(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 17  آبان  1391 - شماره 20351

علت برخي پرخاشگري ها و نابردباري ها در روابط اجتماعي چيست؟ (بخش نخست)
تيغه خشونت بر گلوگاه آرامش




علت برخي پرخاشگري ها و نابردباري ها در روابط اجتماعي چيست؟ (بخش نخست)

تيغه خشونت بر گلوگاه آرامش

حسن آقايي
چو پرخاش بيني تحمل بيار
كه نرمي ببندد در كارزار
«وسط دايره اي از مردم رهگذر جمع شده در حاشيه خيابان چندنفر بازوي يك مرد ميان سال و چندتايي هم جلوي يك جوان را گرفته مي كوشيدند هر يك را از هم دور نگه دارند. فشار نابردباري اعصاب صورت يكي و فشار غضب و التهاب چهره طرف ديگر را قبضه كرده بودند، يكي ديگري را مقصر مي خوانده و ديگري ويراژ عمدي طرف مقابل را مي گفته است. برخي از جماعت حاضر با پادرمياني خشونت لفظي آن دو را ختم به خير كردند و مي گفتند سرهيچي مي خواستند شر براي خودشان درست كنند.» يكي ديگر از آن جمعيت مي گويد: «آن دو نفر پرخاشگر يكي راه گذشت را گم كرده و ديگري مطيع نفس سركش شده بود.» همراه همين شخص مي گويد ديگر اعصاب هم نمانده است...
«علت برخي پرخاشگري ها و نابردباري ها در روابط اجتماعي چيست؟ »اين جمله فرازي از سؤالات كليدي مقام معظم رهبري در سفر اخيرشان به خراسان شمالي در جمع كثير جرانان آن خطه است كه بالاي تيتر و به عنوان محور اين سري گزارش نيز خوانده مي شود.
اين گزارش بر آن است تا حد امكان و فرصت بخشي از دلايل گوناگون پديده خشونت ها و ناآرامي ها در روابط اجتماعي واكاوي شود و راهكارهاي اثربخش براي آرامش و كاهش ناسازگاري ها در روابط اجتماعي و في مابين مردمي گسترده تر و ملموس تر و فرهنگ مدار شود.
جرقه تندگويي بين دو يا چند نفر با هم گاه با يك درنگ و كوتاه آمدن يك طرفه، خاموش مي شود اما برخي پرخاشگري هاي سخت و دامنگير در جريان روابط اجتماعي در بدو امر هيچ مشخص نيست كه چه سرانجامي براي طرفين خواهد داشت. در همين ارتباط بارها به ويژه در خبرها و صفحات حوادث رسانه هاي نوشتاري مطرح شده كه در اثر وقوع يك خشونت و يك ناشكيبايي در روابط اجتماعي كار به جاهاي باريك كشيده و مشكل ساز شده است: فرضا توقف خودرو جلوي پل پاركينگ خانه، تندگويي ميان طلبكار و بدهكار، مسافر و راننده، جر و بحث هاي شديد يك خانواده، حتي سر و صداي چند بچه هنگام بازي و اعتراض چندباره همسايه اي دردمند در زمان استراحت و ده ها مورد ديگر؛ پرخاش مثل شعله آتش است كه در تندباد زيان هاي انساني، به حيثيت اجتماعي لطمه و در زمينه مالي، باعث خسارت شده است.
در گفت وگو با برخي مردم كوچه و بازار، بعضا با تاكيد، دليل تندخويي ها را ناشي از وضعيت اقتصادي، برآمده از ضعف فرهنگي و تربيتي و افزوني توقعات و... مي دانند.
تحقير شخصيت و تندخويي
در شأن انسان نيست
«ناسازگاري در جنبه هاي زندگي و حرص بر ماديات، اعصاب انسان را تخريب مي كند در حالي كه در روابط اجتماعي و گفتارها بايد با عقلانيت، مدارا حيثيت انسان ها را رعايت كرد تا حق كسي از بين نرود و نرنجد.»
اين مضمون نظر «محمدي» بازنشسته درباره ناشكيبايي و خشونت در كلام نسبت به ديگران است. او مي گويد: «حرمتداري هر فرد از عوامل آرامش روابط اجتماعي و مجموعه زندگي دور از هرگونه تعرض است. بنابراين تضادهاي رفتاري و گفتاري كه باعث تحقير شخصيتي، تندخويي بين دو فرد و در انظار عمومي شود در خور شأن ما نيست. شخصا تا عمر دارم اگر كسي به من احتمالا حتي توهين و درشت گويي كند او را مي بخشم و اشتباه او را تلافي نمي كنم. حرص ماديات هم ندارم كه سر آن جر و بحث كنم. شأن انسان حكم مي كند. نبايد با خشونت رفتار كرد. كسي كه گفتار ملايمت آميز و خوب در روابط اجتماعي داشته باشد قابل احترام است. اين را هم بگويم كه شرط اول خوب و آرام زندگي كردن در خانواده و اجتماع، صداقت است.»
