. در بناي كنوني با توجه به كاشي كاري ها و نوع تزيينات و متون تاريخي مي دانيم كه اين بنا در دوره تيموريان يعني قرن 9هـ.ق به صورت كنوني ساخته شده ، به همين دليل شيوه معماري آن را آذري مي دانند.
معرفي تاريخچه بنا
«غياثيه خرگرد» در مجاورت روستاي خرگرد در پنج كيلومتري خواف بر سر راه تايباد خراسان و نزديكي افغانستان واقع شده است . اين مدرسه تاريخي از جمله ابنيه چهار ايواني و آجري است كه در زمان شاهرخ تيموري به سعي پير احمد خوافي به سال 848 هجري قمري ساخته شده است.
اين مدرسه از مهمترين و زيباترين بناهاي ناحيه شرق ايران و منطقه خراسان است . و هنرمند ترين معماران آن زمان يعني استاد قوام الدين و غياث الدين شيرازي آن را ساخته اند . زيبايي و استحكام بنا به گونه اي است كه اميد مي رفته است كه قرن هاي متمادي مركز پر جنب و جوش تعليم و تربيت باشد اما شرايط خاص آن روزگار مجال چنين مركزيتي را به غياثيه نداده بود با اين صورت اگر چه مدرسه اكنون بيش از 550 سال عمر دارد اما عمر مفيد آن چندان نپاييد . علت هاي زيادي بود كه غياثيه زود از مركزيت علمي بيرون رفت . و بعد از 60 سال كه شيعه مسلط شد و صفويان قدرت را به دست گرفتند شاه اسماعيل متوجه خواسان شد و 70 تن طلبه و مدرس غياثيه را عرصه تيغ تعصب خود نمود . شايد اين منبع راست نباشد ولي به هر حال مدرسه غياثيه ديگر نمي توانست به شكل قديم خود رونق داشته باشد و جايي براي خود در عالم دانش و فرهنگ باز كند.
باني مدرسه چنانچه كه قبلاً اعلام كرديم غياث الدين پير احمد خوافي وزير شاهرخ تيموري است اين مرد در طول 40 سال كه شاهرخ از سر حدختا تا نواحي روم سلطنت نمود صاحب اختيار بود و بعد از كناره گيري از وزارت به طواف بيت الله الحرام رفت و درمراجعت زندگي را بدرود گفت. معماران مدرسه غياثيه غياث الدين شيرازي و قوام الدين شيرازي و اين دومي هنرمند قابل و چيره دست و خلاقي بوده است كه آثار زيباي ديگري هم به گنجينه هنر معماري ايران پيشكش كرده است . از جمله مسجد گوهر شاد مشهد مزار قوام الدين شيرازي در خرگرد خواف است.
اهميت هنري مدرسه در حدي است كه محققان معروف غربي چون هرتسفلد سايكس و برنارد اوكين و گرابار در مورد آن به تحقيق پرداخته و از كتيبه هاي آن نسخه برداري كرده اند . نماي داخلي ايوان ها مقرنس هاي گچي جالب توجهي را در خود دارند. در چهار زاويه بنا چهار اطاق با سقف گنبدي دو پوشه ساخته شده و با كاشي هاي معرق و مقرنس گچي تزيين يافته است . دو اطاق زاويه شمال شرقي و شمال غربي بزرگتر از ساير حجره ها و با سقف هاي شبكه بندي شده بسيار زيبا به احتمال زياد به عنوان مسجد مدرسه و مجالس وعظ و بحث استفاده مي شده است از اره ايوان ها و حجره هاي طبقه همكف از سنگ هاي مرمر با اشكال جالبي ساخته شده و اكثر سنگ هاي مرمر آن غارت شده است.
از شبستان سمت راست براي مسجد و شبستان سمت چپ براي اتاق مدرس و استادان استفاده مي شده است . ديوارهاي صحن داراي كاشي است و روي ايوان هاي وردي داخلي ( انا فتحنالك ) و ايوان روبروي آن سوره الرحمن و ايوان سمت راست سوره قيامه و ايوان شرقي (چهارم) سوره دهر باخط ثلث كتيبه شده است.البته بايد توجه داشت كه قسمت اعظم اين كتيبه ها از بين رفته است . نوار دور ميانه حجرات مدرسه جمله هاي «لا اله الا الله الحمد الله توكلت علي الله ربي » ديده مي شود . نماي خارجي مدرسه كاشي كاري شده است و داخل برخي از طاق نماهاي خارجي آن جملات الله و محمد بارها تكرار شده است . دو برج تزئيني در ضلع شمالي احداث شده كه تزئينات سنگ مرمر و كاشي آن از بين رفته است كلاً تزئينات بنا شامل كاشي هاي آبي كبود و سنگ مرمر مي باشد.چون مدرسه در اثر عوامل طبيعي چون زلزله بادهاي تند و و فرسايش طبيعي و گرمي هوا و غارت اشياي قيمتي توسط روس ها تخريب شده در سال 1316 تعميراتي در آن صورت گرفته است.
