(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنج شنبه 25  آبان  1391 - شماره 20358

شكنجه هاي قرون وسطايي در رژيم آل خليفه
چالش هاي خاورميانه اي اوباما
محمود عباس در خط پايان


شكنجه هاي قرون وسطايي در رژيم آل خليفه

اشاره : يك زنداني بحريني در گفت و گو با خبرگزاري فارس ابعاد جديدي از جنايات رژيم آل خليفه را افشا كرده كه طي آن نيروهاي امنيتي از هر ابزاري براي در هم شكستن اراده زندانيان استفاده مي كردند.
بخشي هايي از خاطرات اين زنداني كه خواست نامش فاش نشود در زير آمده است:
¤¤¤
لوله تفنگ را به سمتم گرفتند و از من خواستند كه به سمت ديوار نگاه كنم. چشمانم را بستند و من را در خانه خودم مورد ضرب و شتم قرار دادند.بعد از اينكه وسايل خانه را شكستند و بعضي از آنها را دزديدند، من را از خانه خارج كرده و به بخش شكنجه يكي از زندان هاي وزارت كشور بردند. وقتي كه به آنجا رسيديم من را به بيمارستان وزارت كشور بردند و چند آزمايش روي من انجام دادند، ولي نه به خاطر مطمئن شدن از سلامتي من بلكه براي اينكه بفهمند تا چه حد توانايي تحمل شكنجه را دارم تا به وحشيانه ترين شكل من را شكنجه كنند! بعد از اينكه آزمايش ها را انجام دادند من را به يك زير زمين در ساختمان اداره امنيت ملي بردند و آنجا من را به بدترين شكل ممكن شكنجه كردند. پنج روز به طور مستمر نگذاشتند بخوابم.
در طول اين مدت هر روز مورد ضرب و شتم و شكنجه قرار مي گرفتم و دائما من را با سيلي و مشت و لگد مي زدند و اجازه نمي دادند غذا بخورم يا بنشينم يا بخوابم و به من فحش مي دادند. در ابتدا من را به فلك بستند و بدنم را روي ميز قرار مي دادند تا مانند گوسفند قرباني در هوا معلق بمانم و بعد كف پايم را با شيلنگ پلاستيكي مي زدند و اين كار را به مدت چهار روز به طور مستمر انجام مي دادند. هر وقت احساس مي كردند كه عصب هاي كف پا ضعيف مي شود به طوري كه كمتر احساس درد مي كنم، روي بدنم و جاهايي كه زده بودند آب خيلي سردي مي ريختند تا عصب ها دوباره بيدار شوند و آنها دوباره بزنند.
هروقت كه يكي از اين شكنجه گران خسته مي شد فرد ديگري شيلنگ را مي گرفت و كار او را ادامه مي داد و نمي گذاشت شكنجه متوقف شود. به مدت 15 روز چشم بسته بودم ولي مي توانستم بفهمم كه چه مي گويند و متوجه مي شدم كه آنها از بس كه ما را مي زدند خسته مي شدند و جاي شان را با هم عوض مي كردند تا يكي استراحت كند و ديگري شكنجه را ادامه دهد.
سه روز بعد من را تهديد كردند كه به خودم و همسرم و مادرم تجاوز مي كنند. حتي آنها همه لباس هايم را پاره كردند و من را برهنه در سلول رها كردند و من را مورد آزار و اذيت جنسي قرار مي دادند و وقتي ديدند كه من به درخواست هاي آنها جواب نمي دهم من را به شكنجه با برق تهديد كردند. و اين كار را كردند! من را با جريان برق شكنجه كردند. اول به پايم برق زدند و گفتند آيا به سؤالات ما جواب مي دهي يا نه؟ وقتي كه گفتم كه من هر چي مي دانم را گفته ام، به سينه ام برق زدند، و يك بار ديگر پرسيدند آيا جواب مي دهي يا نه؟ گفتم كه من ديگر چيزي براي گفتن ندارم و همه چيز را گفتم. اين بار برق را به سرم زدند و دوباره سؤال را تكرار كردند و جواب من هم همان بود.
