(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنج شنبه 25  آبان  1391 - شماره 20358

بررسي چگونگي حسين شناس بودن و حسيني شدن از زبان زيارت نامه ها
مقامات و مطالبات امام حسين(ع)
گراني و تحريم انسان موحد را نمي رنجاند


بررسي چگونگي حسين شناس بودن و حسيني شدن از زبان زيارت نامه ها

مقامات و مطالبات امام حسين(ع)

¤ محمداحسان زواره اي
امام حسين(ع) در فرهنگ تشيع از جايگاه بلند و ويژه اي برخوردار است. نهضت امام حسين(ع) و شهادت ايشان، به طور كامل همه ابعاد زندگي شيعيان را تحت تاثير شديد و بزرگي قرار داده است. از نظر امامان(ع) شناخت امام حسين(ع) و درك حقيقت نهضت آن حضرت، به معناي شناخت اهداف و آرمان هاي اسلام است، زيرا ايشان وارث همه پيامبران معرفي شده است. بر همين اساس نويسنده براي شناخت درست از حقيقت مكتب حسيني(ع) بر آن است تا به بهترين منبع شناختي يعني زيارت نامه هاي ماثور مراجعه كند، چرا كه در اين زيارت نامه ها حقايق بلندي بيان شده كه معرف مقامات و نيز مطالبات آن حضرت(ع) است. با اين روش مي توان به همان معرفتي دست يافت كه لازم است هر شيعي درباره امام حسين(ع) داشته باشد.
زيارت نامه هاي ماثور، منبع معرفتي
در آيات و روايات اسلامي، معرفت و شناخت، از جايگاه مهم و ارزشمندي برخوردار است، چرا كه مهمترين معيار عمل و ارزش گذاري اعمال انساني است. هر انساني به ميزان شناخت و معرفت خود از عمل و اهداف آن است كه از پاداش هاي دنيوي و اخروي بهره مند مي شود. عملي كه عامل آن فاقد معرفت و شناخت نسبت به عمل خود باشد هر چند كه به سبب حسن فعل براي عامل بهره اي به دنبال دارد، ولي همه آثار عمل، زماني تحقق خواهد يافت كه معرفت كاملي نيز در فاعل وجود داشته باشد و اين حسن فعل با حسن فاعل برخاسته از معرفت و شناخت همراه باشد.
در روايات بر اين نكته تاكيد شده كه مثلا پاداش زيارت حضرت معصومه(س) در قم، بهشت است، اما در همين روايات قيدي آورده شده كه مساله را دگرگون مي كند. اين قيد در ارتباط با معرفتي است كه زائر نسبت به مقامات حضرت معصومه(س) دارد. امام رضا(ع) درباره زيارت خواهرش در قم مي فرمايد: من زارها عارفا بحقها فله الجنه ، هر كسي معصومه(س) را زيارت كند در حالي كه عارف به حق ايشان باشد، پس براي زائرش بهشت است. (بحارالانوار، ج84 و ج103، ص 266)
درباره همه امامان، شناخت و معرفت به عنوان يك پيش شرط مطرح و از وظايف شيعيان معرفت به ايشان دانسته شده است: امام باقر(ع) در اين باره مي فرمايد: مردم به سه تكليف مكلفند: معرفت امامان، تسليم در برابر ايشان و واگذاري امور به ايشان در اموري كه اختلاف پيش مي آيد. (اصول كافي، ج2، ص 235، حديث1)
درباره امير مومنان علي(ع) و قبولي زيارت آن حضرت نيز ابن مارد به امام صادق(ع) عرض كرد: كسي كه جدت اميرالمومنين(ع) را زيارت كند چه پاداشي دارد؟ حضرت فرمودند: اي پسرمارد هركس جدم را زيارت كند در حالي كه عارف به حق او باشد، به هر قدمي كه برمي دارد برايش يك حج مقبول و يك عمره مقبوله نوشته مي شود. به خدا قسم اي پسر مارد، بر هر قدمي كه در راه زيارت اميرالمؤمنين غبار نشيند به آتش نمي سوزد (وسائل الشيعه، ج5، ص294)
امام صادق(ع) درباره زيارت امام حسين(ع) نيز مي فرمايد: من زار قبل الحسين بن علي(ع) يوم عاشوراء عارفا بحقه كان كمن زارالله في عرشه؛ هر كسي قبر حسين بن علي(ع) را در روز عاشورا با معرفت به حق ايشان زيارت كند مثل كسي است كه خداوند را در عرش زيارت كرده است.» (مستدرك الوسائل، ج01، ص292، ح3؛ بحارالانوار، ج89، ص105، ح11؛ مصباح المتهجد، ص771).