تجسم معماري مدرسه
مدرسه غياثيه خرگرد مدرسه اي است چهار ايواني با منحني مربع شكل كه به دور اين صحن مربع شكل چهار ايوان در اندازه ها و پهناها وعرض هاي مختلف قرار گرفته اند. عظمت ايوان قبله نسبت به ساير ايوانها ، با توجه به مذهبي بودن بنا و به عنوان اولين ايوان مورد توجه نيز به خوبي خود نمايي مي كند. اين ايوان داراي پهناي بيشتري نسبت به ساير ايوانها بوده است.
در واقع ايوان قبله در اين بنا ايواني است با عظمت تر و داراي ضخامت بيشتر از ساير ايوانها .ضخامت ايوان قبله 220سانتي متر و ساير ايوانها180سانتي متر مي باشد .
مشاهدات آندره گدار
پروفسور آندره گدار فرانسوي باستانشناس معروف فرانسوي است كه قسمت عمده تحقيقات و كشفيات باستانشناسي مربوط به اين مدرسه را انجام داده است و مشاهدات او تنها اسناد و مدارك معتبر و مطمئن علمي هستند كه از حضور اين مدرسه تخريب شده حكايت دارند آندره گدار در كتاب آثار ايران اين چنين نوشته است:
«اين مدرسه ديگر حتي يك خرابه نيز به شمار نمي آييد بلكه تلي از خاك است كه مشكل بتوان در آن چيزي جز يك صحن و ايواني كه در انتهاي آن محراب قرار گرفته باز شناخت با اين همه اين بار در مراجعت از رباط شرف از اين بناي غير مذهبي كه به گمان من در اصل مذهبي بوده و بعضي نكات موجود در نقشه آن توجه مرا سخت برانگيخته بود ، بازديد كردم و تصميم گرفتم دقيقا دريابم كه آيا نظاميه(غياثيه) خرگرد در اصل يك ايوان - دو ايوان يا چهار ايوان داشته است . به عبارت ديگر اين بنا كه نام سازنده پر آوازه آن يعني نظام الملك مبين تاريخ احداث آن است ، مي تواند به عنوان نمونه اين شاخص براي بناهايي كه ويژگي آنها وجود چهار ايوان مي باشد به شمار آييد يا خير. به اين سبب در ميان انبوه خشت وخاك در هم ريخته كه نماينده بناي قديمي مدرسه وخرابه اي ساختماني بود كه در طول قرون به آن اضافه شده و به جستجوي ديواره هاي اوليه مدرسه بر آمدم ديوارهايي كه با توجه با توجه با ايواني كه هنوز پا برجاست تجسم آنها امكان پذير مي نمود؛ من موفق شدم اضلاع اصلي بنا را اندازه بگيرم گوشه جنوبي صحن در فاصله 30/5 متري نماي خارجي ديوارچپ ايوان بزرگ و 90/5 متري قطعه ديواري به وطول 11 متر و عمود بر صحن قرار گرفته است اين ديوار در آن قسمت كه در نقشه مشخص شده است هنوز به بخش نماي خارجي خود كه شبيه تزئينات داخلي ديوارهاي ايوان اصلي است.
 


سرچشمه ادبيات ما ادبيات ديني است

سيد محمد شكوه الممالك/ بخش اول
اشاره:
ادبيات ديني به معناي گره زدن دامنه زندگي انسان به خداوند و ايجاد پيوند ميان خالق و مخلوق است كه تكيه گاه محكمي همچون باورهاي ديني دارد. ادبيات ديني همه جنبه هاي زندگي را در برگرفته و براي عموم مردم جامعه كاربرد دارد. بهتر است بگوييم شاكله اخلاقي و تربيتي جامعه بايد بر مبناي ادبيات ديني باشد تا بتوانيم جامعه اي سالم، پويا، شاداب و موفق داشته باشيم.
يكي از فعالان در حوزه ادبيات به خصوص ادبيات ديني و دفاع مقدس دكتر محمدرضا سنگري است. دكتر سنگري سال 1333 در شهر شوش متولد شد. وي داراي دكتري زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران است.