به شكنجه من با برق ادامه دادند تا اينكه من خودم را به زمين انداختم. چند تا از شكنجه گران به من هجوم آوردند و سعي كردند من را نگه دارند تا تكان نخورم. دستانم از پشت بسته بود و چشمانم را هم بسته بودند. به همه اعضاي بدنم برق مي زدند. به تك تك اعضاي بدنم برق مي زدند و من از شدت درد مي سوختم و روي زمين به خودم مي پيچيدم. وقتي كه ديدند نمي توانند من را ثابت نگه دارند افسر به آنان دستور داد كه من را دوباره به فلك ببندند و بعد از اينكه من را به فلك بستند دوباره با برق شكنجه ام كردند و با شيلنگ آب مي زدند. حالم به قدري بد شده بود كه فكر كردم ديگر زنده نمي مانم. بخاطر شدت شكنجه تا پاي مرگ رفتم. وقتي ديدند كه تكان نمي خورم من را برداشتند و به حمام بردند و روي بدنم آب سرد ريختند شنيدم كه مي گفتند او هنوز زنده است و نمرده است.
بعد از آن بود كه گذاشتند حدود نيم ساعت يا 45 دقيقه استراحت كنم. بعد دوباره من را مجبور كردند سر پا بايستم. بازجويي من روزها طول كشيد. حدود 15 روز به اين صورت گذشت، چيزي را روي گردنم مي گذاشتند تا به گردنم فشار وارد كند و آزار و اذيت جنسي مي كردند و مي گفتند كه اگر اعتراف نكنم خودم و همسرم و مادرم را مورد تجاوز قرار مي دهند و از من مي خواستند به چيزهايي اعتراف كنم كه هيچ ربطي به من نداشت و تنها هدف از اين كار متهم كردن طرف ها و كشورهاي خارجي به دخالت در اين حركت بود تا اين حركت هاي اعتراضي را به كشورهاي خارجي نسبت دهند و بگويند كه اين اعتراضات از طرف گروه هاي غيربحريني برنامه ريزي و سرمايه گذاري مي شود.
در طول روز صداي فرياد شكنجه شونده هاي ديگر را نيز مي شنيدم و وقتي كه من شكنجه مي شدم اين من بودم كه فرياد مي زدم. وقتي كه من را وادار مي كردند بايستم صداي فرياد بقيه زندانيان را مي شنيدم كه توسط جلادان رژيم آل خليفه در حال شكنجه شدن بودند.
در يكي از روزها يكي از زندانياني كه با ما بود زير شكنجه به شهادت رسيد. پس از شهادت اين شهيد شكنجه ديگر زندانيان را كمتر كردند. بعد از آن برخي از زندانيان را از اين زندان كه ديوارهايش شاهد زنداني ها و شكنجه هاي آنها بود به زندان ديگري منتقل كردند. از ميان برخي از بازجوهايي كه من را بازجويي كرده و مورد شكنجه قرار دادند برخي اردني بودند و تعدادي هم اهل بحرين بودند. جلادان شكنجه گر هم بعضا بحريني و بعضا پاكستاني بودند و هميشه ما را به خيانت و مزدوري براي بيگانگان متهم مي كردند و به ما توهين مي كردند. آنها به امامان مذهب ما نيز ناسزا مي گفتند! و مي گفتند كجاست امام زمان شما؟ چرا نمي آيد شما را نجات دهد؟ سعي مي كردند ما را از اهل سنت متنفر كرده و وارد فتنه هاي مذهبي كنند و اين گونه به ما نشان مي دادند كه اين يك اختلاف مذهبي است. اين كار را براي اين انجام مي دادند كه در دل هاي ما نسبت به برادران اهل سنت كينه ايجاد كنند.
