(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 17  آبان  1391 - شماره 20351

اتحاد دولت آمريكا و لابي صهيونيستي
در خروج گروهك منافقين از ليست سياه تروريستي
نزاع با حاصل جمع صفر
گزارشي از جديدترين منطقه دريايي سپاه در خليج فارس
«نازعات» دژ دفاعي تنگه هرمز تحت كنترل ويژه سپاه


اتحاد دولت آمريكا و لابي صهيونيستي

در خروج گروهك منافقين از ليست سياه تروريستي

پايگاه اطلاع رساني وزارت اطلاعات در گزارشي به بررسي اتحاد دولت آمريكا و لابي صهيونيستي در خروج گروهك منافقين از ليست سياه تروريسي پرداخته كه در ادامه مي خوانيد.
گروهك تروريستي منافقين با بيش از 4 دهه تاريخ خشونت بار و فرقه اي در اذهان عمومي از نفرت و انزجار غير قابل تصوري برخوردار است.
اقدامات تروريستي در به شهادت رساندن بيش از ده ها هزار شهروند ايراني توسط گروهك هاي مختلف تروريستي از جمله گروهك تروريستي منافقين هيچ گاه از ذهن و خاطر مردم ايران اسلامي پاك نمي شود.
كوچه و خيابان شهرهاي كشورمان در طي دهه هاي گذشته شاهد خون بارترين جنايات تروريستي دشمنان داخلي و خارجي اين مرز و بوم بوده است. جناياتي كه در ميان سكوت و بي خبري جهان متمدن امروزي! و در ميان غوغا و هياهوي همه جنگ ها و نزاع هاي قرن توسعه و تمدن! از ياد رفته است و باعث شده فرياد مظلومانه شهداي ترور اين سرزمين را در ميان سنجش سود و زيان كشورهاي اروپايي و آمريكايي و همه سينه چاكان حقوق بشر به جايي نرسد.
روحاني و نمازگزار، كاسب و تاجر، زن و كودك، مقام دولتي و عابر پياده، رئيس جمهور و نخست وزير، سرداران ارتش و سپاه و سربازان وظيفه، سرنشينان بي پناه اتوبوس و دانش آموزان بي گناه در مدرسه، روزه داران بر سر سفره افطار و غيره قربانيان سي سال ترور و خشونت در ايران هستند.
منافقين كوردل با شعار ضد امپرياليستي در دامان امپرياليسم آمريكا، اسرائيل و غرب، ضمن زندگي شوم و خفت بار مثال زدني، چونان حشره اي موذي به دشمني با خلق پرداختند و در هر برهه اي از زمان با همدستي ديكتاتوران منطقه از جمله صدام و حزب بعث، عليه مردم مسلمان عراق نيز اقدام به جنايات تروريستي مانند جنگ هاي كردكشي و انتفاضه شيعيان عراق نموده اند.
اما ماهيت زندگي فرقه اي و موذيانه اين گروهك منافق، آنان را بر آن داشت تا پس از حمله آمريكا به عراق و نيز اضمحلال حزب بعث و صدام معدوم، دست گدايي به سوي غرب و آمريكا دراز كرده و ذليلانه جوياي كشوري براي پناهندگي شوند. حال آن كه هيچ كشوري بنابر مرور تاريخ نكبت بار و خشونت انگيز منافقين، پذيراي اين فرقه تروريستي نشد. تا اين كه بالاخره با پيگيري هاي مردم عراق و اقدام شايسته دولت آن كشور لانه و پادگان اشرف كه روزي اعضاي آن، اين محل را قلب تپنده مجاهدين مي ناميدند فروپاشيده و منافقين از آن با خفت و خواري صد چندان متواري و اخراج گرديدند.
پس از اين اقدام تاريخي و ارزنده كشور عراق، حاميان و بانيان اصلي تروريسم در منطقه، يعني آمريكا و برخي كشورهاي اروپائي در يك اقدام تلافي جويانه و با پي گيري وزير امور خارجه آمريكا، نام منافقين را از ليست گروه هاي تروريستي وزارت خارجه آمريكا خارج كردند.
