(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 17  آبان  1391 - شماره 20351

جرم شيخ فضل الله از منظر امام
نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (بخش پاياني)
دشمني كه نبايد از آن غافل بود

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir


جرم شيخ فضل الله از منظر امام

دكتر موسي نجفي
ميرزاي شيرازي در پاسخ علماي يزد و كرمانشاه و سبزوار هم نظير همين تلگرافها را فرستاد؛31 ليكن حساس ترين تلگراف، پاسخ علماي تهران است كه مرحوم محدث نوري آن را براي آيت الله شهيد
شيخ فضل الله نوري مي فرستند كه از همه تلگرافها سريع تر مي رسد و مؤثر مي افتد: «تهران، جناب شريعتمدار، آقا شيخ فضل الله نوري (سلمه الله تعالي)! از تهران جمعي سؤال نموده اند از حكم حضرت حجهً الاسلام در خصوص دخانيات. عجب است؛ بلي، حكم صادر، مجدداً هم به دستخط مبارك با پست مي رسد. حسين نوري.»
شيخ شهيد در آن زمان، از فعال ترين علما در تهران است؛ در ضمن، با مرحوم محدث حاج شيخ حسين نوري نسبت خويشاوندي نزديك دارد (هم خواهرزاده و هم داماد ايشان است). محدث نوري نيز محرر و نويسنده خاص و مورد اعتماد ترين ياور ميرزاي شيرازي است؛ او كسي است كه تا وقتي به سامرا نيامده و به ميرزا نپيوسته بود، ميرزاي مجدد تصميم خود مبني بر پايگاه روحانيت قرار دادن شهر سامرا را اعلام نفرمود. آيا اين همه سند كافي نيست تا سكولاريسم ايران تا يك قرن پس از صدور حكم تحريم، رسماً آن را انتشار ندهند؟ نشر آن حكم، دروغ سياسي بود! همچون بسياري از دروغ زني هاي ديگر كه تاريخ سياست ثبت كرده.32
و سپس اين نويسنده مي افزايد: مرجع تشيع، مسئوليت حكم ساختگي را به گردن گرفت! آري؛ واقعاً چقدر بجاست كه دستگاه حاكميت ناصرالدين شاهي براي مقابله با حركت مردم دروغ بسازد و آنگاه امين الدوله و پس از او يحيي دولت آبادي ــ رئيس ازليهاي ايران و جانشين ميرزا يحيي صبح ازل ــ و پس از اينان فريدون آدميت پسر عباسقلي آدميت از ماسونرهاي معروف ايران ــ و در پايان جبهه ملي بخواهد از اين مسئله بهره برداري كند! بهتر است اين بخش از سخن خود را با كلام تاريخ ساز امام امت خاتمه دهيم و متذكر شويم كه تكرار همين شبهات از سوي جبهه ملي، قلب اين درهم شكننده شوكت استعمار را تا چه حد در فشار قرار داده بود، كه آن روز اقيانوس نيز طوفاني شد!
در يكي از روزنامه هاشان كه من ديدم و بسيار ناراحت شدم... آن روزنامه جبهه ملي را پيدا بكنيد، ميرزاي شيرازي را متهم كرده به دروغگويي، شيخ فضل الله را اين قدر فحش داده؛ جرمش شيخ فضل الله بيچاره چي بود؟ جرم شيخ فضل الله اين بود كه مي گفت قانون بايد اسلامي باشد.33
دوم. ايجاد اختلاف
در آغاز بحث قبلي عنوان شد كه استبداد در آن زمان براي خدشه وارد آوردن به آثار عظيم اجتماعي و انقلابي حكم ميرزاي شيرازي، از سه راه وارد اقدام شد: 1. تكذيب 2. كوشش در ايجاد اختلاف ميان روحانيون بزرگ و معتبر 3. سعي در مصالحه با روحانيون و خاتمه دادن به ماجرا از طريق صلح.