پس از آنكه يك زنداني روي كاغذ سجده كرد او را شكنجه كردند. ما را مي زدند و مجبورمان مي كردند كه برقصيم يا به يكديگر فحش دهيم. ما را با ضرب و شتم وادار به كارهاي غيراخلاقي مي كردند و ما را مجبور مي كردند كه عكس ملك حمد و نخست وزير و وليعهدش را ببوسيم و مجبورمان مي كردند كه سرود ملي آنها را بخوانيم. همچنين ما را مي زدند و مجبورمان مي كردند كه شعارهاي آنها را بدهيم و به آنها درود بفرستيم. به آن هم بسنده نكردند و ما را مجبور مي كردند كه در تأييد پادشاه عربستان سعودي شعار دهيم و همه اين كارها را براي شكستن عزم و اراده ما و شكنجه دادن و ذليل كردن ما انجام مي دادند. ما را از ساده ترين حقوق زندانيان محروم مي كردند. حتي ما را از رفتن به سرويس بهداشتي منع مي كردند و نمي گذاشتند بيشتر از يك دقيقه در سرويس بهداشتي بمانيم و وقتي كه براي استحمام مي رفتيم درها را باز نگاه مي داشتند و اجازه نمي دادند كه هر روز به حمام برويم.
يكي از برادراني كه با ما بودند را به شدت و با بي رحمي تمام مورد شكنجه قرار داده بودند تا اعتراف كند و وقتي كه ديدند اعتراف نمي كند او را به خانه اش برده و گفته بودند اگر اعتراف نكني جلوي چشمانت به همسرت تجاوز مي كنيم. همه اين كارها را مي كردند تا ما به كارهايي اعتراف كنيم كه آن را انجام نداده ايم.
 


چالش هاي خاورميانه اي اوباما

فريده شريفي
«باراك اوباما» سرانجام توانست در رقابتي نزديك بر «ميت رامني» نامزد جمهوري خواهان پيروز شود و چهارسال ديگر در كاخ سفيد بماند. اين انتخابات يكي از پرهزينه ترين انتخابات آمريكا بود و شكاف هاي اجتماعي را از زاويه هاي گوناگون نمايان ساخت و اين واقعيت ها نشان داد كه جامعه آمريكا در دهه هاي اخير عميقا متحول شده است. پيروزي باراك اوباما همچنين نشان داد كه افكار عمومي آمريكا و جهان موضع دموكرات ها درباره تحولات جهاني را بيشتر از جمهوري خواهان قبول دارند.
پرسش اساسي كه ذهن تحليلگران را به خود مشغول كرده اين است كه آيا اوباما سياست هاي گذشته خود در قبال جهان و به ويژه خاورميانه را تغيير خواهد داد و يا همان سياست ها را دنبال خواهد كرد؟
بحث خاورميانه براي دولتمردان آمريكا اهميت زيادي داشته و دارد. آيا مي توان پيش بيني كرد رئيس جمهور آمريكا همان سياست هاي قبلي را درباره اين منطقه حساس و استراتژيك اعمال كند يا سياست جديدي در پيش خواهد گرفت؟ سياست خارجي آمريكايي ها در زمان دموكرات ها درمورد خاورميانه نسبت به جمهوري خواهان انعطاف بيشتري داشته است، آيا در دولت جديد اوباما اين انعطاف همچنان وجود خواهد داشت يا كابيته جديد اوباما از اين سياست چشم پوشي خواهد كرد؟
براي بررسي رفتارهاي آينده دموكرات ها در قبال مسائل خاورميانه اشاره اي كوتاه به سياست خارجي آمريكا در قبال مسائل خاورميانه در سال هاي اخير خواهيم داشت.
باراك اوباما چند ماه پس از پيروزي در انتخابات سال2008 ميلادي دانشگاه قاهره را براي سخنراني خود خطاب به جهان اسلام انتخاب كرد و وعده آغاز فصل جديدي در روابط آمريكا و جهان اسلام را داد و تاكيد كرد كه سياستي متفاوت از «جرج بوش» رئيس جمهور قبلي اين كشور در پيش خواهد گرفت.