از وي تاكنون آثار فراواني در حوزه شعر، نثر، مباحث تربيتي و حوزه تحليل و پژوهش عاشورايي و... منتشر شده است كه از آن جمله مي توان به آئينه داران آفتاب، آئينه در كربلا، يادهاي سبز حنجره، كرشمه هاي قلم، پيوند دو فرهنگ عاشورا و دفاع مقدس و... اشاره كرد اما آنچه سبب تمايز آثار اين نويسنده مي شود علاوه بر نثرها و مهارت در شعر كلاسيك و نو، رويكرد ادبياتي وي به حوزه انديشه ديني و دفاع مقدس مي باشد كه از وي انديشمندي اديب و عاشوراپژوهي خبره ساخته است.
دكتر سنگري هم اكنون علاوه بر تدريس در دانشگاه و سردبيري چند مجله ادبي عضو شوراي تأليف كتب درسي كه حدود 05 جلد كتاب درسي را به صورت انفرادي و مشترك تأليف كرده است و سالهاست كه خالصانه در اين زمينه با وزارت آموزش و پرورش همكاري دارد.
متن مصاحبه ذيل، حاصل گفت وگويي است كه با وي داشته ايم كه شما را به خواندن آن دعوت مي كنيم.
¤ در ابتدا ادبيات ديني را شرح دهيد؟
- وقتي عنوان ادبيات ديني را به كار مي بريم با سه واژه ادبيات، دين و ادبيات ديني مواجه هستيم. وقتي سخن از ادبيات به ميان مي آيد روشن است ما با واژه اي روبرو هستيم كه بليغ، رسا و زيبا باشد. ادبيات محمل و ظرفي براي زيباتر، تأثيرگذارتر و ماناتر شدن انديشه هاست. هنگامي كه صحبت از دين مي كنيم منظور مجموعه منسجم، كامل و صالح است كه رسالت هدايت انساني را بر مبناي وحي برعهده دارد. ادبيات ديني يعني ما با تكيه بر دين و بهره گيري از ارزشها، باورها و اعتقادات ديني بهترين زبان را براي تأثيرگذاري فراهم كنيم. گستره ادبيات ديني هر آن چيزي مي شود كه پيوند با ادبيات دارد و ابتدا بر قلب و روح و سپس بر ذهن انسان تأثير مي گذارد. اين ادبيات پيش از آن كه با ذهن ها ارتباط برقرار كند به سراغ قلب ها مي رود، عواطف را برمي انگيزد و پس از آن ذهن و انديشه را تحت تأثير مي گيرد. بنابراين وقتي تعبير ادبيات ديني را به كار مي بريم بايد چند ويژگي داشته باشد تا اسم ادبيات ديني بر آن قابل حمل باشد. اول اينكه بايد ادبيات باشد، هر نوشته اي را نمي توان ادبيات ناميد. نوشته اي كه زيبا، رسا و تأثيرگذار است و مقصد آن انديشه باشد. 2) ديني باشد 3) جهت هدايتي براي مخاطب داشته باشد و در هدايت بيروني و دروني مخاطب نقش آفرين باشد.
¤ ادبيات ديني با ديگر حوزه هاي ادبيات چه تفاوتي دارد؟
- وجه تمايز و تفاوت آن با ديگر حوزه ها، اين است كه خاستگاه ادبيات ديني مباني و منابع معرفتي ديني است. يعني آفريننده اثر از حوزه دين تغذيه مي كند. در حوزه و اثرات ديگر ممكن است نويسنده تحت تأثير عوامل مختلفي از جمله فضاي اجتماعي، ذوق و قريحه و يك مكتب خاص فكري باشد اما در ادبيات ديني محور اساسي خلق اثر انديشه و باورهاي ديني است.
¤ رسالت ادبيات ديني چيست؟
- قبل از آنكه رسالت ادبيات ديني را بگوييم، بايد رسالت اديب ديني را مشخص كنيم يعني كسي كه به ادبيات ديني مي پردازد و به سبب پيوستگي، باور و پيوندي كه با مذهب دارد انساني متعهد و مسئول است و در پي تخريب انديشه و روان مخاطبان خود نيست بلكه در پي رساندن پيامي زيبا، فرهيخته و تأثيرگذار است كه از دين گرفته باشد.