آمريكايي ها كه نتوانسته بودند بر خواست منطقي مردم عراق غلبه كرده و زورگويي نمايند، به ناچار پرده از هم كاري ها و
هم دستي هاي خود با مجاهدين برداشته و علناً برخورد دوگانه و فرمايشي خود را با پديده شوم تروريسم آشكار كردند.
هر چند كه اين اقدام خللي در ماهيت و ذات پليد و خشن منافقين در افواه عمومي دنيا ايجاد نمي كند، اما بايد آن را مقدمه اي براي شروع علني تحركات پنهان و آشكار اين گروهك تروريستي در ايران و منطقه دانست و به حتم عواقب ديپلماسي و بين المللي آن بر عهده دولت آمريكا خواهد بود.
نكته ديگر آن كه حمايت ها و هم كاري هاي بخشي از هيئت حاكمه آمريكا با سردمداري لابي هاي يهودي و صهيونيستي در آن كشور، دست در دست منافقين داده و متقاضي خروج نام آن ها از ليست سياه آمريكا شدند.
حال آن كه تعدادي ديگر از سياست مداران آمريكايي نسبت به ماهيت فرقه اي و تروريستي و ضددموكراتيك اين گروهك ضمن هشدارهاي جدي به دولت مردان، عدم توانايي و قدرت منافقين را در تحقق شعارها و خواسته هاي آمريكا به صراحت گوشزد نموده اند.
بنابر اين آراي دوگانه اقدامات عجولانه و سياست سردرگم موجود در فضاي ديپلماسي آمريكا در مواجه با گروهك منافقين، موجبات اختلاف و تناقض را در بين آن ها فراهم آورده است.
با اين وجود چند نكته ابهام انگيز در خصوص آينده منافقين وجود دارد، اول آن كه آيا منافقين ديگر تروريست نيستند؟ بايد گفت بي شك گذشت زمان باعث از بين رفتن تاريخ يك ملت نخواهد شد بلكه قدمت و قوام آن را به آيندگان انتقال خواهد داد. مقاومت، ايستادگي و ايثار مردم ايران اسلامي در برابر تحركات نفاق و ساير گروه هاي منحله و ضد انقلاب و شكست مفتضحانه يكايك آن ها صفحاتي روشن و پرافتخار از كشور ايران در تاريخ ثبت و ضبط كرده است.
در مقابل، جنايات گروه هاي تروريست ماهيت تروريستي اين جريانات را چونان اسنادي متقن بر پيكره تاريخ حك نموده است. سابقه ننگين منافقين نشأن از آن دارد كه آن ها براي ادامه نفس كشيدن خود، در هر برهه اي از زمان به دنبال فرصت ايجاد شده اعم از اغتشاش، فتنه، درگيري و منازعات داخلي و خارجي گشته تا ضمن عرض اندام پوشالي خود بتوانند از معركه حاصل به حيات طفيلي خويش ادامه دهند كه نمونه آن را مي توان در فتنه 88 در كشورمان مشاهده كرد.
دوم اين كه آينده اين گروهك تروريستي چه خواهد بود؟ در پاسخ چنين به نظر مي رسد با توجه به عدم پذيرش و استقبال كشورهاي مختلف از حضور منافقين در كشورشان علاوه بر اين كه اين گروهك در بين مردم ايران هيچ پايگاه اجتماعي نداشته و از نفرت و انزجار عمومي نيز برخوردار بود، زين پس نيز افكار عمومي جهان هم با پشت پرده هاي سياسي و نيات براندازانه اين فرقه آشنا شده و ترس از حضور آن ها در منطقه را خواهند داشت. حاميان منافقين به خوبي مي دانند كه حمايت شان از يك گروهك تروريستي دشمني و انتقاد سايرين را برايشان ارمغان خواهد داشت. چرا كه منافق هيچ گاه از مقصود و اعمال نفاق آميز خود دست بر نخواهند داشت و به درستي كه جايگاه شان در جهنم و اسفل السافلين خواهد بود.
