(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 16  آبان  1391 - شماره 20350

لزوم توجه به نصايح خردمندان (چراغ راه)
بررسي چگونگي شكل گيري سازه هاي آخرتي
نقش انسان در ساختن بهشت و دوزخ خود
ديدگاه
حكايت خوبان
تقدير رزق الهي و اختيار انسان (پرسش و پاسخ)
مراتب خشوع (سلوك عارفانه)


لزوم توجه به نصايح خردمندان (چراغ راه)

قال علي(ع): من ترك الاستماع من ذوي العقول، مات عقله
امام علي(ع) فرمود: كسي كه به (نصايح) صاحبان عقل و خرد گوش ندهد، عقلش مرده است. (1)
1: بحارالانوار، ج 1، ص 160
 


بررسي چگونگي شكل گيري سازه هاي آخرتي

نقش انسان در ساختن بهشت و دوزخ خود

براساس آموزه هاي اسلامي بهشت دوزخ و حقيقت انسان در آخرت چيزي جز بازتاب نيات و اعمال آدمي در دنيا نيست. درحقيقت آخرت همان جهاني است كه ما مي سازيم.بر پايه همين آموزه ها نه تنها انسان خودش را مي سازد بلكه سازه هاي آخرتي به ويژه دوزخ، همان تجسم عيني نيات و اعمال ماست، هرچند در بهشت به سبب عنايت و فضل الهي تغييرات كمي و كيفي نسبت به پاداش داده مي شود، ولي با اين همه اين انسان است كه بنياد هر چيزي را مي گذارد و خود آخرتي و بهشت خويش را مي سازد.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا براساس آموزه هاي وحياني اسلام نقش انسان را در سازه هاي آخرتي تبيين كند.
¤ علي اكبر محمدي
نقش و آثار نيات و اعمال انسان در زندگي دنيوي
دنيا با همه پيچيدگي هايش از نظام ساده رياضي برخورداراست؛ چرا كه رياضيات، عقلاني ترين نظامي است كه مي توان در قالب آن عدالت را سامان داد و از آنجايي كه نظام احسن الهي بر نظام عدالت پي ريزي شده، نظام رياضي در آن نقش اساسي و بنيادين دارد. اين بدان معناست كه همه هستي در يك چارچوب منطقي نظام يافته كه مي توان آن را شبيه منطق رياضي دانست.
براساس اين منطق، نمي توان موردي را يافت كه بيرون از عدالت باشد و خداوند هرگز بيرون از دايره عدالت حركت نمي كند و عملي را خارج از آن اعمال نمي كند (آل عمران، آيه 182؛ انفال، آيه 51؛ حج،آيه 10؛ فصلت، آيه 46) البته اين به معناي عدم قدرت نيست، بلكه به معناي منطقي است كه در آيات قرآني از آن به سنت هاي الهي تعبير شده كه در آن تبديل و تحويلي نيست. خداوند به صراحت در آياتي از جمله 62سوره احزاب و 23 سوره فتح از سنت هاي الهي در جامعه و جامعه سخن به ميان آورده كه در آن هرگز تغيير و تبديلي راه نمي يابد.
اقتضاي چنين چيزي آن است كه مثلا اگر خداوند قول و وعده اي داده برخلاف آن عمل نمي كند و اين گونه نيست كسي را كه به او وعده بهشت داده به دوزخ ببرد. (يونس، آيه 46؛ احزاب، آيه 23) يا اگر در سنت الهي است كه مستكبران را در دنيا و آخرت عذاب مي كند برخلاف آن رفتار نمي كند (فاطر، آيه 43) همچنين از لوازم آن اين خواهد بود كه تغييري در خلقت و فطرت انسان پديد نخواهد آمد. (روم، آيه 30)
از سنت هاي الهي اين است كه به وعده خود عمل مي كند، ( حج، آيه 17) ولي ممكن است به وعيد خود عمل نكند و اين گونه نيست كه هرچيزي كه وعيد تهديد داده همان را به جا آورد؛ چرا كه رحمت الهي بر غضب او پيشي مي گيرد. (بقره، آيه 64؛ مائده، آيه 118، و آيات ديگر)
به هرحال، برجهان و جامعه، سنت ها و قوانيني حاكم است كه براساس نظام منطقي و عقلاني عدالت است و هيچ تغيير و تبديلي در آن نيست. از جمله اين سنت هاي الهي تاثير اعمال و رفتار آدمي در خود و جهان و جامعه است. انسان ها موجوداتي داراي اراده و اختيار هستند و همين اراده و اختيار، وضعيت آنان را متمايز از ديگر موجودات هستي كرده است. اراده و اختيار موجب شده تا انسان ها به عنوان خليفه الهي انتخاب شده و به عنوان مظاهر الوهيت و ربوبيت الهي جانشين او در هستي باشند. همين اراده و اختيار كه حق انتخاب ميان دو راه قرب و بعد را نيز به آنان داده موجب مي شود تا هر چيزي كه اين خليفه در خود و جهان پديد مي آورد، آثار و تبعاتي در دنيا و آخرت داشته باشد، به گونه اي كه مي توان گفت انسان در مقام خلافت الهي، خالق و آفريدگار بهشت و دوزخ خود است و خداوند به انسان اين توان و علم و قدرت را بخشيده تا همانگونه كه جهان را مي سازد، آخرت را نيز بسازد. بر همين اساس اين خليفه الهي در هر درجه اي كه باشد، از نوعي خلاقيت در ساخت و سازهاي هستي برخوردار است كه ديگر موجودات از آن بي بهره اند.
البته ناگفته نماند كه خلافت الهي، خلافت عمومي براي انسان است و هيچ انساني بي بهره از اين خلافت نيست؛ هرچند كه در يك فرآيندي ميزان و كيفيت و كميت آن تغيير مي كند كه آن نيز بسته به نوع مسيري است كه انسان انتخاب مي كند. پس اگر مسير عبوديت و تقوا و اطاعت و هدايت را در پيش گيرد و در صراط مستقيم حركت كند، همه صفات الهي در او ظهور مي يابد و متجلي به صفات الهي شده و متاله (خدايي) مي گردد، وگرنه از او دورشده و شكل ديگري از حيات و زندگي را براي خود مي سازد كه در اصطلاح به آن دوزخ مي گويند.