اما اوباما در قبال مسئله فلسطين كه براي مسلمانان و اعراب اهميت زيادي دارد اقداماتي نااميدكننده انجام داد. او از رويارويي با رژيم صهيونيستي و اعمال فشار بر توقف شهرك سازي ها در سرزمين هاي فلسطيني چشم پوشي كرد و در برابر جنايات اين رژيم نسبت به فلسطيني ها و تجاوز هر روزه صهيونيست ها به مناطق فلسطيني سكوت اختيار كرد. اوباما همچنين به راه حل تشكيل دو كشور تن نداد. در ارتباط با عراق نيز هرچند نيروهاي آمريكايي از اين كشور خارج شدند ولي عراق همچنان از پيامدهاي اشغال اين كشور رنج مي برد و طايفه گرايي، اختلافات مذهبي، بمب گذاري ها و قتل عام شيعيان در اين كشور همچنان ادامه دارد.
در افغانستان نيز به رغم آن كه نيروهاي آمريكايي پايان جنگ در اين كشور را اعلام كرده اند اما حتي پس از كشته شدن «اسامه بن لادن» رهبر سابق گروه القاعده در اين كشور حضور دارند و به اشغال خود ادامه مي دهند.
موضع گيري اوباما در قبال ايران نيز متناقض بود. اوباما كه با شعار تغيير روي كار آمده بود و از تلاش براي حل و فصل برنامه هسته اي ايران از طريق مذاكره دم مي زد، با اعمال تحريم ها و محدوديت هاي اقتصادي شديد عليه ايران در عمل رويكردي ديگر را به نمايش گذاشت. از زمان آغاز بيداري اسلامي اوباما تلاش كرد با تغييرات سياسي گسترده، انقلاب هاي منطقه را به نفع خود مهار كند؛ انقلاب هايي كه رهبران آنها در قبال خيزش هاي مردمي و مطالبات دموكراتيك آنها غافلگير شدند و چاره اي جز كناره گيري نداشتند.
پس از گذشت 18 ماه از تغييرات گسترده در جهان عرب، از انقلاب مسالمت آميز تونس گرفته تا اعتراض ها و درگيري هاي خونين در مصر، يمن، بحرين و... واكنش هاي اوباما چندان قابل قبول نبوده است.
اوباما با گسترش اعتراض ها در مصر در تاريخ اول ماه فوريه از «حسني مبارك» رئيس جمهور مصر و هم پيمان قوي آمريكا طي سه دهه خواست از قدرت كناره گيري كند و با اين كار تلاش كرد تا ايالات متحده را ظاهرا در كنار افكار عمومي عرب قرار دهد چرا كه مي دانست اوضاع مصر پيچيده تر و به مراتب خطرناك تر از اين است كه بخواهد در مقابل مردم قرار گيرد.
اوباما با همين ديدگاه موضع ترديدبرانگيزي در قبال انقلاب ليبي اتخاذ كرد و از پشت پرده هدايت جنگ عليه ليبي را به عهده گرفت و زمام امور را به دست كشورهاي اروپايي عضو ناتو و هم پيمانان عرب خود واگذار كرد.
رئيس جمهور آمريكا تصور كرد با كشته شدن معمر قذافي رهبر سابق ليبي و حمايت ظاهري از انقلاب مردمي اين كشور مي تواند در ليبي جايگاهي پيدا كند اما كشته شدن ديپلمات هاي آمريكايي نشان داد كه اوباما در محاسبات خود اشتباه كرده و چالش هاي زيادي پيش رو دارد.
يكي از بزرگ ترين چالش هاي خاورميانه اي براي باراك اوباما بحران سوريه است كه در طول 20 ماه گذشته درباره اين كشور به بن بست رسيده است.
رئيس جمهور آمريكا از يك سو خواستار كناره گيري بشاراسد رئيس جمهور سوريه از قدرت است و به همين دليل از مخالفان سوري به روش هاي مختلف مالي و تسليحاتي حمايت مي كند و كشورهاي مخالف سوريه را براي نبردي واقعي و حتي طولاني مدت با نظام سوريه آماده مي كند، از سوي ديگر، در مقابل مواضع روسيه و چين دچار سردرگمي و استيصال شده و نمي داند چه سياستي را در پيش بگيرد.
اوباما مي داند كه بحران سوريه راه حل نظامي ندارد و بايد دنبال رويكردي مسالمت آميز و سياسي باشد اما بن بستي كه در عرصه داخلي سوريه به وجود آمده در عرصه بين المللي نيز به رويارويي آشكار ميان آمريكا و غربي ها از يك سو با روسيه و چين منجر شده و سردمداران كاخ سفيد را در تصميم گيري هايشان با مشكل مواجه كرده است.