ليكن تذكر اين نكته ضروري است كه توفيق استبداد در هر يك از موارد بالا، عوامل آن را از ورود به موارد بعدي و پذيرش لوازم و تبعات بعد از آن بي نياز مي ساخت؛ و همين نكته چنانچه با دقت بررسي شود، دليل روشني است بر اينكه توطئه تكذيب حكم تحريم در زمان خود با شكست قطعي روبه رو شده است؛ به عبارت ديگر، خود اين موضوع كه شاه قاجار و دربار، براي ايجاد اختلاف بين فقها در موضوع تحريم تنباكو اين همه كوشش كرده اند، و علماي داخل ايران به خصوص تهران را تحت فشار قرار داده بلكه حتي حاضر شده اند با برنامه ريزي و تمهيد مقدمات و پيگيري و پذيرش تبعات، با علماي خارج از ايران نيز براي اخذ حكم با فتواي جواز استعمال تنباكو تماس بگيرند، سواي آن همه دليل و سند كتبي، دليل واضحي بر اصالت حكم ميرزا است. از اين
جالب تر اينكه حتي با دقت و تأمل در سخنان به ثبت رسيده قاجارها براي ايجاد اختلاف، اسناد جالبي را در قطعي بودن صدور حكم ميرزاي شيرازي مي يابيم؛ از جمله اين موارد، اقرار صريح نايب السلطنه در مجلس ديدار با ميرزاي آشتياني است كه بخشي از آن از كتاب بررسي هاي تاريخ تنباكو نقل مي شود: «او مجتهد است و شما هم مجتهد دولت از شما خواهش مي كند به اباحه و تجويز دخانيات حكم كنيد.»
علاوه بر اقرار صريح نايب السلطنه، پاسخ قاطع و مأيوس كننده ميرزاي آشتياني،كه دليل روشني بر احساس مسئوليت روحانيت در مبارزه با استعمار نيز هست، شنيدني است. اين پاسخ همچنين نشان مي دهد كه ميرزاي آشتياني در آن زمان بانفوذ ترين روحاني تهران و در اين مرحله عهده دار اساسي ترين نقش در پايتخت ايران است. ايشان در پاسخ نايب السلطنه، هوشياري سياسي خود را چنين آشكار مي كنند: »اين كار اصلاح برنمي دارد، بايد متوقف شود...؛ اين امتيازها بايد برگردد! و تا برنگردد، ميرزا آرام نمي گيرد... .»
اما كمپاني و كمپاني مشربان براي ايجاد اختلاف در روحانيون از طريق اختلاف فتاوي كه دومين راه توطئه بود، پس از يأس از فقهاي بزرگ ايران، زماني با شكست نهايي روبه رو شدند كه ايادي دستگاه به كربلا مي روند و از مرحوم آيت الله شيخ زين العابدين مازندراني به شكل به ظاهر شرعي (به اميد آنكه ايشان برخلاف رأي ميرزا، نظر بدهند) سؤال مي كنند: وظيفه ما كه مقلد شما هستيم، چيست؟! و ايشان با اخلاصي كه خاص علماي با تقواي تشيع است، اظهار مي دارد: هرچه ميرزاي شيرازي امر فرموده، براي همه ما مطاع است. و بعد از اين ماجرا، استبداد از ايجاد اختلاف بين روحانيون به كل نااميد شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
31. ر. ش. به كليه كتب دخانيه به خصوص رساله تاريخ دخانيه شيخ حسن كربلايي و كتاب تاريخ بيداري ايرانيان، صص 45- 46.
32. حاشيه آدميت و تاريخ بيداري، ص 416.
33. صحيفه امام .
پاورقي
 