كساني كه حسن فاعلي را با حسن فعلي جمع كرده و نيات خوب و خير را با كارهاي خير و خوب و صالح دارند، اين مسير را به درستي مي پيمايند و سازه هاي ايشان نيز بهترين سازه ها است. (فاطر، آيه 10) اما كساني كه قبح فاعلي را با قبح فعل جمع كرده و نيات بد و پليد را با كارهاي زشت دارند، بدترين سازه ها را براي خود مي سازند. از همين رو براساس منطق عدالت، همه نيات و اعمال انساني در خود و جهان، تاثير مثبت و منفي به جا مي گذارد.
شخصيت انسان، نخستين سازه انساني
هر انساني داراي شخصيتي است كه نمايانگر افكار و اعمال اوست؛ چرا كه اين شخصيت انسان است كه جهت گيري زندگي را مشخص مي كند. البته عوامل دروني و بيروني چندي در ساخت شخصيت انساني دخالت دارد. سازه اي كه ما به عنوان شخصيت مي شناسيم، تحت تاثير اموري چون وراثت، محيط زيست و زمان است. هر انساني از نظر وراثت كلي ازنفس واحدي خلق شده است (نساء آيه1) و ريشه همه انسان حتي حضرت حوا(س) يعني زوج حضرت آدم(ع) يكي است. (همان) ازدواج و نكاح موجب تناسل و توليد نسل شده و مردماني با رنگ ها و نژادها پديدار شده است. (روم، آيه31)
از آنجايي كه محيط و زمان نيز نقش تعيين-كننده در شخصيت انسان دارد، تفاوت هايي در ميان انسان ها ايجاد شده است كه البته اين تفاوت ها هر چند در كليت تاثير بسزايي ندارد و همه انسان ها همان فطرت غيرمتغير را دارا هستند (روم، آيه30) ولي آثاري دارد كه در آيات قرآني از جمله آيه 27 سوره نوح به آن اشاره شده است. اين عوامل سه گانه يعني تربيت، محيط زيست و مكان در زندگي بشر چنان نقش ايفا مي كند كه در آيات و روايات از مردم خواسته شده تا در انتخاب همسر افراد مومن صالح انتخاب كرده و از انتخاب كافر و مشرك و بدكار (زناكار مثلا) اجتناب ورزند. (بقره، آيه221 و آيات ديگر) در آيه 27 سوره نوح هم تبيين شده چگونه تربيت و محيط زيست و مكان تا چه اندازه در شخصيت و گرايش هاي آن تاثير دارد و مي تواند عامل بدبختي و يا خوشبختي انسان باشد.
شخصيت انساني مبتني بر هستي شناسي، جهان بيني و ايمان و اعتقادات و حتي اعمال شكل مي گيرد. بنابراين، در آيات و روايات به اين مسايل توجه ويژه اي شده و خداوند در مساله شناخت به ابعاد گوناگون آن توجه داده است. از جمله اينكه شناخت تا چه اندازه مي تواند رفتارهاي شخص و جهت گيري هاي او را تغيير دهد. (فصلت، آيه23 و آيات ديگر) همچنين خداوند از بشر مي خواهد تا ابزارها و راه ها و منابع شناختي و ادراكي خود را به درستي محافظت كند و اجازه اختلال و اخلال در آن ندهد تا ناتوان از شناخت و درك حقايق شود. (بقره، آيات 8تا 12؛ اعراف، آيه 179 و آيات ديگر)
گام نخست: كشش الهي
گام اول را در همه چيز خدا برداشته و انسان را بگونه اي آفريده است كه بتواند مسير درست را بشناسد و بپيمايد. اين همان فطرتي است كه او را به سوي كمال مي كشاند و از نقص و كمبود دور مي سازد و هر عامل كمالي را دوست داشته بدان سمت سوق مي دهد و از هر عامل بازدارنده كمال پرهيز مي دهد. (فاطر، آيه10)
همين عامل دروني كه ما از آن به فطرت و در برخي از مسايل باتوجه به شرايط و موقعيت از آن به وجدان بيدار نيز ياد مي كنيم، عاملي است كه خداوند در ما قرار داده تا شخصيتي مبتني بر كمالات و فضايل انساني عالي از خود بسازيم. از همين رو از نظر قرآن كساني به سمت خداوند و راه كمالي او مي روند كه تقوا پيشه مي كنند و از هرگونه رفتارهاي زشت و بدي كه عقل بدان حكم كرده اجتناب مي ورزند. در حقيقت بر اساس اصول اخلاق عقلاني و احكام عقل عملي رفتار مي كنند و از هر مصداق ظلم و بي عدالتي پرهيز مي كنند و به عدل و مصاديق و جلوه هاي آن چون صداقت و وفاي به عهد و مانند آن گرايش دارند. به اين ترتيب اين شخصيت فطري و الهي در مسير درست كمالي، راه خويش را با الطاف الهي ادامه مي دهد و خداوند چنين فردي را در مسير آموزه هاي وحياني كتاب قرار داده و هدايت كرده و به رستگاري مي رساند. (بقره، آيات 1تا 6)
پس گام اول حب و كشش الهي است كه در هر فرد انساني قرار داده است. خداوند در آيه 54 سوره مائده مي فرمايد كه اين خداست كه ايشان را دوست مي دارد و از حب خداوند، حب مردمان پديدار مي شود.
علامه طباطبايي نيز مي سرايد:
تو مپندار كه مجنون سر خود مجنون گشت
از سمك تا به سمايش كشش ليلي بود
من به سرچشمه نه خود بردم راه
ذره اي بودم و مهر تو مرا بالا برد