پس قيد «عارفا بحقه» كه معمولا در بيشتر رواياتي كه در مورد زيارات ائمه اطهار عليهم السلام نقل شده، آمده است، يعني پيش فرض قبول زيارت زائر اين است كه به مقام امامي كه او را زيارت مي كند معرفت داشته باشد كه اول مرتبه اين معرفت، اعتقاد زائر به مقام خلافت و امامت و عصمت آن شخصي است كه زيارت مي كند و در مراتب بعد بايستي صفات و مقامات ائمه(ع) و نيز اهداف زندگي و رسالت ايشان و نيز سيره و سبك زندگي آنان را بشناسد تا آن بزرگواران را اسوه در زندگي خود قرار دهد، وگرنه همانطوركه خود ايشان به نص تصريح دارند كسي كه معرفت نداشته باشد؛ گمراه خواهد شد؛ چنانكه در ادعيه ماثور آمده است: اللهم عرفني حجتك فانك ان لم تعرفني حجتك ضللت عن ديني!! (نگاه كنيد: كامل الزيارت، ص175؛ امالي شيخ صدوق، ص184)
در اين ميان يكي از مهمترين منابع شناختي و معرفتي، زيارت نامه هاي ماثور از امام معصوم(ع) است؛ زيرا در اين زيارت نامه ها بي هيچ داعي و انگيزه بيروني و دروني، حقايق و حسب و نسب و اهداف زندگي ايشان تبيين شده است. امام معصوم(ع) با تأكيد بر زيارت قبور امامان معصوم(ع) از شيعيان خواسته است تا به آداب و ترتيبي خاص ايشان را زيارت كرده و مطالبي را به عنوان زيارت نامه بگويند. اين مطالب كه در زيارت نامه ها آمده، مجموعه اي كامل از حسب و نسب شناسي و نيز بيان اهداف و سبك زندگي آنان است تا معرفت نسبت به زيارت شونده در زيارت كنند و زاير پديد آيد. بر همين اساس در ادامه گوشه اي از مقامات و مطالبات امام حسين(ع) كه در زيارت نامه هاي ماثور آمده بيان مي شود.
مقامات امام حسين(ع)
براي شناخت مقامات امام حسين(ع) در اين زيارت نامه ها ضمن پرداختن به نسب شناسي امام حسين(ع) به حسب و نسب و مقامات معنوي آن حضرت(ع) توجه داده شده است.
1. فرزند رسول الله(ص): از مهمترين عناويني كه به نسب ايشان اشاره دارد، فرزند رسول الله(ص) بودن ايشان است. اين عنوان برگرفته از آيه مباهله يعني آيه 16 سوره آل عمران است. خداوند برخلاف تفكر جاهلي كه نسبت را تنها از طريق پسران مي دانستند، نسب از طريق دختران را نيز اثبات مي كند. اينگونه است كه امام حسن و امام حسين(ع) به عنوان ابناء الرسول(ص) مطرح مي شوند (نگاه كنيد به منابع تفسيري ذيل آيه از مفسران شيعي و سني)
2- ذوي القربي: يكي ديگر از عناوين مربوط به نسب ايشان عنوان ذوي القربي است كه در آيات قرآن نسبت به گراميداشت و تكريم ايشان تاكيد شده است.خداوند بصراحت در آيه 32 سوره شوري مي فرمايد: قل لا اسألكم عليه اجرا الا الموده في القربي ( اي پيامبر، بگو اجري بابت تبليغ رسالت خويش از شما جز مودت و دوستي در خويشان خود نمي خواهم).
3- اولوا الامر: از مقامات معنوي كه به حسب ايشان ارتباط دارد، مقام اولوالامراست كه در آياتي از جمله آيه 95 سوره نساء به آن اشاره شده است. در اين رابطه روايات تفسيري بسياري وارد شده كه به بيان مصاديق اولوا الامر(ع) كه اطاعت ايشان همانند اطاعت خدا و رسول (ص) واجب شده، پرداخته است.
4-عصمت و طهارت: خداوند در آيه 33سوره احزاب به صراحت از عصمت امام حسين(ع) به همراه ديگر امامان معصوم (ع) از اهل بيت (ع) اشاره و توجه داده است.
5- اهل بهشت: سوره هل اتي (دهر) دربيان حسب و مقامات اخروي ايشان (ع) نزول يافته است و خداوند بصراحت در اين آيات از بهشتي بودن و مقامات اخروي آن حضرت سخن گفته است.
