(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 16  آبان  1391 - شماره 20350

يك انتخاب از نوع آمريكايي                                                                                نسخه  PDF
در شهر چه خبر است يا آمريكايي ها چگونه رئيس جمهور انتخاب مي كنند؟
رسيده ها
يادداشت 3
ويتامينه
ساعت 25
بوي بارون
اين...نت


يك انتخاب از نوع آمريكايي

در شهر چه خبر است يا آمريكايي ها چگونه رئيس جمهور انتخاب مي كنند؟

محسن رضايي، فرمانده وقت سپاه پاسداران در دوران دفاع مقدس در خاطره اي از روزهاي آغازين جنگ عنوان مي كند : در روزهاي اول جنگ، هيچ كس چيزي نمي دانست و از پيشروي هاي دشمن هيچ اطلاعي نداشتيم. همه گيج بودند. به داوود كريمي گفتم: شما اينجا يك ستاد درست كن و جلو نرو. بچه هايي را كه از جاهاي مختلف مي آيند در گلف سازماندهي كن. به حسن گفتم: شما كاري با ساماندهي نداشته باش. دنبال اطلاعات برو و اطلاعات نظامي را تاسيس كن. كسي از سپاه نبود كه عمليات را به دست بگيرد. آقاي شمخاني را به عنوان فرمانده سپاه جنوب گذاشته بوديم. همه بار فرماندهي بر عهده ايشان بود. بعد از مدتي غلامعلي رشيد از دزفول و رحيم صفوي از كردستان به آنها پيوستند. عمليات جنوب را زير نظر فرماندهي جنوب تاسيس كردند. حسن هم شروع به بنيان گذاري اطلاعات نظامي كرد . ...حسن جوان كسي نبوده جز شهيد حسن باقري، فرمانده نابغه اطلاعات جنگ. امروز انتخابات رياست جمهوري ايالات متحده آمريكا يا همان كدخداي دهكده جهاني برگزار مي شود، آگاهي داشتن از اتفاقات و تحولات دروني پدرخوانده جهان، از آن جهت مفيد است كه دشمن شناسي رمز نقشه خواني درست ميدان جنگ است. و اين قاعده هميشگي جنگ است؛ اطلاعات، همان منوري است كه در تاريكي شب، ميدان مين را براي ما آشكار مي كند و نقشه اي است كه مي تواند يك لشكر را به سلامت از وسط ميدان عبور دهد. بايد بدانيم كه دشمن درجه يك ما انگليس و بعد هم آمريكا، يك شوي تمام عيار براي اغناي جهاني دارد و در اين كارزار نفس گير، بدون اطلاعات، ما مبارزه سنگيني خواهيم داشت. تحريريه نسل سوم
اوباما كيست؟
باراك حسين اوباما 4 آگوست 1961 در ايالت هاوايي از پدري كنيايي و سياهپوست و مادري سفيدپوست اهل ويچيتا ايالت كانزاس متولد شد، اما خانواده او زياد دوام نياورد. زماني كه او شش ساله بود، مادرش با مردي اندونزيايي ازدواج كرد و خانواده دسته جمعي راهي جاكارتا شدند . بعدها باراك اوباما براي تحصيل بيشتر و زندگي با پدربزرگ و مادربزرگش به هاوايي بازگشت. در 1983 ليسانس علوم سياسي با گرايش روابط بين الملل را از دانشگاه كلمبياي نيويورك به دست آورد و پس از آن به شيكاگو نقل مكان كرد. در سال 1988 پس از چند سال كار در شيكاگو با گرفتن وام تحصيلي وارد دانشكده حقوق دانشگاه هاروارد شد. سرعت پيشرفت وي در آنجا چنان شتاب پيدا كرد كه در سال دوم تحصيل خود به رياست نشريه مشهور قانون هاروارد انتخاب شد و نخستين رئيس سياهپوست اين نشريه حقوقي شد . اوباما خيلي زود دكتراي حقوق خود را از دانشگاه هاروارد با كسب درجه ممتاز دريافت نمود. پس از هاروارد به شيكاگو بازگشت و به عنوان يك وكيل حقوق مدني مشغول فعاليت شد و ...اوباما پنجمين آفريقايي آمريكايي است كه به سنا راه پيدا كرده و همچنين سومين آفريقايي آمريكايي است كه با رأي بالا به عنوان سناتور برگزيده شده است . در فوريه سال 2007 در ايالت ايلينوي در يك سخنراني اعلام كرد نامزد انتخابات رياست جمهوري سال 2008 خواهد بود. ستاد انتخاباتي وي موفق به جلب 54 ميليون دلار از حاميان در نيمه نخست سال 2007 شد كه ركوردي در جلب سرمايه نسبت به انتخابات سالهاي پيش از آن بود.
موضع گيري هاي سياسي اوباما از همان اول با مخالفت شديد با سياست هاي جنگ طلبانه بوش آغاز شد كه اين مسئله او را از ساير رقبايش در انتخابات سنا در سال 2004 كه به جنگ راي مثبت داده بودند متمايز كرد و او به عنوان يك سناتور با مواضع ليبرال جايگاه خود را متمايز كرد . ..
نشست كميته امور عمومي آمريكا اسرائيل موسوم به آيپك از جمله مجامعي است كه نامزدهاي انتخاباتي بايد در آن به سخنراني پرداخته و علناً حمايت خود را از اسرائيل اعلام كنند . اوباما كه بيت المقدس را پايتخت جدايي ناپذير رژيم اسرائيل(!؟) مي داند در سخنراني خود در ايپك حمايت بي چون و چراي خود را از رژيم صهيونيستي اعلام كرد. وي همچنين در موضعي خصمانه ايران را بزرگ ترين خطر براي اسرائيل و همچنين آرامش و ثبات در منطقه خاورميانه خواند و مدعي شد: خطر ايران، شديد و واقعي است و هدف من اين خواهد بود كه اين خطر را از پيش پا بردارم...