اوج مخالفت ها و تحريكات عليه سوريه در شوراي امنيت و يا هر سازمان بين المللي ديگر و صدور قطعنامه ها و بيانيه ها با وتوي روسيه و چين نقش بر آب و دست آمريكا و هم پيمانانش براي اعمال فشار عليه دمشق كوتاه مي شود، به همين دليل تحولات سوريه باعث نگراني در كشورهاي غربي و برخي از كشورهاي عربي شده و به نظر نمي رسد اين نگراني ها به اين زودي به پايان برسد.
در مورد بحرين و عربستان نيز حمايت اوباما از دموكراسي و حقوق بشر زير سؤال رفته و آمريكا به دليل منافعي كه در اين دو كشور دارد به ويژه حضور ناوگان پنجم آمريكا در بحرين از حاكمان اين كشورها حمايت مي كند و انقلاب مردمي و مطالبات مشروع و منطقي آنها را ناديده گرفته است.
در واقع اوباما چشم خود را بر روي نقض حقوق بشر در اين كشورها بسته است و در مقابل جناياتي كه آل خليفه و آل سعود انجام مي دهند سكوت اختيار كرده است.
بدون ترديد چالش هايي كه باراك اوباما در طول چهار سال رياست جمهوري وي با آنها روبه رو بوده است در آينده نيز ادامه خواهد داشت، چالش هايي چون روابط با رقباي استراتژيك، تحولات خاورميانه، صلح اعراب و اسرائيل، بحران افغانستان، پاكستان، سوريه و برنامه اتمي ايران همچنان به عنوان چالش عمده در سطح داخلي و خارجي مطرح خواهد بود.
ولي با توجه به پيروزي اوباما در انتخابات به نظر نمي رسد كه تغييرات زيادي در سياست خارجي اوباما به ويژه در رابطه با خاورميانه ايجاد شود.
اوباما با اين پيروزي به دنبال ثبات در سياست خارجي و روابط بين الملل خواهد بود و مي توان گفت كه در اين دور وي كمتر از لابي هاي صهيونيستي و گروه هاي ديگر متاثر خواهد بود و نياز به حمايت روزافزون لابي ها براي انتخابات در دور ديگري نخواهد داشت. روابط آمريكا و رژيم صهيونيستي در يك سال اخير بر سر مسئله انرژي هسته اي ايران كمرنگ و حتي بي رنگ شده است. «بنيامين نتانياهو» نخست وزير رژيم صهيونيستي بارها اوباما را به تساهل و اهمال كاري در قبال پرونده هسته اي ايران متهم كرده است به همين دليل به نظر مي رسد رئيس جمهور آمريكا با تاثيرات كمتري از لابي هاي صهيونيستي در قبال تحولات خاورميانه موضع گيري كند و به گونه اي واضح تر، با ثبات تر و روشن تر درباره مسائل خاورميانه برخورد كند.
اوباما موضوع گفت گو، مذاكره و فعال كردن ديپلماسي را در رأس رويكردهاي سياسي خود نسبت به تحولات خاورميانه قرار خواهد داد و با احتياط بيشتري به سمت مناطق بحراني خاورميانه خواهد رفت، ليكن آمريكا همچنان سياست هدايت شده اي را در قبال تحولات خاورميانه در پيش خواهد گرفت و همچنان خواستاراين است كه كشورهاي منطقه در كناراين كشور باشند و سمت و سوي سياست خارجي خود را در راستاي اهداف آمريكا تعيين كنند.
دولت اوباما در شرايط نوين مخالف تدام قدرت حاكمان فرتوت بر كشورهاي خاورميانه است و تلاش خواهد كرد كه اين كشورها در راستاي منافع آمريكا دگرگون شوند بنابراين تحول در عربستان سعودي و كويت اجتناب ناپذير خواهد بود.