البته چنان كه از آيات و روايات برمي آيد و همچنين از شعر علامه نيز به دست مي آيد، انسان مي بايست با نردبان فطرت، خود را به سقف هدايت برساند و با تقواي عقلاني خود، زمينه كشش هاي بعدي را فراهم آورد تا بتواند به اوج و سماي الهي و ساحت قدس درآيد. پس اينكه گفته اند خداوند علم مي دهد و اگر انسان بدان علم، عملي نداشته باشد، آن علم مي رود و اگر داشته باشد، علمي ديگر خواهد آمد و همين طور افزايش علم با عمل همراه خواهد بود، چيزي جز همين معنا نيست كه نمي بايست فطرت را سركوب و دفن كرد بلكه با عمل مبتني بر آن علم آن را پروراند و فرصت پرواز بيشتر را تقويت كرد.
آخرت، سازه هاي انسان
همان طوري كه گفته شد، شخصيت انساني همان سازه اوست. در حقيقت بينش ها و نگرش ها و نيات و عقايد و اعمال انساني است كه شخصيت او را مي سازد. البته اين شخصيت در يك فرآيندي، شكل نهايي خود را مي گيرد كه مبتني بر علم و عمل است. در نهايت وقتي اين شخصيت بطور كامل شكل گرفت، ديگر هر كارش مبتني بر همان شخصيت و شاكله وجودي است كه براي خودش ساخته است. به اين معنا كه تا پيش از شكل گيري كامل شخصيت، ممكن است كه برخي از كارها از روي فطرت يا از روي جهالت و اشتباه باشد، اما وقتي شكل نهايي گرفت و انسان ساخته شد، آن هنگام همه اعمال شخص انساني داراي يك خاستگاه مشترك به نام شخصيت و شاكله است. (اسراء، آيه 84)
از آيات قرآني چون 134 و 141 سوره بقره و نيز آيات 57 و 58 و 175 و 176 سوره اعراف و آيات ديگر قرآن اين معنا به دست مي آيد كه شخصيت در عمل و عمل در شخصيت سازي نقش متقابل و تاثيرگذار ايفا مي كند و همان طوري كه شخصيت، خاستگاه چگونگي رفتار و كردار آدمي است (اسراء، آيه 84)، همچنين رفتار و كردار آدمي سازنده شخصيت اوست.
پس انسان ها خودشان شخصيت خودشان را در دنيا مي سازند و اين نيات و اعمال و رفتار آدمي است كه شخصيت و حقيقت وجودي و شاكله اصلي او را مي سازد و قالب ريزي مي كند.
بنابراين همان گونه كه نيات خير و خوب و كارهاي نيك و صالح در شخصيت انسان اثر مي گذارد و او را بالا مي برد (فاطر، آيه 10) اعمال و نيات زشت و بد او نيز موجب هبوط و سقوط او مي شود، چنان كه موجب هبوط و سقوط شيطان و آدم(ع) شد. (بقره، آيات 36 و 38؛ اعراف، آيات 13 و 24)
از آيات قرآني به دست مي آيد كه در دنيا انسان با نيات و اعمال خودش است كه وضعيت زندگي خود را سخت كرده يا بهبود مي بخشد و امنيت و آسايش و آرامش را براي خود به ارمغان مي آورد و يا بر باد مي دهد. در حقيقت افكار و رفتار اوست كه فقر و گرسنگي يا امنيت و آرامش و آسايش را براي او و جامعه سبب مي گردد. (نحل، آيه 112 و آيات ديگر)
سازه هايي كه در آخرت نيز وجود دارد اين گونه است. به اين معنا كه همه سازه هاي آخرتي مبتني بر اعمال خوب و بد انسان در دنياست. همان گونه كه در دنيا انسان با نيات و اعمال خويش شخصيت و سازه شخصيتي خود را مي سازد، در آخرت نيز سازه هاي اخروي از شخصيت خود را مي سازد كه مي توان برتر از هر موجودي در هستي باشد يا پست تر از هر موجودي گردد.
براساس آموزه هاي اسلامي و فلسفه اسلامي كه آيت الله حسن زاده آملي بارها در سر درس تكرار مي كردند، انسان موجودي شگفت در هستي است؛ چرا كه انسان به يك معنا نوع الانواع نيست، بلكه جنس الاجناس است كه تحت آن، انواع بسياري قرار مي گيرد. هر انساني ماهيت اخروي يعني همان شخصيت خود را مي سازد. لذا مي تواند موجودي مانند چارپايان شود (اعراف، آيه 179؛ فرقان؛ آيه 44) يا پست از آنان گردد. (همان) كه در اين صورت ممكن است حتي سوخت و سنگ آتش زنه دوزخ شود.( بقره آيه 24؛ تحريم، آيه 6)
از همين رو در آخرت موجوداتي داريم كه نه وحوش بلكه انعام يا كالا نعام هستند. اين انسان ها در آخرت موجوداتي تركيبي از شتر و گاو و پلنگ هستند، يعني خصوصيات اين سه حيوان را دارند كه در روز محشر وارد صحنه قيامت مي شوند. (تكوير، آيه 5) مردماني كه خوك و سگ و خر هستند يا از چند حيوان ديگر شكل گرفته اند. اين همان ماهيت و نوعي است كه انسان از خودش در صحنه آخرتي پديدار مي كند. البته برخي از كساني كه اهل بصيرت هستند و به اصطلاح چشم برزخي دارند، در همين دنيا مي توانند اين انواع از جنس انسان را ببينند.
شيخ حر عاملي(ره) در معجزات امام زين العابدين (ع) نقل مي كند كه آن حضرت در سرزمين مقدس عرفات، درموسم حج، به زهري يكي از اصحاب آن حضرت، فرمود: به نظر تو جمعيت حاجي ها چه مقدار است؟
زهري عرض كرد به نظر مي رسد چند صدهزار باشند و همه حاجي اند. فرمود: نزديك بيا، پس دست به صورتش كشيد و فرمود: چه مي بيني، زهري گفت: تمام آن مردم را به شكل ميمون ديدم، فقط بين هر ده هزار نفر يك نفر را به صورت انسان ديدم؛ بار دوم حضرت دستي به چشمانش كشيد، فرمود: چه مي بيني؟
گفت: ديدم تمان آن جمعيت انبوه به شكل خوك غير از همان چند نفر كم، براي سومين بار دست كشيد، فرمود: اكنون چه مي بيني؟ گفت: همه را به شكل خرس مي بينم، به جز همان نفرات بخصوص كه انسان بودند.