ميت رامني كيست؟
ويلارد ميت رامني (متولد1947)، از سال 2002 تا 2006 فرماندار ايالت ماساچوست بود. او در سال 2008 هم كانديداي رياست جمهوري شد كه البته در نهايت مورد اقبال حزب واقع نشد و سرانجام جان مك كين كانديداي حزب جمهوريخواه شد. رامني در خانواده يك سياستمدار متولد شد. پدرش، جورج دبليو رامني، فرماندار ايالت ميشيگان و از سياستمداران كهنه كار آمريكايي بود. رامني در ايالت ميشيگان بزرگ شد، در رشته بازرگاني تحصيل و دكترايش را در اين رشته از دانشگاه هاروارد دريافت كرد. رامني يكي از بنيانگذاران و مديران شركت مالي «ب ين كپيتال» است. او در انتخابات سنا در سال 1994 از ايالت ماساچوست كانديدا شد اما رقابت را به ادوارد ام.كندي باخت. او در سال 2002 جزو برگزاركنندگان المپيك زمستاني در آمريكا بود و مديريتش اين رويداد ورزشي را به تورنمنتي پرسود بدل كرد. او در سال 2002 در انتخابات فرمانداري در ماساچوست پيروز شد ولي در سال 2006 ديگر كانديداي اين پست نشد. او در دوران فرمانداري، از برخي هزينه ها كاست و قيمت برخي خدمات را افزايش داد و توانست از اين طريق وضعيت اقتصادي ايالت را بهبود ببخشد. رامني پس از آنكه نتوانست در انتخابات رياست جمهوري سال 2008 توفيقي به دست آورد، شروع به نگارش كتابي كرد با عنوان:«پوزشي در كار نيست: سرگذشت عظمت آمريكا». او در 11 آوريل سال 2011 اعلام كرد مي خواهد كانديداي رياست جمهوري سال 2012 شود.
رامني در سال 2008، به عنوان يك تاجر و مدير موفق وارد كارزار انتخابات شد. او مي گفت قصد دارد با برنامه هاي مديريتي جديد، اقتصاد آمريكا را ترميم كند. ولي مشكل حزب جمهوريخواه اين بود كه ميت رامني در كل خاك آمريكا چهره اي چندان شناخته شده نداشت. شايد همين موضوع باعث شد سران حزب جمهوريخواه در نهايت تصميم بگيرند كه جان مك كين را كانديداي مبارزه با باراك اوباما معرفي كنند.
رامني در سال 1994، با كانديداتوري در سنا از ايالت ماساچوست وارد كار سياست شد. او در طول اين سال ها، رويه اي محافظه كارانه داشته و با افزايش سن، بر محافظه كاري اش افزوده شد. مثلا او زماني از طرفداران سقط جنين بود، ولي پس از چند سال نظرش را تغيير داد و به صورت تلويحي با اين امر مخالفت كرد.
همچنين زماني از طرفداران حقوق همجنس گرايان بود، ولي اين موضع اش به تدريج تعديل شد و از برخي از مواضع گذشته اش در اين باره كوتاه آمد. به طور كلي ميت رامني سياستمداري است كه خود را با شرايط اجتماعي سياسي تطبيق مي دهد و به جاي آنكه روي مواضعي خاص پافشاري كند، اهل تغيير است و نظرش را هر جا حس كرد به نفعش است، تغيير مي دهد. از اين نظر برخي او را به فرصت طلبي و نداشتن مرام سياسي مستحكم متهم كرده اند.
موضع گيري براي قدرت بيشتر
اگر بخواهيم سياست هاي دو كانديد حزب جمهوريخواه يعني اوباما و ميت رامني از سوي دموكراتها را مقايسه كنيم بايد بگوييم كه واضح است كه رامني در سياست خارجي فردي كم تجربه، فاقد بينش و پيچيدگي است. اين دقيقا موضعي است كه مخصوصا در سخنراني جو بايدن (معاون باراك اوباما) مورد تاكيد قرار گرفته است. رامني از سوابق اجرايي، فكري و دانشگاهي ويژه اي در امور خارجي برخوردار نيست و به علاوه از تيم قابل توجهي نيز در زمينه مسائل بين المللي بهره نمي برد. اين نكات به طور بي رحمانه اي مورد استفاده بايدن قرار گرفته و بايدن، رامني را به عنوان فردي كه در زمينه سياست خارجي از دانش اوليه برخوردار نيست و حتي فردي ناآگاه از مسائل بين المللي معرفي كرده است. سخنراني 26 آوريل بايدن نمايانگر پديده قابل توجهي است و آن تلاش بايدن و تيم دموكرات ها براي منزوي كردن رامني در زمينه سياست خارجي، حتي در ميان جمهوري خواهان است. بايدن با اشاره به اين كه مواضع رامني در سياست خارجي با مواضع صاحبان انديشه محافظه كار مانند كيسينجر، اسكوكرافت و افرادي نظير آنها تفاوت بنيادي دارد، مخصوصا اين كه رامني سعي كرده روسيه را دشمن شماره يك آمريكا بداند و... متقابلا به نظر مي رسد نقطه قوت اوباما، در زمينه هاي سياست خارجي براي ارائه در انتخابات در يك ديدگاه مقايسه اي بيشتر قابل فروش و ارائه است. بايدن بر موفقيت آمريكا در دوران سه ساله اوباما در ايجاد نوعي ارتباط جديد همكاري ميان آمريكا و روسيه تاكيد مي كند كه ميوه و ثمره آن قطعنامه هاي سفت و سخت شوراي امنيت عليه ايران و اعمال تحريم هاي سخت و پيچيده در پرونده هسته اي است. به علاوه بايدن اشاره مي كند كه روابط دولت اوباما با اسرائيل مستحكم تر از گذشته است و بر عمق روابط آمريكا و اسرائيل افزوده شده است. نكته قابل توجه ديگر در اين مقايسه، نشان دادن رامني به عنوان يك فرد مبتدي، فاقد تيم، فاقد بينش و فاقد درك اوليه از جايگاه جهاني آمريكاست. به نظر مي رسد كه در يك مقايسه تطبيقي دموكرات ها از قوت خود و ضعف تيم مقابل در سياست خارجي، استفاده شاياني در حوزه تبليغات خواهند كرد و بي ترديد در اين زمينه رامني در طرف بازنده قرار دارد. اما نمي توان با قطعيت از آينده صحبت كرد.