رسالت ادبيات ديني سازندگي انسان ها، انتقال درست مسائل، تأثيرگذاري بر قلب براي ساختن انديشه و حركت دادن انسان به سمت معبود است. بنابراين رسالت ادبيات ديني گره زدن دامنه زندگي انسان به خداوند و ايجاد پيوند ميان خالق و مخلوق است. ممكن است اين ادبيات به مقولات و مسائل مختلفي بپردازد و عاشقانه، عارفانه، فردي، اجتماعي، دفاع مقدس و... باشد اما تكيه گاه اصلي آفريننده همان باورهاي ديني است. هيچ چيز از قلمرو ادبيات ديني بيرون نيست و مانند خوني كه در آوندهاي انسان جريان دارد با تمام پديده هاي زندگي انساني مرتبط است. اينطور نيست كه ادبيات ديني فقط مقوله هاي شناخته شده ديني را مطرح كند و درباره توصيف ائمه، نيايش، مرثيه و مديحه اهل بيت باشد، تنها در برگيرنده اين موارد نيست بلكه نسبت به تمام مسائل جامعه متعهد است. پس اين امكان وجود دارد كه در ادبيات ديني شعر اعتراض، جهاني، عاشقانه و... ببينيم. براي مثال نامه دادن امام به همسرش، نامه يك پديده ادبي است و در حوزه ادبيات قابل بررسي است، نامه امام به همسرش بسيار عاشقانه است اما چون خاستگاه فكري امام(ره) ديني است به راحتي مي توان در درون آن باورهاي ديني را جستجو كرد. هر چند كه ايشان با همسرشان بسيار عاشقانه و صميمي حرف مي زد اما چون اين انسان در درون دين پرورش يافته و با باورهاي ديني زندگي مي كند اين باورها بر، نامه اش اثر مي گذارد. نويسندگان، شاعران و همه اثرآفرينان روزگار ما اين گونه هستند.
¤ مهمترين مضامين در ادبيات ديني چيست؟
ادبيات ديني ادبيات زندگي است و با انسان سر و كار دارد و همه مظاهر زندگي انساني در ادبيات ديني وجود دارد همچون غم، شادي، ترس، دوست داشتن، نفرت داشتن و... همه جلوه هاي زندگي و هستي در ادبيات ديني به چشم مي خورد.
ممكن است نويسنده و شاعري به طبيعت بپردازد اما او طبيعتي را مي بيند كه به خدا پيوسته است، نه طبيعتي منفك از خدا. در همه پديده هاي زندگي انسان اعم از تولد، ازدواج، بيماري، غم و شادي و سرانجام مرگ ادبيات ديني ديده مي شود سپس موضوع اين ادبيات، انسان و هستي است اما يك هستي زنده و پيوسته به حق .
¤ آيا ادبيات ديني الزاماً بايد مبتني بر مصيبت و اندوه سرايي باشد؟
- در حوزه ادبيات ديني ما بايد به تمام لحظه ها بپردازيم يعني هم براي شادي و هم حزن اهل بيت آثار ادبي خلق كنيم. ادبيات ديني ما تنها مرثيه نيست؛ مديحه هم است ممكن است ما به سوگ تكيه كنيم و حجم سوگ نوشته ها و سوگ سروده ها زياد باشد اما بايد ببينيم كه انسان ها لحظات مختلفي دارند كه فقط غم و شادي نيست، مسائلي همچون خشم، ترس، نگراني، شگفتي هاي انسان و پديده هاي عاطفي همه در حوزه هاي وجودي انسان هستند و حتماً بايد شاعران و نويسندگان به آنها بپردازند و به همان اندازه كه به مسائل دردناك تاريخي مي پردازيم به لحظه هاي موفقيت، درخشش، شادي، پيروزي، ولادت ها، ازدواج ها و... نيز اهميت دهيم. به بيان ديگر بايد متعادل باشيم و عدالت در رفتارهاي ادبي ما نمودار باشد. اگر به اندازه اي كه براي شادي ها سهم قائليم و جامعه را شاد مي كنيم به همان ميزان مصيبت و خون و اندوه باشد، اين مصيبت سازنده نيز هست چون يادآوري انسانهاي بزرگي است كه قدر آنها را ندانستيم و وقتي براي آنها مرثيه مي خوانيم يادشان مي كنيم و در ياد كردن با آنها پيوند برقرار مي كنيم، در اين پيوند الگو و اسوه مي يابيم و با اين الگوها خود را تربيت مي كنيم. به همين خاطر اشك براي امام حسين(ع)، پيوند برقرار كردن با زيباترين روح انساني است، گره زدن دامن جان با كساني كه با خدا پيوند دارند، نقش سازنده اي در زندگي ما خواهد داشت.