 


نزاع با حاصل جمع صفر

چرا تصوير ذهني ما نسبت به غرب و نظام سلطه منفي است؟ دكتر منوچهر محمدي، مؤلف كتاب «آينده نظام بين الملل و سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران» در گفتار زير به بررسي ظهور پديده ي «استكبار» در نظام بين الملل و تقابل انقلاب اسلامي ايران با آن پرداخته كه توسط پايگاه اطلاع رساني رهبر معظم انقلاب منتشر شده است.
استكبار و عهدنامه ي وست فاليا
براي بررسي دلايل بي اعتمادي ما نسبت به غرب، بايد به 300 سال پيش برگرديم؛ يعني به زماني كه پس از عهدنامه ي وست فاليا، نظام دولت-ملت به وجود آمد و قراردادي ميان دولت هاي اروپايي تنظيم شد. اين قرارداد مسائل مختلفي را مطرح مي كرد، از جمله اين كه استعمار و استثمار انسان از انسان يك امر طبيعي است و مي شود اين كار را انجام داد. دوم اين كه غرب قدرت برتر است و چون قدرت دارد، پس حق دارد بر ديگر مناطق جهان سلطه داشته باشد. عنوان استعمار را هم به معني «آبادكردن به زور» مطرح مي كردند و لذا نظام سلطه از همان زمان شكل گرفت. به خصوص در مورد جهان اسلام كه در دوران قرون وسطي قدرت برتر بود و غرب هيچ محلي از اعراب نداشت.
پس از رنسانس، عهدنامه ي وست فاليا با توجه به شرايط تغيير كرد، اصطلاح شهروند درجه يك و شهروند درجه دو مطرح شد و نژادپرستي شدت گرفت. حتي اين موضوع مطرح شد كه يك سرخپوست خوب، سرخپوست مرده است. از اين پس غربي ها تحقير و اسارت و بردگي را اساس كار خود قرار دادند و ايجاد رعب و وحشت در دل ديگر ملت ها را به عنوان مبناي سياست خود برگزيدند. اين كه ما نژاد برتر هستيم و حق برتري بر ديگر نژادها و ملت ها و قوميت ها را هم داريم، از كنار اين مقوله به خوبي برداشت مي شد. بنابراين وقتي غرب بر اين اساس معني و مفهوم يافت، غرب مادي گرا، استثمارگر، استعمارگر و برده دار با وضع بسيار وحشتناكي پديد آمد. اين طبيعي بود كه بقيه ي جوامع و از جمله مسلمان ها -كه در راه يك تمدن بسيار غني بودند- در دوران قرون وسطي نسبت به غرب بدبين شوند و از آن تنفر پيدا كنند.
امام رحمه الله اولين بود
يك دوره اي بود كه ملت ها برتري و قدرت غرب را يك امر اجتناب ناپذير مي ديدند و لذا در مقابل سلطه گران جوامع ديگر چاره اي جز تسليم نمي ديدند. اگر تاريخ قبل از انقلاب اسلامي را ملاحظه كنيد -چه در ايران و چه در ديگر كشورهاي جهان اسلام و جوامع آمريكاي لاتين و آسيا- اساس تئوريك و وجود چنين حالتي را درمي يابيد كه پذيرش سلطه ي غرب براي ما گريزناپذير است و اين كه حق با قدرت است. «مورگنتا» مي گويد كه انسان شهوت قدرت دارد و تا زماني كه در گور بخوابد، اين شهوت سيري ناپذير ادامه دارد. اين حس قدرت طلبي در 300 سال گذشته و تا پس از جنگ جهاني دوم نيز همواره بيشتر رشد كرده است. در اين زمان آمريكا و شوروي هر دو به عنوان دو ابرقدرت مطرح شدند. تا قبل از جنگ جهاني دوم چيزي به عنوان ابرقدرت وجود نداشت. قدرت هاي بزرگ داشتيم، ولي ابرقدرت نداشتيم. اين دو ابرقدرت آمدند و گفتند حاكميت جهاني براي ما دو ابرقدرت است. اولين كسي كه آمد و مقابل اين فكر و انديشه ايستاد، كسي نبود جز حضرت امام خميني رضوان الله عليه.