نقش بهائيت در پيدايش و استمرار رژيم پهلوي (بخش پاياني)

دشمني كه نبايد از آن غافل بود

E-Mail:shayanfar@kayhannews.ir
نتيجه گيري
با بررسي وقايع تاريخي مي توان به وضوح ردپاي استعمار و انگيزه هاي استعماري را مشاهده كرد كه همواره سعي در ايجاد تغييرات سياسي به نفع خود بودند. از جمله نقش برجسته استعمارگران را مي توان در تاريخ كشورهاي اسلامي يافت كه به شيوه هاي مختلف در حاكميت و ديانت ملت ها مداخله مي كردند. از ميان راه كارهاي دول استعمارگر براي مقابله با اسلام و روحانيت مي توان به ايجاد تشكيك در عقايد ديني و تشكيل گروه ها و يا احزابي در پوشش دين و با انگيزه سياسي اشاره كرد كه وهابيت و قادياني گري و بابيت و بهائيت نمونه هايي از اين گروه ها مي باشند.
فرقه بابيه از آن جا به وجود آمد كه علي محمد شيرازي معروف به باب با حمايت سفارت روسيه تزاري مدعي بابيت امام زمان (عج) شد. البته بابيت تنها ابتداي كار بود و وي بعدها خود را امام زمان معرفي كرد و در نهايت نيز كوس اناالحق سرداد. جريان بابي گري تقريباً در اوايل دوره قاجار شكل مي گيرد اما توطئه استعمارگران با مقاومت علماي آگاه شيعه نتيجه اي نمي يابد و در نهايت با حكم مراجع وي به جزاي خود رسيد؛ اعدام مي گردد. پس از اين قضيه فرقه بابيه كم فروغ مي گردد اما با ترور ناصرالدين شاه، جريان بابي گري جان تازه اي مي گيرد و بعد از مدت كوتاهي به بهائيت تغيير نام مي دهد. درواقع پس از اعدام علي محمد باب، انگليسي ها شخصي به نام ميرزا حسين علي نوري (بهاءالله) را در رأس اين فرقه قرار مي دهند. با قضيه ترور ناصرالدين شاه به خاطر دست داشتن حسين علي نوري در اين ترور به بغداد و از آنجا به ادرنه و پس از كنار زدن برادر سرانجام به عكا تبعيد مي گردد. با مرگ بهاءالله پسرش جانشين پدر مي شودو پس از شوقي (نوه دختري اش) رهبري بهائيت را به عهده مي گيرد و از اين پس بهائيت وارد مرحله تازه اي از حيات خود مي شود و با ايجاد بيت العدل به صورت تشكيلاتي به فعاليت خود ادامه مي دهد.
به دليل واهمه اي كه پادشاهان قاجار از مردم و علما داشتند در اين زمان بهائيان در دستگاه قاجار نفوذ چنداني نداشتند به طوري كه از بدو تأسيس تا كودتاي 1299، تنها به يك وزير بهائي به نام وزير همايون برمي خوريم كه آن هم به انگيزه سياسي بهائي شده بود.
دولت روس چون ديد كه بهائيت در ايران، عراق و تركيه محيط ترقي ندارد زمين هاي عشق آباد را در اختيار آنها قرار داد تا در موقع مناسب عليه دولت ايران از آنها بهره گيري كند.
از ديگر تكاپوهايي كه بهائيان در عصر قاجار انجام دادند، تلاش براي برقراري رابطه دولت ايران با امريكا بود، به همين منظور
علي قلي خان نبيل الدوله را به هر ترتيبي بود به عنوان كاردار ايران به امريكا فرستادند و به وسيله وي مورگان شوستر امريكايي را به عنوان مستشار امور مالي راهي ايران كردند.
بهائيان در زمان سال هاي مشروطه خواهي ملت ايران، با ورود در انجمن هاي مخفي، نقش مهمي را در تحقق اهداف استعمارگران كه همان انحراف در مسير مشروطه بود، ايفا كردند و با تشكيل گروه هاي تروريستي نظير كميته مجازات با ايجاد فضاي رعب و وحشت در ميان مردم، كمك زيادي به انقراض دولت قاجار نمودند و با نفوذ در نهضت جنگل توانستند در صفوف جنگل تفرقه به وجود آورند و كودتاي سرخ را عليه ميرزا كوچك خان هدايت كنند.
سرانجام در كنار ديگر مهره هاي استعمارگر پير، نظير ايادي صهيونيسم و فراماسون ها به همكاري با كودتاچيان پرداختند تا با كودتاي سوم 1299، يك قدم به براندازي دولت قاجار و روي كار آمدن سلطنت پهلوي نزديك ترشوند.
پس از كودتا، بهائيان به دست خوش اين همكاري وارد پست هاي دولتي شدند و با به سلطنت نشستن رضاشاه، نفوذ آنان چه در امر سياسي و چه در امر فرهنگي گسترش يافت به طوري كه در فعاليت هاي اسلام زدايي رضاشاهي نظير واقعه كشف حجاب و كم رنگ كردن ارزش هاي ديني در جامعه پيشگام بودند.
در شهريور 1320، رضاشاه كه توسط انگليس ها بر سر كار آمده بود به عنوان مهره سوخته از سلطنت كنار گذاشته شد و پسرش محمدرضا به عنوان جانشين وي از سوي قدرت هاي سلطه گر برگزيده شد.
پس از وقوع كودتاي 28 مرداد 1332ش، و جابه جايي قدرت سلطه از انگليس به امريكا، بار ديگر حكومت قدرت استبدادي و مهم تر از آن استعماري خود را باز مي يابد و با سلطه جديد استعمار، سه جريان وابسته صهيونيسم، بهائيت و فراماسونري با سازمان دهي جديد در راستاي اهداف استعمار خصوصاً امريكا فعاليت هاي خود را آغاز كردند.