هرچند كه براي پيش بيني سياست هاي باراك اوبامادر طوب چهار سال آينده بايد منتظر ماند و ديد كه آيا وي رويكردهاي متفاوتي را در پيش مي گيرد يا وعده هاي محقق نشده جديدي را به فهرست بلند بالاي قبلي خود اضافه مي كند ليكن با توجه به سياست هاي گذشته باراك اوباما به نظر نمي رسد كه وي تغييرات اساسي در رويكردهاي خود به وجود آورد.
ديپلماسي روساي جمهور آمريكا از گذشته تاكنون در قبال كشورهاي دوست و يا آن كشورهايي كه دشمن پنداشته مي شوند همواره يكسان بوده و به نظر نمي رسد كه باراك اوباما شيوه جديدي اتخاذ كند و كشورهاي دوست را دشمن يا دشمن را دوست فرض كند.
 


محمود عباس در خط پايان

زهرا عباسي
«محمود عباس» رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين در مصاحبه اي كه با شبكه 10 تلويزيون رژيم صهيونيستي داشت ضمن بي احترامي به حقوق ملي فلسطينيان و تحقير مقاومت فلسطين حق بازگشت آوارگان فلسطيني به وطن خود را به طور كامل زير پا گذاشت و اظهار داشت، اهل صفه (در مناطق اشغالي) است اما حق زندگي كردن در آنجا را ندارد چرا كه اين مناطق را خاك اسرائيل مي داند.
زماني كه رئيس تشكيلات خودگردان فلسطين اعلام مي كند كه نمي خواهد به زادگاهش در صفه واقع در الجليل برگردد و فلسطين را منحصر به كرانه باختري و نوار غزه مي كند در واقع تن دادن به خواست اسرائيلي ها و تحقير ملت فلسطين است.
اگر عباس قصد اهانت به ملت فلسطين را نداشت هرگز جرات بيان چنين اظهاراتي را به خود نمي داد اما ابومازن به پشتوانه رژيم صهيونيستي در خود اين جسارت را ديده كه به ملتي كه سال ها براي رسيدن به حقوق مشروعش جانفشاني كرده و شهداي بسياري داده است بي احترامي كند.
سخنان عباس نه تنها از ديدگاه فلسطينيان بلكه مسلمانان جهان خيانتي بزرگ در حق ملت فلسطين است. اگر ابومازن نمي خواهد به صفه برگردد و مي خواهد در رام الله باقي بماند يا قصد دارد بقيه عمرش را در منزل شخصي اش در امان پايتخت اردن به سر ببرد اين يك تصميم شخصي است در اين صورت او نبايد خود را نماينده شش ميليون آواره فلسطيني در سراسر جهان از جمله در داخل فلسطين بنامد.
چشم پوشي از حق بازگشت فلسطينيان به سرزمين اصلي شان و مقابله نكردن با سياست هاي تجاوزكارانه رژيم صهيونيستي نشان دهنده تلاش هاي مذبوحانه ابومازن براي جلب رضايت طرف صهيونيستي است. چگونه مي توان از محمود عباس انتظار داشت كه با جديت از حق بازگشت دفاع كند درحالي كه او اساسا ايماني به اين حق ندارد و همه اين كارها را به خاطر جلب رضايت آويگدورليبرمن وزير خارجه و بنيامين نتانياهو نخست وزير رژيم صهيونيستي انجام مي دهد.
حق بازگشت بيش از شش ميليون آواره فلسطيني به سرزمين هاي اشغالي 1948 حقي فردي، جمعي، اخلاقي و واجبي شرعي و ملي است و هيچ فرد يا نهاد سياسي و بين المللي در هر جايگاهي كه باشد حق چشم پوشي از آن را ندارد.
اين حق اصيل و مقدسي است كه گذر زمان موجب حذف آن نخواهد شد و مذاكره بر سر آن يا چشم پوشي از آن بي معني خواهد بود و هيچ توافقنامه و معاهده سياسي قادر به تغيير مفهوم آن نيست. اظهارات محمود عباس چشم پوشي از مسائل مهم فلسطين و حق بازگشت آوارگان و سهل انگاري در اين زمينه را به نهايت رسانده است. مسائلي كه جوهر شالوده منازعه فلسطيني، صهيونيستي به شمار مي روند و عباس با اين اظهارات از دو سوم خاك فلسطين چشم پوشي كرده و حق آوارگان فلسطيني را ناديده گرفته است.