¤ تأثير انقلاب اسلامي در گسترش ادبيات ديني به چه ميزان بوده است؟
ابتدا بايد گذري به ادبيات قبل از انقلاب داشته باشيم و ببينيم كه بوديم و چه شديم؟ از كجا به كجا سفر كرديم؟ اگر ادبيات گذشته انقلاب را بررسي كنيد ويژگي هايي دارد. ويژگي اول اينكه با دين ستيز و رويارويي دارد و بي بهره گي از آن به صراحت ديده مي شود. ويژگي دوم به شدت تحت تأثير ادبيات شرق و غرب بودن است يعني ما اردوگاه وسيع فكري داشتيم كه كاملاً تحت تأثير انديشه هاي ماركسيسم و مادي گرايانه بود، طيف وسيعي از تفكر غربي و روشنفكران غرب زده كه تحت تأثير آن اثر مي آفريدند. وقتي در آثار آن ها دقيق شويم مي بينيم كه هويت ملي و ديني ما در ادبيات گذشته گم شده است و ادبيات گذشته، ادبياتي شكست خورده، سرد، مأيوس، تاريك و زمستاني است كه اين را مي توانيد در آثار قبل از انقلاب مشاهده كنيد. مسئله ديگري كه در آن ها مي بينيم نوعي عرياني و بي پردگي در طرح مسائل جنسي است. وقتي آثار داستاني دهه 04 تا 05 را بررسي كنيد، در آن ها بي پروايي فراوان است و ارزش سروده ها در همين مسائل است. اين تصوير جامعه قبل از انقلاب است جامعه اي مأيوس و غرب زده كه فساد، انحراف، بي بندوباري جنسي و... در آن جاري و ساري است. انقلاب كه آمد با خود فرهنگ ويژه اي آورد. دين به شكل زنده، پويا و انسان ساز وارد شد نه ديني خمود و سرد كه صرفاً به مسائل شخصي يا آخرتي مي پردازد. ديني آمد كه دنيا و آخرت را با هم مي خواهد، با دنياي خيانت كاران و جنايت كاران در مي افتد، انسان را مهندسي مي كند تا خود را بيابد و عزت، ارزش و عدالت را ادراك و احساس كند. وقتي صدايي برخاست همه مردم به سمت اين صدا آمدند، به رأس صدا كه نگاه كنيم انساني قرار دارد كه با باورهاي ديني آمده، از دين سخن مي گويد و پرورده دين است.
يك ماركسيسم با اعتقادات ضد ديني مي گفت: وقتي امام آمد من دقت كردم ببينم مردم چقدر از امام استقبال مي كنند، نگاه كردم راهي كه مردم از فرودگاه تا بهشت زهرا راگل چسبيده و به استقبال امام آمده بودند، در آن لحظه مي شد گفت كه هيچ كس نيست كه به استقبال امام نيامده باشد، آن ها در امام؛ خدا، دين و آرمان هاي خودشان را مي ديدند. او گفت روزي كه امام را تشييع مي كردند نيز همان اتفاق افتاد. چون مي دانستند او پيوسته با خداست پس فرهنگ ديني آمد كه نبض آن، نبض زنده شيعه و عاشورا بود كه پيام ها و فرهنگ خود را از امام حسين(ع) گرفته بود. اگر به شعارهاي آن روزها توجه كنيد و بعد در ادامه انقلاب هشت سال دفاع مقدس را ببينيد؛ پيشاني بندها و شعارها از امام حسين(ع) و كربلا نشأت مي گرفت و تحت تأثير فرهنگ عاشورا بود. پس تفاوت اين انقلاب با گذشته مشخص مي شود. اگر ادبيات دوره هشت ساله دفاع مقدس را مطالعه كنيد كم نيستند داستان هايي كه عاشقانه اند اما عشقي نجيب، سنگين، با وقار و زيبا. ادبيات بعد از انقلاب به سبب پيوستگي با دين همه مضامين و نمادهاي ديني را در اختيار دارد و منشأ اين ادبيات فرهنگ ديني زنده، پويا و سازنده است.
¤ در صحبت هايتان به دفاع مقدس اشاره داشتيد، به نظر شما نقش دفاع مقدس در ارتقاء ادبيات ديني و عاشورايي به چه ميزان است؟
- دفاع مقدس به گمان من درخشان ترين قطعه تاريخي ماست. در هيچ دوره اي از تاريخ چنين قطعه روشن، درخشان، شفاف و انسان سازي نداشته ايم. اين را نه به گزاف و مبالغه مي گويم نه به سبب اين كه من متعلق به اين نسل ام يا خود در طول اين هشت سال و آن لحظه ها نقشي اندك داشته ام بلكه اگر نگاهي واقع بينانه داشته باشيم اين قطعه از هر جهت درخشان و روشن است. حداقل از نظر تاريخي هيچ اتفاقي مشابه دفاع مقدس نداشته ايم يعني جنگي نبوده كه يك قطعه اي از ايران جدا نشده باشد. ما در تاريخ ضربه حيثيتي، جغرافيايي و لطمات سنگين تاريخي خورده ايم اما هشت سال دفاع مقدس بزرگترين گنجينه حيثيتي و آبرويي ماست. دفاع مقدس