حتي جالب است كه در كشور خود ما هم نهضت هاي قبل از انقلاب تابع همين حمايت و قدرت بود. در مشروطه روس ها از مستبدين حمايت مي كردند و انگليس ها از مشروطه خواهان. در ملي شدن صنعت نفت هم همين طور. انقلاب چين هم با حمايت شوروي به پيروزي رسيد و انقلاب كوبا طرف مقابلش آمريكا بود و جنگ قدرت بين دو ابرقدرت بود. انقلاب اسلامي اما اين قانون مندي 300 ساله را به هم ريخت. در سال 41 حضرت امام خميني دو جمله معروف را بيان كردند؛ يكي اين كه: «امريكا از انگليس بدتر، انگليس از امريكا بدتر، شوروي از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پليدتر.»1 و دوم هم اين كه ما همان قدر كه با نظام سرمايه داري غرب مواجه هستيم، با نظام كمونيستي شرق هم مخالفيم. بعد هم فرمودند: اين ها جنگشان جنگ زرگري است. اين ها ريشه شان هر دو ماترياليسم و مادي گرايي است؛ سلطه است و استكبار جهاني را ترويج مي كنند.
اصلاً اصطلاح «استكبار جهاني» را حضرت امام رضوان الله عليه براي اولين بار مطرح كردند. بنابراين طبيعي است كه هم جهان اسلام به طور اعم و هم ايراني ها به طور اخص و به خصوص پس از پيروزي انقلاب اسلامي يك نوع بدبيني و نفرتي نسبت به غرب و به ويژه نسبت به آمريكا پيدا كنند كه امروز سمبل استكبار است. اگر شما به آيات شريفه ي قرآن مراجعه كنيد، صراحتاً هر نوع تبعيت و پذيرش را نفي و محكوم مي كند. از جمله در جايي مي فرمايد: «يا أيها الّذ ين آمنوا لا تتّخ ذوا عدو ّي و عدوّكم أول ياء»2 قرآن صراحتاً مي فرمايد كه شما مسلمانان حق نداريد دشمنان خدا و رسول و خودتان را به دوستي بگيريد.
تجربه ي 200 ساله ي ما
از طرف ديگر، تجربه ي 200 سال گذشته در كشور ما به خصوص بعد از جنگ با روس ها و انعقاد قرارداد تركمنچاي و گلستان كه اصل كاپيتولاسيون حاكم شد، وجود داشته است. از عدم صلاحيت رسيدگي به جرايم خارجي ها تا گرفتن حق توحش و اين يعني آن ها هر غلطي مي خواستند مي كردند. مي گفتند ملت هاي ديگر نسبت به ما كه متمدن هستيم، وحشي هستند و ما بايد آدم شان كنيم.
در زمان رژيم گذشته خاطرم هست كه يك زن آمريكايي مست و لايعقل با ماشينش به صف اتوبوس زد و چندين نفر را زير گرفت. هيچ كس هم نتوانست به او بگويد بالاي چشمت ابرو است. فوري او را به آمريكا بردند و اجازه ي محاكمه اش را در اين جا ندادند. اين براي همه ي خانواده ها يك احساس تنفري نسبت به آمريكايي ها ايجاد مي كرد. در منطقه ي جنوب كشور كه خارجي ها مناطق نفت خيز را اداره مي كردند، يك نوع اختلاف طبقاتي و تبعيضات وحشتناكي وجود داشت. مثلاً محل سكونت خارجي ها با ايراني ها فرق داشت. باشگاه ها، سينماها، استخرها و درمانگاه و بيمارستان آنها جدا و منفك از ايراني ها بود. حضرت امام رضوان الله عليه مي فرمودند يك گروهبان آمريكايي به يك ژنرال ايراني مي توانست تحكم كند و تحكم هم مي كرد و آن ژنرال در مقابلش كاملاً تسليم بود.