عرض كردم: قربانت گردم شما مرا از اين مناظر به وحشت و تعجب انداختيد. فرمود زهري از تمام اين جمعيت كثير، فقط همان چند نفر انسان واقعي و حاجي اند، حالا خود دست به صورتت بكش. كشيدم، پس تمام آن مردم به چشمم انسان شده، به شكل اول برگشتند. (حر عاملي، اثبات الهداه ، ج 3، ص، 22)
ابن شهر آشوب (ره) نظير اين روايات را در معجزات امام باقر(ع) در ضمن روايت مفصلي از ابوبصير نقل مي كند كه در ابتداي روايت از حضرت معجزه اي مي بيند بعد خواهش مي كند كه چشمش بينا شود و حضرت دعا مي كند و او بينا مي شود؛ سپس حضرت مي فرمايد:آيا دوست داري كه بينا بماني و همانند ساير مردم در روز قيامت حسابرسي شوي، يا مثل اول شوي و يك سره به بهشت بروي، ابوبصير عرض مي كند: مثل اول بشوم.
پس حضرت دست به چشمانش كشيد و مثل اول شد. او مي گويد اين جريان را به ابن ابي عمير گفتم: او گفت: شهادت مي دهم كه اين موضوع حق است، همان گونه كه روز، روشن است؛ سپس گويا در عرفات ابوبصير از كثرت جمعيت حجاج به شگفت آمده عرض مي كند: ما اكثر الحجيج و اعظم الضجيج؟ چقدر حاجي ها زيادند، چه ناله و ضجه فراواني.
حضرت فرمود: ما اكثر الضجيح واقل الحجيج؛چقدر سرو صدا زياد ولي حاجي كم است.ابوبصير، ميل داري صدق گفتارم را به چشم خود ببيني؟ پس دست مبارك بر چشمان او كشيد و دعايي خواند پس بينا شد ( ابوبصير نابينا بوده است) فرمود: حالا نگاه كن ببين چه مي بيني؟
ابابصير مي گويد: ديدم خيلي از مردم به شكل ميمون و خوك اند. و مومن در بين آنها (مومن در اصطلاح روايات، يعني شيعه دوازده امامي) همانند ستاره درخشان در شب تار بود، عرض كردم: آري درست فرمودي مولاي من، چقدر سر و صدا زياد است و حاجي واقعي كم. (ابن شهرآشوب، مناقب، ج4، ص184)
صفر و يك هاي ما در قيامت
چنانكه گفته شد همه حقيقت انساني كه در آخرت تجسم مي يابد و امروز نيز براي برخي از اهل بصيرت تمثال پيدا مي كند، همان نيات و اعمال انساني است. بنابراين، انسان آخرتي همان سازه اي است كه انسان در دنيا براي خود با نيات و اعمالش قالب ريزي كرده است. هر عمل كوچك و بزرگ ما همان گونه كه در خود و جهان، تاثير مثبت و منفي دارد، در آخرت ما نيز تاثير مثبت و منفي به جا مي گذارد. اينكه در آيات و روايات آمده كه مثقال ذره ها محاسبه مي شود، به معناي تاثير آن در سازه هاي آخرتي از خود و جهاني است كه مي بايست در آن، زندگي ابدي داشته باشيم.
داستان اين ذره ها همانند داستان صفر و يك ها در برنامه نويسي رايانه ها و نرم افزارهاست كه هر يك در نهايت تصويري را موجب مي شود. هر صفر و يك نابجايي يك اختلال در نظام برنامه نويسي ايجاد مي كند يا كيفيت نمايش تصوير و يا برنامه را پايين مي آورد يا حتي گاه موجب عدم اجراي سالم و درست برنامه مي شود. ما با ذرات نيات و اعمال خود داريم برنامه يك انساني را مي نويسيم كه در آخرت از داخل عالم قيامت بيرون مي آيد و به زندگي خود به نام ما ادامه مي دهد. در حقيقت خودمان داريم شخصيت و شاكله اخروي خودمان را با ذرات مي سازيم و مي نويسيم. اين قلم جادويي كه در اختيار ماست هر خط و صفر و يكي را ثبت و ضبط مي كند و نسخه آخرتي آن همين صفر و يك هاي مثقال ذرات نيات و اعمال ما را مي سازد.
اينكه در آيات و روايات از دو فرشته اي كه همه اعمال را مي نويسند و نسخه برداري مي كنند سخن به ميان آمده (ق، آيه81) همان ابزار برنامه نويسي اخروي است كه در نهايت روي پرده قيامت به نمايش گذاشته مي شود؛ با اين تفاوت كه آن پرده تنها تصوير نيست بلكه حقيقت ماست كه در آخرت آماده بهره برداري از ساخت و سازهاي ماست. به اين معنا كه بي كم و كاست ذرات و نيات و اعمال جمع مي شود و به شكل يك سازه اخروي به نمايش گذاشته مي شود. (توبه، آيه121 و نيز كهف، آيه94 و مومنون، آيه 26و زمر، آيه96)
بهشت سازه اي همراه با فضل الهي
البته ميان بهشت و دوزخ يك تفاوت اصلي وجود دارد. در بهشت خداوند از روي فضل با ما برخورد خواهدكرد و محبت اوست كه سازه هاي ما را كيفيت و بهبود مي بخشد و تكميل مي كند. در حقيقت اعمال ما تنها اسكلت و استخوان بندي يا پايه سازه هاي اخروي را ايجاد مي كند و خداوند به فضل خويش آن را تكميل مي كند. از اين رو در آيات و روايات همواره از فضل الهي نسبت به مومنان و صالحان سخن به ميان آمده است. افزون بر اينكه خداوند از روي فضل، هم بر كيفيت مي افزايد و هم بر كميت آنچه ما ساخته ايم و بلكه چيزهايي را مي دهد كه در مخيله و ذهن ما نيز خطور نمي كند يعني نه چشمي ديده و نه گوشي شنيده و نه در ذهن كسي و خيالي فردي خطور كرده است. (بقره، آيه52 و آيات ديگر)