حكومت دو حزب و ديگر هيچ
بسياري از ناظران سياسي كه از بيرون به جامعه آمريكا نگاه مي كنند، چنين تصور مي كنند كه در ايالات متحده تنها دو حزب جمهوريخواه و دموكرات بر وضع سياسي كشور حاكم هستند و هرچند اين نگاه در واقعيت مشهود است ولي بايد گفت كه در اين كشور يك نظام 50 حزبي جريان دارد كه تقريباً تحت الشعاع دو حزب قدرتمند فيل و الاغ يعني جمهوريخواه ها و دموكرات ها قرار گرفته اند. ايالات متحده آمريكا از 50 ايالت تشكيل شده كه هر ايالت در امور سياسي، اجتماعي و اقتصادي خود استقلال عمل وسيعي دارد. در حقيقت به استثناء مواردي نظير سياست خارجي، ارتش، ضرب و چاپ پول و تشكيل دادگاههاي عالي، هر ايالت به منزله يك كشور مستقل عمل مي كند و داراي نهادهاي اجتماعي خاص خود است. به همين دليل احزاب سياسي به طور اعم و جمهوريخواهان ودموكرات ها به طور اخص متشكل و جدا از يكديگر هستند. در حقيقت رسانه هاي آمريكا فضايي ايجاد كرده اند تا جامعه آمريكا با وجود ميل به تكثرگرايي و مركز گريزي (ادعاي خودشان)، قطبي شده و تمام گروههاي اجتماعي حول دو محور مشخص حلقه بزنند... از نخستين روزهاي تأسيس ايالات متحده آمريكا، افراد و گروههاي مختلف ايالات سيزده گانه در انتخابات رياست جمهوري دو حزب قدرتمند تشكيل دادند و براي هر يك حاميان مالي ثروتمندي پيدا كردند. هرچند نيمي از مردم آمريكا اعتقاد به حضور حزب سوم در آمريكا دارند، ولي احزاب سوم شركت كننده در رقابت هاي انتخاباتي آمريكا آن چنان ناشناخته هستند كه مردم با وجود اعتقاد به لزوم حضور حزب سوم، به نامزد اين حزب رأي نمي دهند كه دلايل زيادي براي اين قضيه وجود دارد. از مهم ترين آنها مي توان به عدم دسترسي كانديداهاي مستقل به رسانه هاي ارتباط جمعي اشاره كرد. به عبارت ديگر، صرف نظر از اينكه ارزش هاي يك نامزد انتخابات رياست جمهوري چقدر خوب و گيرا هستند، مادامي كه سايرين چيزي درباره آنها ندانند، هيچ پيامي منتقل نخواهد شد و يك كانديدا نمي تواند شعارهاي انتخاباتي خود را به گوش رأي دهندگان برساند.
بر اساس آخرين نظرسنجي موسسه گالوپ، حدود 74درصد از مردم آمريكا اعتقادي به حضور و نقش آفريني حزب سوم در انتخابات رياست جمهوري آمريكا ندارند. از ديگر عوامل مهم در محو احزاب سوم و مستقل در انتخابات قوانين دسترسي به صندوقهاي راي است. در آمريكا وجود قانوني موسوم به «قانون دسترسي به صندوق رأي» به احزاب مستقل اجازه داده نمي شود به تمام صندوق ها دسترسي داشته باشند يعني اينكه اصلاً نمي گذارند راي آنها ديده شود. اين احزاب تنها در صورت پرداخت حق ثبت نام
( registration fees ) مي توانند به اين صندوق ها دسترسي داشته باشند. واضح است كه اغلب نامزدهاي احزاب سوم از اين توانايي مالي بالا برخوردار نيستند و بي خيال داستان مي شوند.
سردي عميق
در برابر گرماي سطحي
در حالي كه تنور رقابت هاي تبليغاتي در آمريكا گرم است خبرگزاري آسوشيتدپرس آمريكا با انتشار گزارشي به بررسي وضعيت فارغ التحصيلان دانشگاهي در اين كشور پرداخته است. بر اساس اين گزارش جوانان تحصيل كرده آمريكايي هم اكنون در شرايط اقتصادي و شغلي بسيار بد و فراتر از آنچه انتظار مي رود قرار دارند؛ نيمي از جوانان آمريكايي كه به تازگي فارغ التحصيل شده اند شغل خود را از دست داده و يا بيكار هستند؛ به گونه اي كه مي توان گفت آمار جوانان بيكار در آمريكا در سال گذشته ميلادي طي يك دهه گذشته در اين كشور بي سابقه بوده است. بر اساس آمار و ارقامي كه در اين گزارش آمده است 1.5 ميليون نفر نزديك به 53.6 درصد از كساني كه مدرك ليسانس خود را از دانشگاه هاي مختلف آمريكا دريافت كرده اند كمتر از 25 سال سن دارند و در سال گذشته ميلادي بيكار بودند.