اگر ابومازن بر اين باور است كه گدايي از اسرائيلي ها به اين سبك مي تواند بر ماهيت تمايلات آينده آنان و يا بر نتايج انتخابات آتي اسرائيل اثر بگذارد بدون شك مرتكب خطاي فاحشي شده است، زيرا قبل از او سران عرب با ارائه طرح تحقيرآميز صلح و انتشار ترجمه عبري آن در نشريات اسرائيلي، اين كار را بي ثمر كرده اند. ابومازن مي خواهد چه چيزي كسب كند؟ شايد خطرناكتر از همه تعهداتي است كه ابومازن مطرح كرد، تعهدش به اين نكته كه او مانع از آغاز انتفاضه سوم در اراضي اشغالي شود. او دوشادوش نيروهاي اسرائيلي به مقابله با مردمش برخاسته است و اين پايان حيات سياسي او است.
اين روزها كه روزهاي اوج افتخار دنياي اسلام است و ملت هاي منطقه با بيداري اسلامي دشمنان را وحشت زده و مضطرب كرده اند و هرگونه آينده نگري و معادلات آنها را با بن بست مواجه كرده اند اين اظهارات نابخردانه به چه دليل عنوان مي شود.
محمودعباس با اينكه از ديدگاه ملت فلسطين جايگاهي ندارد و نماينده ملت فلسطين محسوب نمي شود با اين اظهارات آب به آسياب دشمن مي ريزد و مي خواهد با خوش خدمتي خود را در راستاي تامين اهداف صهيونيست ها قرار دهد تا جايي كه «شيمون پرز» رئيس رژيم صهيونيستي و ديگر مقامات تل آويو از سخنان عباس استقبال و تاكيد كردند محمود عباس شريك واقعي صلح خاورميانه است و بايد هرچه سريع تر مذاكره بين فلسطينيان و اسرائيل صورت بگيرد. خيانت محمود عباس به آرمان هاي مقدس ملت فلسطين تازگي ندارد و پيش از اين نيز بارها اين دشمني و عداوت ثابت شده است.
وي از 20 سال پيش تاكنون يكي پس از ديگري به صهيونيست ها امتياز مي دهد و خود را شريك اصلي آنها معرفي كرده است با اين حال از صهيونيست ها فقط توهين نصيبش شده و براي ديدن زادگاهش التماس مي كند در حالي كه به وي اجازه چنين سفري داده نمي شود.
موافقت محمود عباس با عدم بررسي گزارش گلدستون در شوراي حقوق بشر سازمان ملل از جمله خيانت هايي است كه در كارنامه سياه تشكيلات ثبت شده و خشم مردم را برانگيخته است.
«ريچارد گلدستون» قاضي يهودي اهل آفريقاي جنوبي بود كه در گزارش مفصل خود رژيم صهيونيستي را درباره جنگ 22 روزه غزه متهم شناخت و خواستار محاكمه اين رژيم به عنوان جنايتكار جنگي شد.
محمود عباس تحت حمايت آمريكا و رژيم صهيونيستي مخالفت خود را با بررسي اين گزارش در شوراي حقوق بشر سازمان ملل اعلام كرد و باعث مسكوت ماندن اين پرونده در سازمان ملل شد.
سنگ اندازي در راه آشتي ملي گروه هاي فلسطيني، انتخاب سلام فياض دست نشانده اصلي آمريكا و اسرائيل در كرانه باختري و تلاش براي ابقاي وي در اين سمت از جمله ديگر اقداماتي است كه نشان دهنده مواضع ضدفلسطيني محمودعباس است.
فلسطيني ها در واكنشي كوبنده به اظهارات عباس اعلام كرده اند كه حتي يك وجب از خاك فلسطين چشم پوشي نخواهند كرد و كسي كه به آرمان هاي ملت فلسطين خيانت كند از اين خاك بيرون خواهند كرد.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14