البته در ميان طبقات روشنفكر ما بودند كساني كه اين سلطه را اجتناب ناپذير مي ديدند، اما توده هاي مردم اين را نپذيرفتند. بنابراين نفرت اوج گرفت تا به انقلاب اسلامي رسيد. پس از انقلاب اسلامي نيز شاهد هستيم كه آمريكا هنوز كه هنوز است، نه انقلاب ما را پذيرفته و نه حاضر است حقوق اين ملت را به رسميت بشناسد. بنابراين رويارويي ما ادامه دارد. ملت ايران ديده اند كه فرمايش امام مبني بر اين كه «آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند» عملاً در اين 34 سال تحقق يافته است. البته براي ما هزينه هايي ايجاد كرده كه اتفاقاً همان هزينه ها و تهديدها فرصتي شده براي ما تا بتوانيم روي پاي خود مان بايستيم.
شكل گيري نظام ضد سلطه
با مقاومت و ايستادگي ما، نظام جهاني جديد ضد سلطه شكل گرفته و خود ما هم رهبري اين نظام جديد را در اردوگاه سلطه ستيزان بر عهده داريم. يعني انقلاب اسلامي نظام سلطه را به چالش كشانده و سپس در مقابل نظام سلطه، نظام ضد سلطه يا برخورد با سلطه را ايجاد كرده است. ما امروز در اثر همين مقاومت و ايستادگي شاهد شكل گيري دو اردوگاه هستيم؛ يكي اردوگاه سلطه گران است كه همه ي كشورهاي سلطه گر در آن هستند و يكي هم اردوگاه سلطه ستيزان كه ازجمله همين تسخير وال استريت و جنبش 99درصد رهبري اين اردوگاه با ايران اسلامي است.
ايران اسلامي پرچم مبارزه با سلطه و استكبار را بر دوش گرفته و مقاومت كرده و امروز ديگر ايران نيست كه مقابل سلطه ايستاده، بلكه مجموعه ي جامعه ي جهاني و حتي ملت هاي خودشان -يعني ملت آمريكا و اروپا- ديگر تحمل ظلم را ندارند. شما حركت هايي را كه در اروپا و آمريكا مي بينيد، عليه كيست؟ آن چه در يونان و اسپانيا شاهد هستيم، عليه چه كسي است؟ تسخير وال استريت آيا جز عليه نظام سلطه است؟
بنده در يكي از كتاب هايم توضيح داده ام و مشخص كرده ام كه انقلاب اسلامي نظام سلطه را به هم ريخت و اين همان وضعيتي است كه قرآن به عنوان نزاع مستكبرين و مستضعفين مطرح كرده و خداوند هم وعده ي پيروزي را به مستضعفين داده است. امروز روند توسعه اي كه در پيش گرفته شده، همان پيش بيني قرآن است و شما شاهد هستيد كه پس از انقلاب اسلامي، شوروي و آمريكا دعواهاي خود را كنار گذاشته اند و كنار هم قرار گرفته اند.
امروز جهان استكباري در وضع اسف باري است. حتي ملت هاي خودشان عليه شان قيام كرده اند؛ حتي در رژيم صهيونيستي. يعني ديگر ملت ها حامي و پشتيبان دولت هاي استكباري نيستند. بنابراين روابط ما با غرب به طور اعم و روابط با آمريكا به طور اخص تابع همين نظام دو اردوگاهي است.
من معتقدم كه جنگي با پيروزي انقلاب اسلامي آغاز شد، منتهي اين جنگ شبيه جنگ هاي كلاسيك نيست، بلكه جنگي است كه ميان ملت ها از يك طرف و نظام سلطه و دولت هاي سلطه گر از سوي ديگر است. اين جنگ ديگر افقي نيست، عمودي است. يعني قاعده ي ه رم عليه رأس هرم حركت مي كند. بنابراين ما چه بخواهيم و چه نخواهيم، پرچم ضد سلطه را بر دوش گرفته ايم و آشتي پذير هم نيستيم. علتش اين است كه خواسته هاي ما و سلطه گران در تقابل كامل با هم است. آنها مي خواهند سلطه ادامه پيدا كند و ما مي خواهيم سلطه را از بين ببريم. بنابراين جنگ با حاصل جمع صفر است. يعني يا آنها به هر وسيله اي سعي مي كنند جلوي اين مقاومت را بگيرند و ما هم مقابله و ايستادگي مي كنيم، يا اين كه ما بايد پيروز بشويم كه قطعاً بر اساس وعده ي قرآني پيروز خواهيم شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها:
1. سخنراني امام خميني در جمع مردم در مخالفت با لايحه كاپيتولاسيون، 4 آبان 1343 شمسي / 20 جمادي الثاني 1384 قمري
2. قرآن كريم، سوره ي مباركه ي ممتحنه، بخشي از آيه ي 1؛ اي كساني كه ايمان آورده ايد، دشمنان من و دشمنان خود را دوست مگيريد...