سطحي نگري واقعيت ها
گفته يك بنكدار بازار در پيرامون موضوع دلايل بروز خشونت و بي قراري ها در روابط اجتماعي، نخست حاكي از وجود سختي و تفاوت هاي فاحش توزيع نسبي اقتصادي است. سپس مسائل فرهنگي، امور تربيتي و سطحي نگري نسبت به واقعيت و موقعيت زماني مي باشد.
«نجاريان» با اين باور كه چشم و هم چشمي آستانه تحمل اكثر مردم را پايين مي آورد، مي گويد: «پدر خانواده وقتي كه از عهده توقعات زياد همسر و فرزندش برنمي آيد ناچار فشار درماندگي ناشي از اين چشم و هم چشمي ها را در كنار ضعف مالي تحمل مي كند كه بر روحيه اعضاي خانواده نيز اثر مي گذارد. اين قبيل شرايط در اقشار ديگري هم ملموس است. مثلا فرزند از پدر ماشين مدل جديد، يا عضو ديگر خانواده لباس شيك و طبعا گران قيمت مي خواهد.
اين نوع توقعات و زياده خواهي ها در برخي خانواده ها گاه تبديل به تندگويي و حرمت شكني مي شود.
وي ادامه مي دهد: «نوع ديگر دليل وقوع پرخاشگري و ناشكيبايي در سطح اجتماعي است. به عنوان مثال، راننده اي در تقاطع چهارراه با توقف در محل غيرمجاز مانع جريان ترافيك و يا مخل حق تقدم عبور راننده ديگري شده است. همين بي اعتنايي به مقررات كه به دفعات در سطح شهر هر روز اتفاق مي افتد طبعا اعصاب مردم را تحريك مي كند و چه بسيار باعث خدشه دار كردن حرمت و حقوق افراد مي شود.
روايت علت مزاحمت يك راننده
اين شهروند، ادامه گفتارش روايت يك اتفاق است كه شايد كم نظير باشد: «يكي از دوستان او با اتومبيل پربها مدل جديد خود در خياباني حركت مي كند كه متوجه مي شود يك راننده وانت مدل قديمي كه دقايقي دنبالش مي آمد ناگهاني و بي دليل جلويش ترمز مي كند، گاه موازي او حركت مي كند و مسافتي همين حركات را انجام مي دهد. ناچار به او اعتراض مي كند. راننده مذكور به صراحت مي گويد: «براي اين كه چنين ماشيني ندارد مي خواهد يك خط روي آن بيندازد و برود!» راننده اتومبيل عصبي شده ترجيحا حاشيه خيابان پارك مي كند تا از آن راننده دور بماند اما مي بيند او مسافتي جلوتر توقف كرد... حدود ده دقيقه از تحمل اين وضعيت پرفشار عصبي مي گذرد كه سرانجام راننده وانت مي رود.»
«نجاريان» با اين تعاريف و ديدگاه ها مي افزايد كه علل پرخاش هاي لفظي برخي افراد در اجتماع نشان فقر فرهنگي و تربيتي نيز است.
پرخاشگري ذاتي يا اجتماعي؟
روان شناسان چه مي گويند
منشور ديدگاه و تحليل يك پژوهشگر ديني دربردارنده مفاهيم، ريشه يابي و طرح نظرات مختلف روان شناسان پيرامون پرخاشگري به عنوان يك رفتار اجتماعي همچنين نقش سه قوه بنيادي سرشت انسان در شخصيت سازي و كمال و...، آموزه و توصيه هاي اسلام درخصوص خشم و پرخاشگري و... مي باشد كه بخشي از گفته هاي وي را در اين گزارش مي خوانيم:
«حميد صالحي» چنين مي گويد: «پرخاشگري رفتاري دانسته شده كه هدف آن صدمه زدن به خود يا به ديگران باشد. آن چه در اين تعريف حايز اهميت است قصد و نيت رفتار كننده است، يعني يك رفتار آسيب زا در صورتي پرخاشگري به شمار مي آيد كه از روي قصد و عمد به منظور صدمه زدن به ديگري يا به خود انجام گرفته باشد. بنابراين كسي كه در زمين فوتبال بازيكني را به طور غيرعمد لگد مي زند و سبب شكستن پاي وي مي شود پرخاشگر به شمار نمي آيد. اما اگر از روي عمد به جاي توپ لگد به ساق پاي بازيكن مقابل بزند اين عمل از روي پرخاشگري است كه مي بايست تنبيه و از ميدان سبز اخراج شود.»