ما را سربلند كرد، ما را بزرگ كرد و ساخت. چقدر زيبا گفت قيصر امين پور كه تا به جبهه نروي به بلوغ نمي رسي، جامعه ما را هشت سال دفاع مقدس به بلوغ رساند و نسل هايي كه در دامان اين سال ها بودند بزرگ شدند، اسوه شدند و نمونه هاي ماندگار پيدا كردند. در گذشته وقتي مي خواستم الگويي براي جامعه خود عرضه كنم تعدادشان بسيار كم و اندك بود؛ اما الان لبريز از الگو هستيم. هزاران الگو داريم كه هر كدام از آن ها صدها نقطه روشن در زندگي دارند كه مي تواند سرمشق نسل امروز باشد. مهم اين است كه اين الگوها از جنس نسل امروز و متعلق به روزگار آن ها هستند و ما مي توانيم به راحتي هزاران اسوه و الگو معرفي كنيم. ادبيات دفاع مقدس برگرفته از همين نفس هاي رحماني و همين الگوها و اسوه هاي بزرگ انساني است. بنابراين ادبيات دفاع مقدس نقش تربيتي عميق و وسيعي در اين نسل دارد و به همين خاطر است كه مي بينيد بعضي از آثار ادبي دفاع مقدس با ميليون ها انسان ارتباط برقرار مي كند. براي مثال كتاب معروف «دا» بيش از 140 بار به چاپ رسيده است و حتي كساني كه خيلي با انقلاب سر و كار ندارند وقتي آن را مي خوانند بسيار تمجيد مي كنند. شعر شاعران اين دوره بر همه تأثير گذاشته است حتي خارج از كشور هم نتوانستند خود را از دايره نفوذ شعر انقلاب دور نگه دارند. ما در حوزه ادبيات داستاني به خصوص داستان كوتاه توفيق فراوان داشته ايم و جامعه ما با اين ها انس داشته است. خاطره ها، زندگي نامه ها، وصيت نامه ها و... كه همه اين ها ادبيات دفاع مقدس است و در جامعه نقش آفرين بوده است. به جرآت مي توان گفت ادبيات در هيچ دوره اي از تاريخ اين قدر تأثيرگذار نبوده به خصوص اينكه در گذشته هاي تاريخي ما ادبيات عمدتاً براي اشراف بوده و عمده مردم از ادبيات كم بهره بودند. اما در روزگار ما عمده مردم به راحتي با اين ها ارتباط برقرار كرده و از آن بهره گيري مي كنند.
¤ ادبيات ديني چه جايگاهي بين شعراي ما به ويژه جوانان دارد و شعراي ما چقدر بر آن تأكيد دارند؟
از زمان طلوع انقلاب تاكنون ما چند نسل را پشت سرگذاشته ايم، نسلي كه كار خود را از قبل انقلاب شروع كرده و بعد از انقلاب هم اثرآفرين بودند كه آن ها دو دسته شدند گروهي كه از انقلاب گسستند يا خارج رفتند يا داخل ماندند و كاري به انقلاب نداشتند. اما وقتي احوال آنها را هم بررسي كنيم بي تأثير از انقلاب نبودند هر چند كه مخالف انقلاب بودند اما نتوانستند از انقلاب تأثير نگيرند كه اصطلاحاً به اين نسل در ادبيات عرب، مخضرم مي گويند يعني دوزيست، شاعران مخضرم هم در عصر جاهليت بودند و هم عصر پيامبر(ص) بودند. عده ديگر هم بعد از انقلاب شعرشان را در خدمت انقلاب آوردند امثال مهرداد اوستا، مشفق كاشاني،مرحوم شهريار و... كه انقلاب را باور كردند و با آن همراه شدند. يك نسل بودند كه در خود انقلاب متولد و با انقلاب شاعر شدند و دوره شعري آن ها با انقلاب متولد شد كه خدمت بسيار كردند. مانند قيصر امين پور، سلمان هراتي و... كه شعرشان با انقلاب آغاز شد و آنها را نسل شاعران انقلاب مي نامند، آثار بزرگي خلق كردند كه انصافاً توانمندي آنها در خلق آثار زيبا بسيار بيشتر از بعضي شاعران قبل از انقلاب است. نسل بعدي در دوره دفاع مقدس و سپس از آن ظهور پيدا كردند و آثار ماندگاري خلق كرد كساني همچون آقاي فريد، عليرضا قزوه و... و نسل بعد از اين ها نسلي است كه در حال شكل گرفتن است گرچه بعضي از آنها جنگ را نبودند حتي گاهي بعد از جنگ متولد شدند اما آنچنان زيبا به اين ارزش ها و يادهاي تأثيرگذار آن روزگار مي پردازند كه انگار در آن لحظات زيسته اند. به اعتقاد بنده هر كس براي آنكه از واقعه اي بگويد الزاماً نياز نيست كه در آن صحنه حضور داشته باشد بلكه مي تواند آن لحظات را در درون خود بازسازي و بازآفريني كند و آنقدر با آن انس بگيرد كه گاهي بهتر از كساني كه بوده اند توصيف كند.