در روايات است كه هركسي ذكر لااله الاالله را داشته باشد از هر ذكرش درختي در بهشت آفريده مي شود (اصول كافي/6/153) در حقيقت اين ذكر ماست كه سازه هاي بهشتي را مي سازد و محيط زيست ما را به رود و نهر و گياه و حور و مانند آن آذين مي دهد و يا زمين آن را گسترش مي دهد يا كاخ هاي ما را متفاوت از يكديگر مي كند.
در حديث است كه: «ان الجنه قيعان، و ان غراسها سبحان الله، و الحمدلله، و لااله الاالله، و الله اكبر، و لاحول و لا قوه الا بالله»؛ بهشت فعلا صحرائي خالي است بي كشت و زراعت، همانا اذكار سبحان الله و الحمدلله و لااله الاالله و الله اكبر و لاحول و لاقوه الا بالله درخت هايي هستند كه در اينجا گفته و در آنجا كاشته مي شوند.
در حديث است كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: در شب معراج وارد بهشت شدم. فرشتگاني ديدم كه بنائي مي كنند، خشتي از طلا و خشتي از نقره و گاهي هم از كار كردن دست مي كشند. به ايشان گفتم: چرا گاهي كار مي كنيد و گاهي از كار دست مي كشيد؟ پاسخ دادند: تا مصالح بنائي برسد. پرسيدم: مصالحي كه مي خواهيد چيست؟ گفتند: ذكر مومن كه در دنيا مي گويد: «سبحان الله و الحمدلله و لااله الاالله و الله اكبر». هر وقت بگويد ما مي سازيم و هر وقت خودداري كند ما نيز خودداري مي كنيم.
در حديث ديگر آمده است كه رسول اكرم فرمود: هر كس كه بگويد سبحان الله خدا براي او درختي در بهشت مي نشاند، و هر كس بگويد الحمدلله خداي براي او درختي در بهشت مي نشاند و هر كس بگويد لااله الاالله خدا براي او درختي در بهشت مي نشاند و هر كس بگويد الله اكبر خدا براي او درختي در بهشت مي نشاند. مردي از قريش گفت: پس درختان ما در بهشت بسيار است. حضرت فرمودند: بلي، ولي مواظب باشيد كه آتشي نفرستيد كه آنها را بسوزاند. (نگاه كنيد: «سنن ترمذي، كتاب الدعوات» باب ما جاء في فضل التسبيح و التكبير والتهليل والتحميد؛ و نيز: حكايت ها و هدايت ها، اثر شهيد آيه الله مرتضي مطهري)
خاستگاه و ريشه همه اين ها همان كلام خداوند است كه مي فرمايد: «يا ايهاالذين آمنوا اطيعوالله و اطيعوالرسول و لاتبطلوا اعمالكم» (سوره محمد، آيه 33)؛ اي كساني كه ايمان آورديد، خدا و فرستاده او را فرمان بريد و عمل هاي خويش را باطل نكنيد. يعني همچنانكه با كارهاي نيك درختان بهشت را به وجود مي آوريد، با اعمال بد خويشتن نيز آتش جهنم را شعله ور مي سازيد و ممكن است اين آتش، آنچه را كه حسنات شما ايجاد كرده اند نابود سازد.
علامه بزرگ شيخ بهاءالدين عاملي(ره) روزي به ديدار يكي از مردان وارسته و عارف و زاهد كه در حجره يكي از قبرستان هاي اصفهان زندگي مي كرد، رفت، آن عارف زاهد به شيخ بهاء گفت: روز گذشته در اين قبرستان حادثه عجيبي را مشاهده نمودم و آن اين بود كه ديدم: جماعتي جنازه اي آوردند و در اين قبرستان در فلان محل به خاك سپردند و رفتند، پس از ساعتي بوي بسيار خوشي به مشام رسيد كه از بوهاي اين عالم نبود، حيران بودم و به راست و چپ نگاه مي كردم تا بدانم اين بو از كجا است، ناگاه ديدم جوان زيبا چهره اي كه لباس جالب و فاخر در تن داشت، در قبرستان عبور مي كند، او رفت تا به آن قبر رسيد وقتي كه كنار آن قبر نشست، ناگاه ديدم مفقود شد، گويا وارد آن قبر گرديد، پس از مدتي ناگاه بوي بسيار ناراحت كننده و بدي به مشامم رسيد كه از هر بوي بد اين عالم، پليدتر بود، نگاه كردم ديدم سگي حركت مي كند، آن سگ به كنار همان قبر رفت و همانجا پنهان شد، تعجب كردم و در همين حال بودم ناگاه ديدم آن جوان زيبا چهره، از قبر بيرون آمد، درحالي كه مجروح شده بود و بسيار ناراحت به نظر مي رسيد، از همان راهي كه آمده بود، باز مي گشت، من به دنبال او رفتم و به او رسيدم و از او خواهش كردم كه حقيقت حال را براي من بگويد.
آن جوان گفت: من عمل نيك اين مرده بودم و مامور بودم كه در قبر او باشم، اين سگي كه ديدي آمد، اعمال ناصالح او بود، من خواستم آن سگ را از قبر بيرون كنم و از صاحبم دفاع نمايم، ولي آن سگ مرا دندان گرفت و گوشت مرا كند و بر من غالب گرديد، ناچار از قبر بيرون آمدم، مي بيني كه مجروح هستم، آن سگ نگذاشت كه من با صاحبم در قبر بمانم.
شيخ بهاءالدين پس از شنيدن اين حادثه عجيب از آن عارف زاهد، به او گفت: راست گفتي: چرا كه ما اعتقاد داريم اعمال انسان به صورت هاي مناسب خود، مجسم مي گردد.
شمار غلمان و حوريان و باغ و بوستان بهشت و ديگر امور آن نيز بسته به اعمال ماست. بنابراين، همه بهشت، سازه هايي از جنس نيات و اعمال ماست. با اين تفاوت كه خداوند كمي، تغييرات در آن مي دهد كه از روي فضل و كرامت اوست.
اما نسبت به سازه هاي دوزخي خداوند همان را تجسم مي بخشد؛ چرا كه خداوند ظالم نيست (آل عمران، آيه281؛ انفال، آيه15؛ حج، آيه01؛ فصلت، آيه64) و براساس: جزاء وفاق، هرگز بيش از همان پاداش برابر با عمل را نمي دهد و اين گونه نيست كه بر كيفيت و كميت عذاب دوزخيان بيفزايد. (نباء، آيه62)