اين گزارش همچنين نشان مي دهد بسياري از فارغ التحصيلان جوان در آمريكا در مشاغلي كه به مدرك تحصيلي ديپلم و يا كمتر از آن نياز داردفعاليت مي كنند.«اندرو سام» مدير مركز مطالعات بازار كار در آمريكا در اين گزارش آورده است: به عبارت ساده بايد گفت ما در حال نااميد كردن جوانانمان هستيم كه به تازگي از دانشگاه فارغ التحصيل شده اند.
در حالي كه جوانان آمريكايي و آراء آنها در دوره قبلي انتخابات رياست جمهوري آمريكا نقش مهمي در رساندن باراك اوباما به كاخ سفيد بازي كرد اكنون اين سوال مطرح است كه آيا وي همچنان نامزد مورد علاقه جوانان است؟ نظرسنجي هاي اخير نشان دهنده نااميدي جوانان آمريكايي و بي ميلي آنها به شركت در اين دوره از انتخابات رياست جمهوري و راي دادن به نامزدهاي آن چه اوباما يا رامني است.
بيش از 17 ميليون جوان آمريكايي واجد شرايط شركت در انتخابات هستند اما فقط 19درصد از آنها تبليغات انتخاباتي را دنبال مي كنند، اين در حالي است كه اين آمار در انتخابات چهار سال پيش 75درصد بود. بيشتر جوانان دچار نااميدي شده اند. يك دختر جوان آمريكايي با اشاره به اين كه مناظره ها را ديده است مي گويد: همه آنچه مي گويند فقط حرف است، به صراحت بگويم كه از هيچكدام خوشم نمي آيد. اوباما چهار سال است كه در راس قدرت است اما اوضاع آن گونه كه بايد مي شد نشد. شمار واجدين شرايط شركت در انتخابات كه سن آنها بين 19 تا 29 سال است به 57 ميليون نفر مي رسد.
يك كارشناس آمريكايي مي گويد: گمان نمي كنم جوانان همان احساس گذشته را درباره اوباما داشته باشند و بدون شك به سمت ميت رامني هم نخواهند رفت. گزارش هاي ويژه بازار كار كه نشان دهنده پايين بودن آمار ايجاد فرصت هاي شغلي پس از بحران اقتصادي در اين كشور است نشان مي دهد تمايل جوانان براي شركت در انتخابات آينده كاهش يافته است. يكي از جوانان آمريكايي مي گويد: احساس مي كنم نقشي ندارم به همين سبب در انتخابات شركت نمي كنم و بيشتر افراد خانواده من نيز راي نخواهند داد.
نظرسنجي موسسه گالوپ در ميان ديگر اقشار جامعه آمريكا نيز همين روند را حكايت مي كند.
مردم كجا هستند؟
نتايج نظرسنجي موسسه گالوپ نشان مي دهد كه مردم آمريكا نگران مسير حركت آمريكا هستند و نگراني افكار عمومي از اشتباهات راهبردي آمريكا و عدم توانايي دولت و سياستمداران آمريكا در مهار بحران اقتصادي كاملا مشهود است. پس از گذشت چهارسال از شعارهاي دولت اوباما مبني بر تغيير مسير آمريكا، هنوز مسير مورد انتظار مردم تحقق نيافته و آنچه اوباما وعده داده بود همچنان جزو آرزوهاي مردم است و عملاً تغيير جدي در سياست هاي آمريكا رخ نداده است. جمهوريخواهان انتقاد مي كنند كه حضور آمريكا در جهان ضعيف شده و دولت هاي مختلف از آمريكا حساب نمي برند. بحران هاي اقتصادي، معيشتي، كسري بودجه كلان، كاهش بودجه وزارت دفاع، مشكلات مالياتي، بيمه كم درآمدها .... از مسائل بيشماري است كه مردم آمريكا با آن مواجه هستند.
بسياري از شغل ها و سرمايه گذاري هاي آمريكا به خاطر نبود شرايط مناسب در آمريكا، از اين كشور خارج شده و موج بيكاري گسترده اي در آمريكا مردم رانگران كرده است و اين كشور اكنون 23 ميليون بيكاري آشكار و پنهان دارد.
حدود 57 ميليون نفر از آمريكائيان مشكل بيمه مناسب دارند و هزينه هاي سرسام آوري طرح بيمه اوباما نيز نتوانسته رضايت مردم را جلب كند. حدود 35 ميليون خانوار آمريكايي نيز در جريان بحران مالي و مسكن، نتوانسته اند مسكن خود را حفظ كنند يا مسكن دلخواه خود را خريداري كنند و بدهي سنگين مردم به بانك ها، گردش مالي و اعتبار اقتصاد آمريكا را كاهش داده است.
از طوفان سندي تا بازي بن لادن
موسسه گالوپ همچنين از طوفان سندي به عنوان عاملي تاثيرگذار بر انتخابات رياست جمهوري آمريكا ياد كرده است: احتمالا بسياري از راي دهندگان قادر نخواهند بود تا درانتخابات شركت كنند. در شرايط پيش از انتخابات طوفان سندي موجب لغو شدن كمپين هاي انتخاباتي شده است و تنها اوباما توانسته در اين روزها بگويد كه انتخابات بدون دردسر برگزار خواهد شد. مسئله ديگر كه حاشيه هاي انتخابات آمريكا را دامن زده است مطرح شدن دوباره موضوع بن لادن در اين برهه زماني است كه بيانگر تلاش احزاب آمريكايي براي ورود به رقابتهاي انتخابات رياست جمهوري آينده است. معلوم است كه باراك اوباما تلاش مي كند تا از اين موضوع براي پيروزي در دور دوم بهره برداري كند. به نظر مي رسد واشنگتن با اعلام اين خبر قصد دارد به كشورهاي هم پيمان و ديگر كشورها اين پيام را بدهد كه با وجود سرنگوني برخي رژيم هاي عربي از جمله رژيم حسني مبارك در مصر و بن علي در تونس، همچنان اوضاع خاورميانه و منطقه را تحت كنترل دارد.