 


گزارشي از جديدترين منطقه دريايي سپاه در خليج فارس

«نازعات» دژ دفاعي تنگه هرمز تحت كنترل ويژه سپاه

چند روز گذشته، جديدترين منطقه دريايي سپاه پاسداران به نام «امام محمد باقر(ع)» در غرب تنگه هرمز و در سواحل خليج فارس در بندرلنگه افتتاح شد.
پنجمين منطقه دريايي سپاه آن طور كه از سوي فرمانده نيروي دريايي اعلام شد، قرار است از نقطه انتهايي جزيره قشم به اضافه منطقه جزاير نازعات تا غرب جزيره كيش را تحت كنترل خود قرار دهد و درحقيقت اين مناطق، محدوده عملياتي جديدترين منطقه دريايي سپاه خواهد بود.
مناطقي كه در گذشته در كنترل و حفاظت منطقه يكم دريايي سپاه (بندرعباس) قرار داشت اما اهميت اين مناطق و جزاير موجود در آن كه به مجموعه جزاير نازعات معروف هستند، ايجاب مي كرد تا با تشكيل يك منطقه دريايي مستقل، كنترل و نظارت بر اين مناطق، تخصصي تر دنبال شود.
با اين تفكيك، تامين امنيت تنگه هرمز كه ماموريتي كاملا دريايي است، به عهده منطقه يكم گذاشته شد و منطقه پنجم نيز به صورت مستقل، مسئول تامين امنيت جزاير نازعات خواهد بود.
¤ منطقه نازعات به كجا گفته مي شود؟
جزاير نازعات به مجموعه چهار جزيره مهم تنب بزرگ، تنب كوچك، ابوموسي و جزيره سيري گفته مي شود.
تنب بزرگ با وسعت حدود 11 كيلومتر مربع در جنوب جزيره قشم واقع شده كه از جنوب به جزيره ابوموسي، از شرق به عمان و از غرب به تنب كوچك ختم مي شود.
فاصله اين جزيره تا قشم 31 تا تنب كوچك 12 تا ابوموسي 50 و تا جزيره الحمراء در راس الخيمه 82 كيلومتر است .
تنب كوچك با مساحت 2 تا 5.2 كيلومتر در جنوب بندر لنگه و در غرب تنب بزرگ واقع شده است .
فاصله اين جزيره تا بندر لنگه 50 كيلومتر تا راس الخيمه 92 كيلومتر و تا تنب بزرگ حدود 13 كيلومتر است .
ابوموسي جزيره اي در وسط خليج فارس با مساحتي در حدود 25 كيلومتر مربع است.
فاصله ميان جزيره ابوموسي و جزاير تنب به دليل عمق مناسب آب، تنها مسير قابل كشتيراني براي نفتكش هاي بزرگ است.
و در نهايت، جزيره سيري در حدود 72 كيلومتري خط ساحلي ايران در جنوب بندر لنگه و 40 كيلومتري غرب جزيره ابوموسي واقع شده است كه از آن در جهت اكتشاف و استخراج نفت نيز بهره گيري مي شود.
سه جزيره اول (تنب بزرگ و كوچك و ابوموسي) از مجموع شش جزايرايراني هستند كه به جزاير قوسي مشهورند.