ديدگاه

تامين عدل همگاني
آيت الله جوادي آملي:
جامعه بشري امروزي را سياست غيرديني اداره مي كند.
... آنچه در جهان كنوني مي گذرد اين است كه بشر امروزي بر مبناي جهل و ظلم زندگي مي كند و از همين رو است كه بخش زيادي از بودجه هاي كشورهاي مستكبر صرف آدم كشي و ساخت كارخانه هاي اسلحه سازي مي شود كه اين نشانه سياست غيرديني است.
... دليل حركت بشر به اين سمت نشناختن انسان است چرا كه اينان انديشيدند مرگ پايان راه انسان است و چون به باطل مرگ را پايان راه زندگي تلقي كردند خواستند اين مدت كوتاه را راحت و آسوده تر زندگي كنند و حال اينكه ندانستند رفاه انسان در تامين عدل همگاني است1.
«فقر الي الله» و معرفت خداوند
اگر خداي سبحان به ما مي فرمايد: شما فقير به سوي خداييد نيازمند به خداييد اين فقر براي ما در متن هويت ما راه دارد و ما هم به غير خدا نيازمند نيستيم، نه مجازيم به خود تكيه كنيم نه مجازيم بگوييم اگر فلان شخص نبود مشكل ما حل نمي شد ما به گونه اي خلق شده ايم كه جز به خدا به احدي تكيه نداريم و اين رسالتي بود بر دوش پيامبران كه بر ما نازل شدند تا هويت بندگي را به ما بگويند.
ذاتا انسان فقير است وقتي ذاتا فقير شد مي شود فقير الي الله، كه ذاتا به غير خدا وابسته نيست اصلا آن وقت اگر خود را به خود مرتبط بداند بيراهه رفته است خود را به ديگري بند كند بيراهه رفته است بگويد اگر فلان كس نبود مشكل من حل نمي شد بيراهه رفته است بگويد اول خدا دوم فلان شخص بيراهه رفته است ولي اگر بگويد «هوالاول و الاخر» در صراط مستقيم است.
... چنين انساني مي تواند براساس «من عرف نفسه فقد عرف ربه» معرفت شناسي خوبي داشته باشد2.

نقش مديريت ضعيف در مشكلات اقتصادي
ّآيت الله نوري همداني:
امروز مي بينيم قيمت اجناس در شهرهاي گوناگون و خيابان هاي مختلف يك شهر با هم تفاوت دارند و حتي در نرخ ويزيت هم اين تفاوت قيمت به چشم مي خورد و اين ديگر به مسئله تحريم بر نمي گردد و مشكل مديريتي است لازم است نظارت قوي بر قيمت ها و گراني موجود صورت گيرد3.

نقش ركني مردم در نظام اسلامي
امام خميني(ره) اسلام، مردم و ولايت فقيه را اركان نظام اسلامي مي دانستند و بايد توجه داشته باشيم مردم در نظام اسلامي اصل هستند و تا زماني كه مردم با ما هستند پيروز هستيم.
... اين مردم بودند كه اين انقلاب را به پيروزي رساندند و در هشت سال جنگ تحميلي همواره در صحنه حضور داشتند پس بايد همه سعي و تلاش كنيم مردم در صحنه باقي بمانند و آنها را راضي نگه داريم.
... يكي از مسايل مهم روز مسئله گراني آن است و همان طور كه مقام معظم رهبري در سخنراني بجنورد فرمودند اين مسئله اي نيست كه قابل حل نباشد.
... در راستاي حل مسئله گراني توليد ملي مسئله بسيار مهمي است و بايد از كساني كه در اين راه گام بر مي دارند در رسانه ملي و ديگر رسانه ها تقدير شود تا ديگر افراد در جهت توليد ملي قدم بردارند4.

تامين رضايت مردم پشتوانه حكومت
مردم ايران بسيار محترم هستند و حق بسياري بر گردن انقلاب دارند زيرا چنانچه همين مردم به استقبال گلوله ها نمي رفتند و جان و مال خود را تقديم انقلاب نمي كردند اين انقلاب بزرگ شكل نمي گرفت... بنابراين خدمت به اين مردم كاري ارزشمند است و بايد مردم را راضي و در صحنه نگه داشت زيرا اگر مردم در صحنه نباشند حكومت هيچ پشتوانه اي نخواهد داشت.(5)

ارزش انسان عبور از فضاي مادي
آيت الله مصباح يزدي:
مسائل مادي و دنيوي پايه و اساس بيشتر اختلافات جامعه است؛ بايد از اين امور عبور كرده و براي تكامل روح چاره انديشي نماييم؛ يعني مسير رسيدن به قله هاي سعادت را شناسايي و آن را بپيماييم... انسان نبايد وقت خود را صرف اسباب بازي هاي دنيوي كند، بلكه بايد واقعيات زندگي را درك و در محاسبات خود امور معنوي را لحاظ كند، در اين صورت به بازي هاي مادي و دنيوي خواهد خنديد.
... انساني هايي كه در فضاي معنويت هستند، به حال اين گونه افراد تاسف مي خورند كه چرا اين چنين در مسايل مادي غرق شده اند... اگر به ارزش خود واقف باشيم، هرگز خود را ارزان نخواهيم فروخت.(6)

آثار دعا براي ديگران
آيت الله شيخ مجتبي تهراني:
درباره دعا كردن در روايتي از امام باقر(ع) آمده است كه حضرت فرمودند: «اسرع الدعا نجحا للاجابه دعاء الاخ لاخيه بظهر الغيب» سريع ترين دعايي كه به هدف اجابت مي رسد، دعايي است كه يك برادر مومن، براي برادر مومن ديگرش مي كند و پشت سر او برايش از خدا خير مي خواهد؛ نه در حضورش. يعني هر كس براي ديگري دعا كند، به سرعت به اجابت مي رسد. «فيقول له ملك موكل به لبيك»؛ وقتي اين شخص شروع مي كند به دعا كردن براي برادر مومنش و پشت سر او، آن فرشته اي كه براي گرفتن دعاها موكل شده است، جواب مي دهد: بله! «و لك مثلاه» يعني اين چيزي كه براي برادرت خواستي، براي خودت دو برابرش برآورده شد. يعني همين كه براي ديگري خير خواستي و دعايش كردي، براي خودت دو برابرش منظور و مستجاب مي شود.(7)