نسل جديد شعري ما نسلي است كه هيچ پديده و هيچ موضوعي از زندگي انسان را ناديده نگرفته است و به تمام قلمروهاي زندگي انساني سركشيده و به آنها پرداخته است. مسائلي نظير مسائل اجتماعي- سياسي- جهاني - ديني و... .
امروزه اگر در سطح كشور زلزله اي رخ دهد شاعران به صحنه آمده و شعرهايي در اين زمينه مي سرايند. در سطح جهاني بيداري اتفاق بيافتد شاعران بي تفاوت نيستند.
امروز مي توانيم به جرأت بگوييم كه شعر ما در افقي قرار دارد كه هرگز در تاريخ گذشته اينقدر رشد و شكوفايي نداشته است چه از لحاظ كيفي و چه از لحاظ كمي،اما سروده هايي در زمان ما است كه از همه سروده هاي گذشته قوي تر و تأثيرگذارترند.
¤ چه ويژگي هايي شعر و نثر ما را در زمينه ادبيات ديني از ساير ملل و ساير اشعار متمايز مي كند؟
چندين خصوصيت است كه باعث نوعي كرانه بندي و تفاوت با ادبيات ملت هاي ديگر مي شود:
1- دين حضور جدي در متن آثار ادبي ما دارد. حتي مخالفان بدون آنكه خودشان بدانند نمي توانند از شبكه ها و زنجيره هاي واژگان موجود كه در جامعه تأثير گذاشته است بري و جدا باشند.
2- تعهد شاعرانه كه شاعر نسبت به جامعه خود حس مي كند و متعهد است كه از جامعه بيگانه نيست. امروزه مسئله حضور در جامعه و همراهي با مسائل در طبيعت گسترده اي از شاعران و نويسندگان ما است كه اين بسيار اتفاق خوبي است.
3- چالاكي زبان نسل امروز ما از ديگر خصوصياتي است كه متناسب زمان و زبان پيش مي رود. زبان نسل امروز زنده،پويا و به روز است و نسل امروز بسيار با لحظه ها، فرصت ها و موقعيت هايي كه خلق مي شود همراه است.
4- سير رشد و تعالي كه به سبب فراهم آمدن فرصت ها به دست مي آيد مثل نشست ها و محافل كه در روزگار ما بسيار زياد است و سبب مي شود كه تعامل ميان شاعران و نويسندگان بيشتر باشد.
¤ آيا در كشورهاي ديگر نيز ادبيات ديني شكل گرفته است؟ در اين زمينه چه تفاوتي با كشور ما دارند؟
- به نظر مي رسد كه حداقل در منطقه تأثيرگذاري انقلاب در حوزه هاي سياست و ادبيات قابل بررسي است. وقتي به منطقه اي كه در آن هستيم نگاه مي كنيم؛ مي بينيم سرشار از التهاب است به اين التهاب و حركت هايي كه اتفاق افتاده است؛ نام هاي متعددي از جمله بحران اقتصادي، خيزش هاي اصلاح طلبانه و... داده اند اما حقيقت اين است كه در حركت هاي منطقه و پرچم هايي كه برمي افرازند و شعارهايي كه مي گويند حضور دين را حس مي كنيم. دين در منطقه در حال گسترش است و دشمنان و كساني كه امروز بر جهان سيطره دارند يا در پي گسترش سيطره خود بر جهان هستند؛ هراس از دين دارند. به همين خاطر است كه در سطح جهاني هر چه بنگريد بيشترين تبليغات ضد دين است و كوشش مي كنند يك نوع هراسي از ما در دل مردم جهان ايجاد كنند. آنها مي خواهند اسلام هراسي، شيعه هراسي و ايران هراسي را در دنيا ايجاد كنند و همه اين ها به خاطر اين است كه منافع آنها در خطر است و وقتي زمينه هاي گرايش ديني فراوان شود در ادامه آن ادبيات ديني مي آيد چون هيچ تحولي بدون ادبيات نيست. اگر نگاه كنيد به غير از لبنان و حزب الله كه تحت تأثير ما هستند مناطق ديگر از قطر تا بحرين، يمن، مصر و... حركتي شبيه حركت انقلاب دارند و ادبيات آنها هم بسيار به ادبيات ما شبيه شده است.