رسيده ها

نامه هاي شما رسيد: محدثه رزمخواه، سعيد ابراهيمي، مجيد يونسي، راضيه منصوري، احمد طحاني. آقاي طحاني از اينكه معرفي كتاب براي ما ارسال كرديد بسيار ممنونيم منتها ستون هاي يادداشت سوم، نقد سوم و گزارش سوم از ستون هاي اصلي مخاطبان است كه اميدواريم در اين حوزه براي ما بنويسيد، هم شما و هم ديگر خوانندگان محترم. در خصوص خاطرات دانشجويي و خوابگاه و دانشگاه نيز ما طلبه مطلبيم. ضمن اينكه در اين حوزه خاطرات طلاب را هم خريداريم شديد! لطفا مطالب وب سايت ها و نشريات الكترونيك را براي ما ارسال نكنيد، خودتان بنويسيد هرچند اگر ضعيف هم باشد بهتر است از مطلب ديگران. متن زير بخشي از نامه ارسالي جواد نعيمي در پاسخ به فراخوان پاييزي و روزهاي ابتداي درس است.
آن روز همه چيز برايم تازگي داشت. در واقع مي خواستم وارد مرحله جديدي بشوم. اما انگار كمي مي ترسيدم. دستم را به دست مادرم سپردم و به راه افتادم. از خانه ما تا آنجا، فاصله زيادي نبود. وارد حياط بزرگي شديم. مادرم آهسته دست مرا رها كرد. هيچ دلم نمي خواست از او جدا شوم. اما چاره اي نبود. من بايد در كلاس مي نشستم، نه مادرم!
مادر كه رفت، زدم زير گريه! يكي از بچه ها كه مرا ديد، جلو آمد و گفت: چرا گريه مي كني؟ مدرسه آمدن كه گريه ندارد. بعد هم گفت: ببينم، پول هم داري؟ سرم را پايين آوردم كه يعني بله! بعد هم دستم را كردم توي جيبم و سكه اي را كه داشتم، لمس كردم، تا از بودن آن اطمينان پيدا كنم.
پول توجيبي ما، در آن روزها، يك سكه دهشاهي (نيم ريالي) بود، كه بعدها به يك ريال افزايش يافت! پسرك رو به من كرد و گفت: بيا برويم چيزي بخريم و بخوريم. باهم به طرف فروشگاه مدرسه رفتيم، من هنوز آرام نگرفته بودم. اما طعم شيرين شكلات، كم كم آن احساس غربت را كه هنگام قدم گذاشتن به حياط مدرسه و خداحافظي با مادرم داشتم، كمرنگ كرد.
روزهاي اول كمي سخت مي گذشت. اما يواش يواش همه چيز عادي شد. در اين ميان، من احساس مي كردم كه اندك اندك دارم به مدرسه و درس علاقه مند مي شوم...پدر و مادرم سواد چنداني نداشتند. بنابراين نمي توانستند خيلي مرا به مطالعه تشويق كنند، ولي خودم احساس مي كردم كه كتاب خواندن را دوست دارم. در سالهاي بعد، پول هاي روزانه و توجيبي خودم را كمتر خرج تنقلات و باقي چيزها مي كردم...هر سه، چهار هفته يك بار، به يكي از كتابفروشي ها مي رفتم و يك كتاب مي خريدم. بايد اين را هم بگويم كه آن وقتها كتاب، خيلي ارزان بود بخصوص كتابهاي جيبي، كه من مي توانستم به راحتي، با پس انداز چند هفته پول توجيبي ام، يكي از آنها را بخرم.
كتابها، ديگر شده بودند دوستان همدم و همنشين خوب من. بسياري از اين دوستان را كه آن زمانها خريده ام، همين الآن هم در كتابخانه ام دارم و از ديدن و داشتن و خواندن آنها لذت مي برم و هر وقت به ياد آن روزها مي افتم، دوباره شوق و شادي، مرا دربرمي گيرد و دوباره به سراغ كتابهايم مي روم.
 