بحران ازدواج جوانان
آيت الله مظاهري:
جامعه فعلي، در زمينه ازدواج، دچار بحران شده و اين بحران، براي سلامت اخلاقي جامعه بسيار خطرناك است. يكي از خطرهاي آن، گسترش فساد اخلاقي و دوست يابي نامشروع در اجتماع است. بسياري از جوانان و حتي نوجوانان به شيوه هاي گوناگون و از طريق اينترنت و تلفن همراه و نظاير آن، با افراد نامحرم طرح دوستي مي ريزند. قضيه نامبارك و زشت دوست يابي كه جايگاه مبارك و زيباي ازدواج را اشغال كرده، از جمله مفاسدي است كه در اثر عدم اهتمام جامعه به امر مقدس ازدواج سالم و به موقع پديد آمده است... براي حل معضل اجتماعي عزوبت، بايد همه افراد جامعه متحد شوند و در اين مسير گام بردارند. رفع اين مشكل، نيازمند يك انقلاب همگاني است.(8)

لزوم توجه به محتواي تبليغ و نياز مخاطب
حجت الاسلام قرائتي:
در خدمت رساني سن و جنسيت شرط نيست، بايد در كلمات قرآن فكر كنيم و از كلمه كلمه قرآن مطلب استخراج كنيم... موضوع بحث سخنراني بايد واجب، مستحب، نياز فرد يا نياز جامعه باشد و در غير اين صورت بي فايده است... به عنوان مثال به جاي آنكه بررسي شود ذوالقرنين چه كرده است، به دنبال آن هستيم كه او كوروش بود يا اسكندر.(9)
پي نوشت ها
1-مهر، 91/7/19
2-حوزه نيوز، 02/7/19
3-مهر، 02/7/17
4- همان
5- همان، 1/8/19
6- حوزه، 72/7/19
7- شبستان، 3/8/19
8- حوزه، 03/7/19
9- مهر، 62/7/19
 


حكايت خوبان

دشواري كسب حلال
مصادف يكي از ياران امام صادق(ع) بود كه به كار بازرگاني اشتغال داشت. او مي گويد: يك روز امام صادق(ع) يك هزار دينار به من دادند و فرمودند: با اين پول، به مصر برو و تجارت كن. من هم كالاهايي را كه به طور معمول در آن روزگار به مصر مي بردند، خريدم و راهي آن ديار شدم. در همان آغاز من و بازرگانان ديگر فهميديم كالاهاي ما، در مصر ناياب است و مشتري هاي زيادي هم دارد. همه با هم پيمان بستيم كالاهاي خودمان را با سودي كم تر از صددرصد به فروش نرسانيم. به اين پيمان وفا كرديم. به همين سبب، سود من به هزار دينار رسيد... هنگامي كه به مدينه بازگشتيم، با خرسندي نزد امام صادق(ع) شتافتم و دو كيسه اي را كه در هر كدام هزار دينار بود، نزد امام نهادم و گفتم: يكي از اين دو كيسه، اصل پول شماست و ديگري سود تجاري آن! حضرت نگاهي به كيسه ها انداختند و نگاهي به چهره من افكندند، آن گاه با شگفتي افزودند: چه سود فراواني به دست آورده اي! اين سود چگونه حاصل شد؟ من هم حكايت ناياب بودن كالاها و هم پيمان شدن بازرگانان را شرح دادم. امام صادق(ع) سري تكان دادند و فرمودند: پناه بر خدا! شما به زيان گروهي از مسلمانان، هم پيمان شديد تا كالاهاي مورد نيازشان را با سودي كمتر از صددرصد نفروشيد؟!
پس از اين سخن، حضرت يكي از دو كيسه را كه به عنوان سرمايه به من داده بودند، برداشتند، اما به كيسه دوم دست نزدند و آن را نپذيرفتند! آن گاه فرمودند: من به اين سود (كه با بي انصافي حاصل شده) نيازي ندارم! آن بزرگوار سپس نگاه معناداري به من انداختند و افزودند: اي مصادف! بدان كه به دست آوردن مال از راه حلال، كار بسيار دشواري است!(1)
1- داستان راستان، شهيد مطهري، ج2، ص112
 


تقدير رزق الهي و اختيار انسان (پرسش و پاسخ)