اهميت اين جزاير به خاطر موقعيت نظامي شان است كه به عنوان دژ دفاعي تنگه هرمز قلمداد مي شوند.اين جزاير به لحاظ نظامي، فوق العاده مهم و داراي موقعيت ويژه تدافعي هستند.
جمهوري اسلامي ايران بر تعدادي جزاير برخوردار از موقعيت ممتاز در تنگه هرمز در دهانه خليج فارس حاكميت دارد كه از آن ميان شش جزيره كه زنجيره قوسي دفاعي ايران را تشكيل مي دهند، اهميت بيشتري دارند.
از اين رو علت نامگذاري اين منطقه به «نازعات» شايد همين باشد.
«نازعات» كه نام يكي از سوره هاي قرآن كريم است، به آن دسته از فرشتگان مأمور الهي گفته مي شود كه ارواح گنهكاران را با زجر و فشار از اجساد و يا قبرهايشان بيرون مي كشند و اين حكايت از يك نوع عذاب دردناك مي كند كه خداوند براي بدكاران و درهم شكستن غرور طغيانگران در حال جان كندن در نظر گرفته است.
از نظر جغرافيايي، خليج فارس، يك درياي عميق نيست و عميق ترين قسمت آن نيز كه جهت كشتيراني و به ويژه حمل ونقل كشتي هاي بزرگ مناسب است، تقريبا در محدوده متعلق به ايران واقع شده است.
به علت عمق كم آب در تمام نقاط تنگه هرمز، كشتي هاي بزرگ قادر به عبور نبوده و مجبور هستند از ناحيه محدودي كه معادل پانزده كيلومتر است و عمق آب جهت عبور آنها كافي است، حركت كنند.
در قسمت شمال اين معبر، جزاير ايراني قشم، هرمز و لارك قرار دارند. علاوه براين، در ابتداي اين راه عبور، كشتي هاي بزرگ جنگي و نفت كش ها مجبور هستند از كنار جزاير ايراني تنب بزرگ و كوچك و ابوموسي عبور كنند.
در واقع مي توان گفت دو جزيره تنب بزرگ و كوچك به همراه ابوموسي بخشي از سيستم دفاعي و حفاظتي تنگه هرمز و كرانه هاي جنوبي كشور را تشكيل مي دهند و به علاوه موقعيت جغرافيايي آنها در عمق آب هاي خليج فارس و همچنين در داخل دو كريدور رفت و برگشت طرح تفكيك تردد بين المللي كشتي ها، آنها را از اهميت استراتژيك خاصي برخوردار كرده است.
استقرار انبوه تفنگداران دريايي در منطقه پنجم
بنا بر گفته سرلشكر جعفري فرماندهي كل سپاه پاسداران، با توجه به نوع ماموريت منطقه پنجم دريايي سپاه، بيشترين استعداد تفنگداران دريايي سپاه براي دفاع و پدافند در اين جزاير مسقر مي شوند.
تفنگداران دريايي از جمله زبده ترين و كارآمدترين نيروهاي در اختيار سپاه پاسداران هستند كه حضور انبوه آنها در اين منطقه دريايي مي تواند حامل پيام هاي مهمي باشد.
علاوه بر اينها، استفاده از سامانه هاي مدرن و پيشرفته پدافند هوايي در اين منطقه نيز مي تواند توان سپاه پاسداران را در حفاظت از آسمان اين جزاير بيش از پيش ارتقا دهد.
از طرف ديگر، سرلشكر جعفري در بخشي از سخنان خود در مراسم افتتاح اين منطقه، آن را منطقه اي بسيار حساس، استراتژيك و يكي از خطوط مقدم دفاع ايران اسلامي عنوان كرد.
بنابر اين استقرار سامانه هاي مدرن موشكي ساحل به درياي سپاه پاسداران در اين منطقه مي تواند در زمان بروز تهديد به عنوان يكي از خطوط مهم و استراتژيك سپاه براي مقابله با دشمن باشد؛ موشك هايي كه علاوه بر شليك از ساحل، قابليت شليك از روي انواع شناورهاي تندرو و سامانه هاي پروازي سپاه را نيز دارند.
منبع: فارس
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14