يادداشت 3

در تمام سال هاي كودكي ما را به كمك كردن به ديگران تشويق مي كردند. در كتاب هايمان از بچه هايي كه افراد مسن را از خيابان عبور مي دادند با تحسيني رشك برانگيز ياد مي كردند. در زندگي به بچه هايي كه هميشه آماده كمك كردن بودند مثل آدم بزرگ ها احترام مي گذاشتند. همه و همه تلاش مي كردند كه اين روحيه تعاون را در ما پرورش بدهند و اگرچه گاهي خود بزرگ ترها طور ديگري رفتار مي كردند ولي اغلب ما طوري بار آمده ايم كه از كمك كردن به ديگران و برداشتن بارهاي كوچك و بزرگ آن ها خوشحال مي شويم. با اصرار از خانم ميزبان مي خواهيم كه ظرفهايش را بشوييم، از همسايه مي پرسيم آيا در بازار چيزي لازم ندارد و به دوستمان پيشنهاد مي كنيم تحقيق درسي اش را ويرايش كنيم. شايد حالا كه اين عادت خوب در ما ثابت و پايدار شده است، وقت آن باشد كه عادت ديگري را تمرين كنيم. عادتي درست در جهت مخالف .
تا به حال چند بار وعده كمك داده ايم و نتوانسته ايم آن را به پايان ببريم؟ چند مقاله دوست مان را ديرتر از آنچه وعده كرده بوديم ويرايش كرده ايم؟چند بار ناچار شده ايم با خانم همسايه تماس بگيريم و بگوييم برخلاف وعده قبلي، نمي توانيم كودكش را چند ساعتي نگه داريم؟ شايد پيش نيامده باشد. شايد به جاي اين اقرار دردناك و خجالت آور فقط به دنبال آدم ديگري بگرديم كه بتواند مقاله را ويرايش كند يا از درس خواندن شب امتحان بگذريم تا بتوانيم بچه همسايه را نگه داريم. شايد كيكي را كه وعده داده بوديم خودمان بپزيم از قنادي بخريم تا بدقولي نكرده باشيم. هيچ فرقي نمي كند كه در دقيقه نود يك راه حل اضطراري براي وفاداري به عهدمان پيدا كنيم يا اين كه پيدا نكنيم و ناچار شويم بابت آن عذرخواهي كنيم. در هر حال يك چيز ثابت است: ما در برآيند زمان و توانايي هايمان اشتباه كرده ايم .
نبايد بگذاريم عادت خوب آماده كمك بودن چشم و گوشمان را ببندد و ما را زير بار تعهدهايي ببرد كه به خوبي از پس شان برنمي آييم. نبايد نينديشيده پيشنهاد كاري را بدهيم كه ممكن است به پايان نبريم. بايد تمرين كنيم كه پيش از پيشنهاد كمك، يك لحظه در سكوت با خودمان مشورت كنيم و بپرسيم: «من مي توانم آن را بدون به زحمت انداختن خودم و ديگران به پايان ببرم؟» و اگر پاسخ «بله» نبود بدون عذاب وجدان از سخن گفتن خودداري كنيم. خيلي بهتر است كه كمك هايمان كم و كامل باشند تا زياد و نيمه تمام .
آمنه روحاني
 