پرسش:
اينكه در آموزه هاي اسلامي تاكيد شده كه روزي دهنده فقط خداست و رزق و روزي همه موجودات به ويژه انسان توسط خداوند تضمين شده است آيا با اختيار انسان منافاتي ندارد؟
پاسخ:
براساس ادله عقلي و نقلي اين موضوع به اثبات رسيده كه رزق و روزي همه جانداران به ويژه انسان، توسط خداوند متعال تضمين شده است. از سوي ديگر در آيات و روايات فراواني، روزي دهنده تنها و تنها خداوند دانسته شده و بر اين موضوع تاكيد فراوان رفته است. «ان الله هوالرزاق ذوالقوه المتين» تنها خداوند روزي دهنده و صاحب قوت و قدرت است (ذاريات-85) براساس اين آيه استفاده از صيغه مبالغه «رزاق» به جاي به كارگيري واژه رازق و نيزتاكيد بر قدرتمند بودن حق تعالي (ذوالقوه المتين) بر منحصر بودن رازق هستي در خداوند متعال تاكيدي تمام دارد و تنها رازق حقيقي خداوند است و اگر كسي متصف به صفت «رازق» باشد، از طريق اذن و اعطاء خداوند است. اين نكته در مكتب اهل بيت چندان واضح و مبرهن است كه هنگامي كه يكي از اصحاب امام سجاد(ع) با نگراني از گران شدن كالايي خبر مي دهد، امام با خونسردي پاسخ مي دهند: «گراني اين كالا به من مربوط نيست. اگر گران است (روزي من) برعهده خداونداست، و اگر هم ارزان است، (باز هم روزي من) برعهده اوست. (وسايل الشيعه، ج71، ص 75) گويا در ذهن بسياري از مردم چنان است كه اگر قيمت كالاها ارزان باشد، روزي رساني خداوند سهل و آسان است، اما اگر قيمت ها افزايش يابد روزي رساني خداوند با مشكل مواجه شده و به سختي صورت مي گيرد. از سوي ديگر، امامان معصوم(ع) آنجا با افكار غيرتوحيدي عده اي از ياران و هواداران خود مواجه مي شدند، كه آن پاكان را از كارگزاران نظام هستي دانسته و معتقد به تفويض برخي ازافعال خداوند مانند رزاقيت او به امامان معصوم بودند، به شدت مقابله مي كردند، و منشأ همه تاثيرات و حوادث را در جهان هستي فقط خداوند معرفي مي كردند. امام رضا(ع) همواره در دعاي خود مي فرمود:
«خداوندا... ازكساني كه مي پندارند ما ارباب (امور هستي) هستيم بيزاري و دوري مي جوييم. و نيز از كساني كه مي پندارند كار خلق كردن و روزي رساندن از آن ما است (و به ما تفويض شده است) از آنان به سوي تو دوري مي جوييم، همچون دوري جستن عيسي بن مريم از مسيحيان (كه آنان عيسي را خدا مي دانستند). خداوندا! ما آنان را به آنچه پنداشته اند نخوانده ايم، پس ما را به گفتار (باطل) آنان مواخذه مكن و ما را از آنچه مي پندارند، مورد غفران و آمرزش خود قرار ده. (الاعتقادات، صدوق، ص 47)
در روايت ديگري، امام صادق(ع) كساني را كه معتقد به تفويض اموري از قبيل روزي رساني، خلقت، زنده كردن و ميراندن، به پيامبر(ص) و علي(ع) هستند، دشمنان خدا دانسته و سخن آنان را در تنافي با كلام خداوند در قرآن كريم مي بينند. هنگامي كه زراره يكي از اصحاب نزديك امام صادق(ع) به آن حضرت مي گويد: مردي از فرزندان عبدالله بن سبا معتقد به تفويض است و مي گويد: خداوند حضرت محمد(ص) و علي(ع) را خلق نمود و سپس امر (اداره هستي) را به آنان سپرد. پس آنان هستند كه خلق مي كنند، روزي مي دهند، زنده مي كنند و مي ميرانند.
امام صادق(ع) در پاسخ فرمود: اين دشمن خدا، دروغ مي گويد. هنگامي كه گوينده اين سخن را ديدي آيه سوره رعد را بر او بخوان كه: «آيا براي خدا همتاياني قرار داده اند كه مانند آفرينش او آفريده اند و اين آفرينش بر آنها مشتبه شده است؟ بگو: خدا خالق هر چيزي است و او يگانه قهار است.» (همان) بنابراين ماسوي الله از صفت رزاقيت برخوردار نيستند و اگر هم در اين راستا روزي رساني مي كنند، به اذن الله بستر مجراي فيض رزاقيت الهي قرار مي گيرند و از خود هيچ گونه استقلالي ندارند. از طرفي تقدير رزق و روزي الهي، منافاتي با اختيار انسان ندارد و هركس به استناد آيه شريفه ليس للانسان الاماسعي، مي تواند به ميزان سعي و تلاش خود از رزق الهي بهره مند شود. اما حد و اندازه رزق الهي متفاوت و وسعت و ضيق آن به فلسفه خلقت انسان مربوط است كه بايد در اين دنيا مورد ابتلا و آزمايش قرار گيرد تا بدين وسيله ناسپاسان را از سپاسگزاران و شكيبايان را از ناشكيبان باز شناسد، و براساس رفتار و عكس العمل خوب و بد آنان، مرتبت سعادت يا شقاوت آنان را تعيين كند. علي(ع) در خطبه 9 نهج البلاغه مي فرمايد: «(خداوند) روزي ها را مقدر كرده، برخي اندك و برخي فراوان، دسته اي در تنگي و دسته اي در فراخ و آساني. سپس به عدالت رفتار كرد تا بيازمايد كسي را كه فراواني و آساني يا تنگي و سختي را مي خواهد تا بدين وسيله شكر و صبر را در افراد غني و فقير مورد آزمايش قرار دهد.»


مراتب خشوع (سلوك عارفانه)

(بدان اي سالك طريق حق!) درجه اول از خشوع اين است كه سالك نسبت به اوامر حق مطيع، نسبت به احكام او تسليم و در امور چنان باشد كه از خود سلب نظر نمايد، در مقابل اراده و مشيت الهي اظهارنظر نكند...
درجه دوم از خشوع اين است كه سالك مراقب علل و آفات نفس باشد (بيدار باشد نفس خدعه نكند تا حقي ضايع گردد) هر ذي فضلي را بر خود مقدم دارد و آماده باشد كه به فناي كامل نفس نائل گردد.
در درجه سوم خشوع سالك در اين است كه در مكاشفه حفظ حرمت كند يعني آنچه از طرف شرع مقدس تحريم شده در وقت مكاشفه به آن بي اعتنا نباشد، از معاشرت بيجا و بي مورد خودداري نمايد وقت را بيهوده تلف نكند، صفاي باطن و حالات خويش را به رخ اين و آن نكشد و به نظر فضل بر ديگران ننگرد...
كمال ايمان در اين است كه قلب همان طوري كه براي اوامر الهي خاشع است، براي رسول و اوصياي رسول نيز خاشع باشد. همان طوري كه سالك خود را ملزم مي دادند كه از اوامر الهي اطاعت نمايد بايد ملزم بداند كه از اوامر رسول و وصي رسول نيز اطاعت نمايد. اما اين كمال وقتي به سالك دست مي دهد كه او رسول وصي رسول(امام) را به نورانيت شناخته باشد1.
1-مقامات معنوي، محسن بنيا، ج 1، ص 111


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14