وجه تمايز ما با ديگر كشورها در اين است كه دين در ايران پيوند بسيار نزديكي با فرهنگ و باورهاي شيعي به خصوص عاشورايي دارد بنابراين فرهنگ ادبي ما با فرهنگ ادبي ديگر ملت ها كه از اين سرچشمه محرومند يا كمتر بهره گيري كرده اند؛ بسيار تفاوت دارد. نكته ديگر اينكه بسياري از كشورها پيشينه ادبي ما را ندارند، ما يك پيشينه ادبي بيش از هزار ساله داريم. حداقل بيش از هزار سال است كه ادبيات مكتوب داريم و كشورهاي ديگر ادبيات مكتوب و آثار ادبي شان به غنا و گستردگي ما نيست. هم پشتوانه ادبي ما بزرگتر است از نظر تاريخي و هم از لحاظ غناي فرهنگي كه ما داراي فرهنگ غني اسلامي-شيعي هستيم. يعني هم آثار اسلامي در جامعه مان قرار دارد كه اهل تسنن خلق مي كنند و هم فرهنگ شيعي را داريم كه همه جامعه اسلامي ما را تحت تأثير خود قرار داده است و بعضي از اين ملت ها نسبت به آنچه ما داريم كم بهره اند و سرمايه ما از آنها غني تر است.
¤ جايگاه شعر و نثر عاشورايي در ادبيات ديني چگونه است؟
- ادبيات عاشورايي يكي از شاخه هاي بزرگ و بارور در ادبيات ديني است با تاريخي هزار ساله در حوزه ادبيات عاشورايي كه باروري اصلي آن در حدود پنج قرن گذشته است كه طي اين پنج قرن آثار ادبي عاشورايي ما بسيار و بسيار زياد شده و هر چه به روزگار خود نزديك تر مي شويم؛ عاشورا جدي تر شده و اين يكي از شگفتي ها است چون معمولاً هر حادثه تاريخي وقتي از تولدش فاصله مي گيرد به تدريج كم رنگ تر مي شود و بعد از مدتي كاملاً رنگ مي بازد فقط مي توان در بايگاني تاريخ آن را پيدا كرد. اما عاشورا واقعه اي است كه هر چه از لحظه ولادتش فاصله گرفته پررنگ تر، باشكوه تر و تأثيرگذارتر شده است. دقيقاً اكنون نسبت به سه،چهار دهه پيش خيلي بيشتر به عاشورا پرداخته مي شود و بنده يقين دارم كه حادثه عاشورا در 05 سال آينده خيلي فراگيرتر خواهد شد و تمام جهان را تحت تأثير قرار مي دهد و اين هم به اين دليل است كه ما به ظهور نزديك تر مي شويم، چون عصر ظهور مبتني بر عاشورا است و عاشورا دامن مي گستراند به همان نسبتي كه جهان براي ظهور آماده مي شود با عاشورا نيز پيوند مي خورد. ادبيات عاشورايي چهار ضلع دارد كه در گذشته برخي از اين اضلاع نبود يا برخي ديگر پررنگ تر به نظر مي آمد. در ادبيات گذشته پررنگ ترين ضلع عاشورا سوگ ومرثيه بود بيشتر سروده ها رنگ و بوي مرثيه مي داد، تعزيه، عزاداري،اشك، ماتم و اندوه بود مثل آثار شعري محتشم كاشاني، سيف فراهاني و... . اما ضلع ديگر عاشورا كه در گذشته بوده است ضلع عرفاني كربلا و نگاه عارفانه به كربلا داشتن است مانند: آثار بزرگي همچون روضه الاسرار سروش اصفهاني،ضده الاسرار صفي عليشاه، آتشكده نير از حجت الاسلام نير تبريزي و گنجينه اسرار عثمان ساماني نگاه عارفانه به كربلا داشتند. در آثار مولانا، شعر كجاييد اي شهيدان خدايي و در مثنوي كه اشاره به عاشورا و مسئله عاشورا در حلب دارد به چشم مي خورد. بعدها مي بينيم كه شاعران كمتر به اين موضوع مي پردازند. ضلع سوم، بعد حماسي كربلاست كه حماسه اي بزرگ بود و در آن انسانهايي در نبودن ايستادند، در عطش، غربت، تنهايي، محاصره و در انبوه نيزه ها، شمشيرها، تيرها، و سنگ ها ايستادگي كردند و حماسه بزرگ عاشورا را رقم زدند. بعضي از نويسندگان و شاعران به اين بعد در گذشته پرداختند اما تعدادشان بسيار كم ياب بود. اماقبل از انقلاب به بعد حماسي پرداخته شد و برخي از شاعران كه پس از انقلاب هم اثرآفريني كردند به اين بعد توجه كردند.
ضلع چهارم پيام و عبرت هاي كربلاست كه مي توانيم از آن درس هاي اخلاقي، زندگي و تربيتي بگيريم. عصر انقلاب اين چهار ضلع را با هم دارد و خوشبختانه شعر عاشورايي عصر انقلاب از اين ويژگي هاي چهار گانه برخوردار است كه در گذشته ادبي ما بسيار بسيار كم پيدا مي شود.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14