وي ادامه مي دهد: «پرخاشگري، نمادهاي مختلفي در زندگي انسان دارد، از تندي و پرخاشگري نوجوانان و جوانان با پدر و مادر گرفته تا نزاع هاي خياباني و جنگ و خونريزي در ميدان هاي نبرد، همه اين مسائل و موارد در حوزه پرخاشگري قرار مي گيرند.»
وي در اين باره توضيح مي دهد: «پرخاشگري به عنوان يك رفتار اجتماعي ازنظر روان شناسان و روان كاوان مورد توجه قرار گرفته است.» به نظر ايشان مي توان دو علت اصلي براي اين پديده و رفتار جست.« برخي آن را برخاسته از تمايلات ذاتي انسان و برخي ديگر ريشه آن را اجتماعي دانسته اند. گروه نخست به اين باور است كه پرخاشگري در انسان ذاتي و غريزي است و به عنوان يك نياز طبيعي مي بايست پذيرفته، در حد نياز ارضا شود و به نوعي نيز كنترل و مهار گردد. اين ديدگاه و رويكرد احتمالي تغيير را هيچ و يا بسيار ضعيف و كم دانسته و روش هاي اخلاقي و يا قانوني را براي بازسازي رفتار نه تنها نادرست بلكه ضد انساني تلقي مي كند، زيرا موجب مي شود تا بخشي از غريزه انساني سركوب شود كه در نتيجه آن، آثار و پيامدهايي را در شخصيت فردي و جمعي به جا خواهد گذاشت به اين معنا كه سركوب غريزه نه تنها نادرست بلكه باعث سرباز شدن آن از جاهاي ديگر نمود و در نتيجه تخريب خطرناك تر مي گردد. سرباز كردن يك زخم و عفونت سرخوردگي به مراتب بيشتر از آزاد گذاشتن و پذيرش تاثيرات طبيعي است.
«صالحي» در همين زمينه مي افزايد: در مقابل اين گروه (مذكور)، برخي از روان شناسان، پرخاشگري را نه امري فطري و غريزي و يا ذاتي، بلكه متاثر از عوامل اجتماعي دانسته و قابل بازسازي از طريق روش هاي اخلاقي و قانوني دانسته و بر تغيير آن پافشاري و اصرار دارند. از اين رو آنان پديده درگيري و جنگ را در انسان ها نتيجه اجتماعي شدن آنان دانسته اند.»
پرخاشگري و فرايندهاي قواي انسان
«صالحي» پژوهشگر ديني، ادامه نظرات كارشناسي خود را به نقش قواي انسان و موضوع پرخاشگري معطوف مي كند و چنين مي گويد: انسان داراي سه قوه اساسي شامل: شهويه، غضبيه و عاقله است. هر يك از اين سه قوه نقش اساسي در شخصيت انسان و بقا و كمال او دارند. شهوت موجب مي شود تا انسان بخورد و بياشامد و ازنظر جسمي رشد يابد و شرايط را براي بقاي نسلي فراهم آورد. قوه غضب به انسان اين امكان را مي دهد تا در برابر فشارهاي بيروني و حملات دشمنان طبيعي و غيرطبيعي از خود دفاع كند و امنيت خويش را براي بقا تضمين كند. اما اگر هر دو قوه پيشين تحت مديريت عقل قرار نگيرند مي تواند موجب آسيب جدي به انسان و كمالات انساني شود. از اين رو است كه در اسلام راه هايي براي مديريت آن چه كه به عنوان هواهاي نفساني بيان مي شود، ارائه شده است. هواهاي نفساني به معناي تسلط دو قوه نخست بر جان آدمي و رفتارهاي فجورآميز است. اما اگر دو قوه تحت مديريت قوه عاقله درآيند از آن به تقوا ياد مي شود. (شمس، آيات 6تا10)
او اضافه مي كند: «پرخاشگري چنان كه تعريف شده، نوعي خروج قوه غضب از جاده اعتدال و مديريت عقل است. از اين رو است كه به عنوان يك نابهنجار شناخته و با آن مقابله مي شود...»
گزارش روز
 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14