ويتامينه

سوره مهر به تازگي دو كتاب با محوريت حضور زنان در جنگ تحميلي و پس از آن منتشر كرده كه هر دو با استقبال مواجه شده است؛ خاطرات يك تكنسين بيهوشي در جنگ و خاطرات يك همسر شهيد از تبعات جنگ. دو كتاب خواندني و زنانه از جنس خاطره و يادبود و تاريخ به روايت شيرزناني كه دوشادوش مردان در حفظ و حراست از انقلاب حضرت روح الله (ره) كوشيدند و هرگز گرد خستگي بر چهره شان ننشست، زناني كه مادران فردا شدند و همسران ايثار...
«خاطرات ايران» مجموعه خاطرات خواندني و منحصر به فرد «ايران ترابي» از دوران دفاع مقدس با تدوين شيوا سجادي است. خانم ترابي در اسفندماه سال 1334 در شهرستان تويسركان از توابع استان همدان به دنيا آمد. علاقه او به تحصيل باعث شد در برابر مشكلات پيش رويش بايستد و با وجود چند سال ترك تحصيل با هدف خدمت به مردم، وارد كار درمان شود. اين انگيزه در دوره انقلاب و سال هاي دفاع، صورت ايثارگرانه به خود گرفت. در روزهاي آغازين جنگ تحميلي، ايران ترابي كه حدوداً 24 ساله بود داوطلب رفتن به مناطق مورد هجوم مي شود؛ روزهايي كه هنوز برنامه دفاعي منسجمي براي مقابله با اين حمله ددمنشانه نبوده است. او در اين كتاب از حوادثي كه به چشم خود ديده، از ماجراهايي كه در آنها قدم گذاشته و از چگونگي دفاع از دين و سرزمينمان براي ما سخن مي گويد.
به گفته شيوا سجادي تدوينگر كتاب، شروع به كار مصاحبه و تحقيق پيرامون روايت هاي ترابي به سال هاي 83 و 84 برمي گردد. حدود 50 ساعت مصاحبه ضبط شده در دست بود، با اين حال تا آخرين مراحل قبل از سپردن كار به دست نشر كه انتخاب و گويا كردن عكس ها بود، فرصت پرسش و واكاوي محفوظات ذهني راوي از دست داده نشد تا اطلاعات تازه افزوده و مستند وي فضاي روشن تري را پيش روي مخاطب بگشايد.
مصاحبه تكميلي، ايجاد فاصله زماني براي درگير شدن ذهن راوي با گذشته هاي به نسبت دور، مرور چندباره بر موضوعات مطرح شده و تلاش براي يافتن برخي شخصيت هاي ذكر شده در حوادث، گفت وگو با برخي رزمندگان و كادر درمان هم دوره با ترابي و بهره مندي از كتاب هايي مانند دشت آزادگان در جنگ و كارنامه توصيفي عمليات هاي هشت سال دفاع مقدس كمك موثري در روشن شدن حوادث آن دوره بود. كتاب در 22 فصل تنظيم شده است.
در بخشي از كتاب مي خوانيم: «در ماشين را باز كردم و بالا رفتم، تمام صندلي ها را برداشته و مجروحين كف اتوبوس نشسته بودند. هنوز لباس منطقه را به تن داشتند. روي هر كدام يك پتو انداخته بودند كه سرما نخورند. تمام تنشان تاول زده بود و صورت هايشان باد كرده بود طوري كه چشم شان جايي را نمي ديد. هيچ كدام از آنها بالاي 30 سال سن نداشتند. دست اولين نفر را كه گرفتم تا پياده اش كنم با صداي خفه و گرفته اي كه به زحمت شنيده مي شد، گفت: دست مرا نگيريد. گفتم: باشد. من گوشه اين پتو را مي گيرم. شما هم گوشه پتوهاي همديگر را بگيريد و آهسته پشت سر هم بياييد.»
«دختر شينا» هم عاشقانه اي بي نظير است كه يك بانوي نجيب و صبور ايراني روايت گر فصل هاي مختلف زندگي پرفراز و نشيبش شده است؛ زندگي اي كه شايد جنگ تحميلي آن را براي بانوان بسياري رقم زد. كتاب «خاطرات» قدم خير محمدي كنعان، همسر سردار شهيد ستار ابراهيمي از شهداي شناخته شده استان همدان است كه در عمليات كربلاي5 به شهادت رسيد و قدم خير در حالي كه تنها 24 سال داشت 5فرزندش را به تنهايي بزرگ كرد و با گذراندن زندگي سخت و پرالتهاب ـ به خاطر حضور همسرش در جبهه هاي جنگ تحميلي ـ در تاريخ هفدهم دي ماه 1388 بدون اين كه انتشار كتاب خاطراتش را ببيند، به ديدار همسرش در ديار باقي مي پيوندد.
«تولد و دوران كودكي قدم خير، آشنايي با ستار و زندگي جديد، روزهاي زندگي و شرايط سخت صمد براي تامين معاش و سفرهاي متعدد او، حضور در مبارزات انقلاب و تولد فرزند...آغاز جنگ تحميلي، خاطرات مربوط به دوران جنگ، شهادت برادر صمد، ماجراهاي زندگي بعد از شهادت برادر، چند عمليات سخت و شهادت صمد همراه با اتفاقات بعد از شهادت» از جمله فصل هاي اين كتاب خواندني است. دو بخش از كتاب را نوش جان بفرماييد:
«... نيروهايم يكي يكي يا شهيد مي شدند، يا به اسارت درمي آمدند و يا مجروح مي شدند. دوباره كه صداي ستار را شنيدم، ديدم غرق به خون است. نارنجكي جلوي پايش افتاده بود و تمام بدنش تا زير گلويش سوراخ سوراخ شده بود. كولش كردم و بردمش توي سنگري كه آنجا بود. گفتم: «طاقت بياور، با خودم برمي گردانمت.» يكي از بچه ها هم به اسم درويشي مجروح شده بود. او را هم كول كردم و بردم توي همان سنگر بتوني عراقي ها. موقعي كه مي خواستم ستار را كول كنم و برگردانم. درويشي گفت حاجي! مرا تنها مي گذاري؟! تورا به خدا مرا هم ببر. مگر من نيرويت نيستم؟! ستار را گذاشتم زمين و رفتم سراغ خيرالله درويشي. او را داشتم كول مي كردم كه ستار گفت بي معرفت، من برادرتم! اول مرا ببر. وضع من بدتر است. لحظه سختي بود. خيلي سخت. نمي دانستم بايد چه كار كنم ... آخرش تصميمم را گرفتم و گفتم من فقط يك نفرتان را مي توانم ببرم. خودتان بگوييد كدامتان را ببرم. اين بار دوباره هر دو اصرار كردند. رفتم صورت ستار را بوسيدم. گفتم خداحافظ برادر، مرا ببخش گفته بودم نيا ... داشتم با او خداحافظي مي كردم، صورتش را بوسيدم كه عراقي ها جلوي سنگر رسيدند و ما را به رگبار بستند. همان وقت بود كه تير خوردم و كتفم مجروح شد. توي سنگر، سوراخي بود. خودم را از آنجا بيرون انداختم و زدم به آب. بچه ها مي گويند خيرالله درويشي همان وقت اسير شده و عراقي ها ستار را به رگبار بستند...»
¤¤¤
مهدي را داد بغلم و گفت:« من كه حريفش نمي شوم، تو ساكتش كن.»
گفتم:« كنسرو را بده بهش، ساكت مي شود.»
گفت:« چي مي گويي؟! آن كنسرو را منطقه به من داده بودند، بخورم و بجنگم. حالا كه مرخصي آمده ام، خوردنش اشكال دارد.»
مهدي را بوسيدم و سعي كردم آرامش كنم. گفتم:« چه حرفهايي مي زني تو. خيلي زندگي را سخت گرفته اي. اين طورها هم كه تو مي گويي نيست. كنسرو سهميه توست. چه آنجا، چه اينجا.»
كنسرو را دور از چشم مهدي از توي داشبورد درآورد و توي صندوق عقب گذاشت. گفت:«چرا نماز شك دار بخوانيم...»
فرهاد كاوه
 