نفوذ بهائيان در دولت اگرچه در دوره حكومت رضاخان آغاز شد، اما در حكومت پهلوي دوم به اوج خود رسيد؛ در اين دوران به علت مساعد شدن شرايط حضور بهائيان در صحنه هاي اجتماعي و به خصوص سياسي، شاهد حضور گسترده و فعال آنان در مناصب كليدي هستيم. درواقع اين دوران را بايد يكي از مناسب ترين و مساعدترين ادوار براي رشد و گسترش سريع و شتاب آلود بهائيت در ايران ناميد، به گونه اي كه در هيچ زمان ديگري نتوانست همچون اين دوره به طور آزاد در عرصه ها و صحنه هاي مختلف اين كشور به تاخت و تاز بپردازند و با سيطره بر همه امور ايران، از تمام امكانات براي تحقق اهداف خود بهره برداري نمايند.
در اين عصر به ويژه از دهه چهل به بعد بهائيان، نقش مهم و عمده اي را در پست هاي مهم مملكتي اعم از كشوري و لشكري ايفا كردند، به طوري كه با روي كار آمدن، حسن علي منصور پاي چهار وزير بهائي به نام هاي هويدا (وزير دارايي)، منصور روحاني (وزير آب و برق)، عباس آرام (وزير خارجه)، اسدالله صنيعي (وزير جنگ)، به كابينه باز شد و با ترور منصور، پست مهم نخست وزيري نزديك به 14 سال در اختيار عباس هويدا قرار گرفت.
در اين مدت اوج نفوذ بهائيان و فراماسون ها در مناصب دولتي بود به طوري كه عناصر بهائي نظير عباس آرام (وزير خارجه)، هوشنگ نهاوندي (وزير علوم)، منوچهر تسليمي (وزير بازرگاني و اطلاعات)، غلام رضا كيان پور (وزير دادگستري)، اسدالله صنيعي (وزير جنگ و نيز توليدات كشاورزي) و .. در كابينه هويدا پست هاي مهم وزارت را بر عهده داشتند.
ارتش نيز در اختيار بهائيان قرار داشت به طوري كه عبدالكريم ايادي، عنصر مشهور بهائي، در مقام پزشك مخصوص شاه و رئيس بهداري ارتش نفوذ تام در دربار پهلوي يافت. در كنار ايادي، مهره هاي سرشناس بهائي نظير سپهبد اسدالله صنيعي، پرويز خسرواني، سپهبد علي محمد خاتمي، ارتشبد جعفر شفقت، فريدون جم، سرهنگ شاهقلي و ... را مي توان نام برد. نفوذ بهائيان در ارتش به حدي گسترده بود كه مي توان سياهه بلندي از عناصر ارتش در اين زمان ارائه داد. همين حضور گسترده بهائيان در ارتش سبب دوري ارتشيان از ملت مسلمان ايران بود كه انجام كودتاي 28 مرداد و سقوط دولت مصدق بيانگر همين مطلب مي باشد.
در اين زمان كه بهائيان به خوبي اهميت فعاليت هاي فرهنگي را درك كرده بودند، مناصب و مقامات فرهنگي را مورد آماج حمله خود قرار دادند كه در رأس اين افراد مي توان از فرخ رو پارسا وزير آموزش و پرورش و دكتر منوچهر شاهقلي وزير علوم نام برد. همچنين با ايجاد اولين فرستنده تلويزيون در ايران و فعاليت در صدا و سيما و مطبوعات نقش بسزايي را در از بين بردن علقه هاي ديني در بين مردم ايفا كردند.
از زماني كه بهائيان قدم در سياست گذاردند، فعاليت در بخش اقتصادي را نيز شروع كردند به طوري كه با ايجاد شركت امناي امكاناتي را در اختيار برخي از عناصر بهائي قرار دادند و از اين زمان به بعد چهره هاي سرمايه دار بهائي نظير حبيب ثابت پاسال، هژبر يزداني و ... فعاليت هاي گسترده اقتصادي خود را در كشور گسترش دادند به طوري كه در دوران نخست وزيري هويدا عملكردهاي اقتصادي نظير بي برنامگي هاي اقتصادي و ولخرجي هاي درباريان، برپايي جشن هاي شاهنشاهي، اعطاي وام هاي گزاف به كشورهاي ديگر، فساد مقامات كشوري از جمله خود به ضرر كشور تمام شد.
با توجه به آنچه بيان كرديم، مسلم است كه ادعاي رهبران بهائي در مورد عدم دخالت در مسائل سياسي سنخيت ندارد به طوري كه حضور بهائيان در تحولات سياسي ايران معاصر از مصاديق بارز فعاليت سياسي آنان است. نقش ويرانگر آنان در واگرايي ها و بحران هاي مشروطيت، حضور آنان در فعاليت هاي تروريستي كميته مجازات، نقش آنان در متلاشي كردن نهضت جنگل، حضور آنان در بالاترين و حساس ترين موقعيت ها و مناصب سياسي حكومت پهلوي اول و دوم و بالاخره نقش آنان در تعميق وابستگي كشور به بيگانگان و تحكيم سلطه استعمار و امپرياليسم بر مملكت همه و همه گوياي اين مطلب است.
در آخر بهائيت يك روز به اين صورت برسر كار آمد هنوز مشغول فعاليت است و از نظر فكري، اعتقادي، سياسي و اقتصادي در جامعه حضور دارند و براي انحراف جوانان تلاش مي كنند. ما از اين دشمن نبايد غافل شويم و در جهت خنثي كردن توطئه هاي آنها بايد خيلي جدي تلاش كنيم.
پاورقي
 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14