ساعت 25

دانشجوي متعهد و آگاه از پيش از انقلاب تاكنون همواره در جست وجوي مهم ترين مسائل جاري كشور بوده است. او با انگيزه آگاهي و نشاطي كه لازمه محيطهاي دانشجويي است در پي آن است كه آرمانهاي والا و تعهدآور خود را در پيگيري اين گونه مسائل جست وجو كند و در راه تحقق آن گام نهد. اين نيز خصوصيت طبيعي ديگري براي محيطهاي دانشجويي است.
امروز سرآغاز فهرست بلند مسائل كشور مسئله عدالت است. دانشجوي جوان اگرچه خود برخاسته از قشرهاي مستضعف جامعه هم نباشد، به عدالت اجتماعي و پر كردن شكافهاي طبقاتي به چشم يك آرزوي بزرگ و بي بديل مي نگرد. اين احساس و انگيزه در دانشجو پر ارج و مبارك است و مي تواند پايه قضاوت ها و برنامه هاي عملي او براي حال و آينده باشد. اگر عدالت - عدالت واقعي و ملموس و نه فقط سخن گفتن از عدالت - آرزو و آرمان و هدف برنامه ريزي هاست ، پس بايد هر پديده ضدعدالت در واقعيات كشور مورد سؤال قرار گيرد.
مسابقه رفاه ميان مسئولان، بي اعتنايي به گسترش شكاف طبقاتي در ذهن و عمل برنامه ريزان ، ثروت هاي سربرآورده در دستاني كه تا چندي پيش تهي بودند، هزينه كردن اموال عمومي در اقدامهاي بدون اولويت ، و به طريق اولي در كارهاي صرفا تشريفاتي ، ميدان دادن به عناصري كه زرنگي و پررويي آنان همه گلوگاههاي اقتصادي را به روي آنان مي گشايد، و خلاصه پديده بسيار خطرناك انبوه شدن ثروت در دست كساني كه آمادگي دارند آن را هزينه كسب قدرت سياسي كنند و البته با تكيه بر آن قدرت سياسي اضعاف آنچه را هزينه كرده اند گرد مي آورند.
اينها و امثال آن نقطه هاي استفهام برانگيزي است كه هر جوان معتقد به عدل اسلامي ذهن و دل خود را به آن متوجه مي يابد و از كساني كه مظنون به چنين تخلفاتي شناخته مي شوند پاسخ مي طلبد و همچنين در كنار آن از دولت و مجلس و دستگاه قضايي عملكرد قاطعانه براي ريشه كن كردن اين فسادها را مطالبه مي كند. امروز اين مهم ترين و مطرح ترين مسئله كشور ماست و نسل جوان دانشجوي متعهد و مؤمن نمي تواند نسبت به آن بي تفاوت بماند.
ششم آبان 10 سال قبل


بوي بارون

حل مي شود شكوه غزل در صداي تو
اي هرچه هست و نيست در عالم فداي تو
هر شب به روز آمدنت فكر مي كنم
هر صبح بي قرارترينم براي تو
بيدار مي شويم از اين خواب هولناك
يك صبح جمعه با نفس آشناي تو
آدينه اي كه مي رسي و پهن مي شود
چون فرش، آسمان دلم زير پاي تو
يك روز گرم و روشن و سرشار مي شويم
در خلسه اي كه مي وزد از چشم هاي تو
روزي كه با شروع كلام تو ـ مثل قند
حل مي شود شكوه غزل در صداي تو

پانته آ صفايي بروجني


اين...نت

بزرگ ترين اشتباهات ما در رابطه با ديگران:
نيمه مي شنويم؛ يك چهارم مي فهميم، هيچي فكر نمي كنيم و دو برابر واكنش نشون مي دهيم!
¤¤
گاهي حس آخرين بيسكويت ساقه طلايي رو دارم، شكسته و تنها!
¤¤
زخم هايم به طعنه مي گويند: دوستانت چقدر با نمك اند!
¤¤
پسر همسايه مو كاشته، دماغشو عمل كرده، بوتاكسم كرده، ابرو هاشم برداشته؛ بعد وقتي مي گيم سيبيل ها رو كوتاه كن زشته اومده رو لب هات، مي گه: مرد بايد سيبيل داشته باشه!
¤¤
تفنگ هاي پر براي شليك به مغزهاي پر ساخته شده اند و مغزهاي خالي براي پر كردن اين تفنگ ها!
¤¤
وقتي تو مصاحبه كاري بهت مي گن بهتون زنگ مي زنيم، تو مايه هاي وقتي است كه مي ري لباس بخري، مي گي حالا برم يه دور بزنم، ميام!
¤¤
بعضيا مثل آخر سس تك نفره ساندويچ هستن!
فقط ترتر مي كنن، بدون اين كه بازدهي داشته باشن!


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14