6- اهل ذكر و علم: از ديگر مقامات معنوي ايشان اهل ذكر (نحل، آيه 34) و راسخون در علم (آل عمران، آيه 7) است.
7- صادق: از ديگر مقامات معنوي امام حسين (ع) همانند ديگر اهل عصمت و طهارت (ع) عنوان مصاديق است كه خداوند در آيه 119سوره توبه به آن اشاره دارد. در روايات ماثور از امام حسين(ع) به عنوان شهيد صديق ياد مي شود.
8- وارث انبياء: امام حسين(ع) به عنوان وارث پيامبران معرفي شده و زيارت وارث يكي از مشهورترين زيارت نامه هايي است كه به بيان اين مقام آن حضرت(ع) پرداخته است. در اين زيارت نامه با ذكر يكايك پيامبران اولوا العزم (ع) كه داراي رسالت و كتاب بودند امام حسين (ع) به عنوان وارث مكتب ايشان معرفي مي شوند. در حقيقت همه آنچه كه هدف پيامبران (ع) بوده براي آن تلاش كردند و همچنين همه آموزه هايي كه ارايه داده بودند در اختيار امام حسين (ع) و ايشان به عنوان وارث، نقش خود را به عهده گرفته و به خوبي از عهده آن بر آمده است. در زيارت نامه ها، همچنين آن حضرت (ع) وصي و وارث حضرت اميرمومنان (ع)، فاطمه زهراي مرضيه (س) و امام حسن مجتبي (ع) معرفي مي شود كه بيانگر وراثت ايشان در مقام امامت و ولايتي است كه باطن همه رسالت ها و نبوت ها است. از همين رو ايشان را مي بايست وارث پيامبران، اوصياء و اولياي الهي دانست.
9- شهيد: از مقامات بزرگ آن حضرت(ع)، جهاد در راه خدا وشهادت است. نقش جهاد و شهادت حضرت چنان در تاريخ اسلام و تغيير جهت امت محمد(ص) مهم و اساسي بوده است كه ايشان را به عنوان سيد الشهداء و سرور شهيدان معرفي مي كند. البته پيش از شهادت امام حسين(ع)، به سبب نقش مهم و اساسي حضرت حمزه سيد الشهداء در تثبيت موقعيت اسلام در عصر پيامبر(ص) اين عنوان به آن جناب تعلق داشته است ولي پس از واقعه عاشوراء، مقام سيد الشهداء به حضرت امام حسين(ع) رسيد و ايشان سيد الشهداء مطلق است بگونه اي كه هركسي اين عنوان را به كار مي برد مقصود همان حضرت امام حسين(ع) است؛ چنانكه مقام خاص امام علي(ع) عنوان اميرمومنان به شكل مطلق است.
01. حديقه ملائكه و فرشتگان: مقام آن حضرت(ع) در پيشگاه خداوندي چنان است كه در روايات ماثور از گردآمدن فرشتگان در پيرامون قبر ايشان سخن گفته شده است به اين معنا كه فرشتگان بسياري در گرداگرد قبر آن حضرت(ع) در خدمت ايشان و زوار آن حضرت (ع) هستند.
11. حجت الله: از مهمترين مقامات آن حضرت مقام حجت است. ايشان به عنوان انسان كامل و متاله و رباني در چنان جايگاهي است كه خداوند آن حضرت را حجت خويش در آسمان و زمين قرار داده است. (زيارت نامه ابن قولويه از امام صادق(ع) مفاتيح الجنان) مي دانيم كه حجت هاي الهي براي اين است كه ديگر عذر و بهانه اي براي كسي باقي نماند. خداوند هرگز امت و قومي را بدون حجت و بيان كامل عذاب نمي كند و وقتي حجت بر امتي تمام شد و ايشان بر خلاف آن عمل كردند، آنگاه است كه خداوند بندگانش را به سبب تخلف از حجت عذاب مي كند. (نساء، آيه 156 و آيات ديگر)
21. امين الله: ايشان به عنوان امين الله معرفي شده است. امين الله كسي است كه امانت بزرگ الهي از مسئوليت خلافت و رسالت الهي را برعهده گرفته و به درستي از عهده آن برآمده است (احزاب، آيه27 و آيات ديگر)
31. مظلوم: از عناويني كه براي آن حضرت(ع) گفته شده، عنوان مظلوم است. مظلوم كسي است كه عليه ظلم قيام كرده و در برابر آن ايستاده و منظلم نبوده است، ولي ظالم به سبب قدرتي كه داشت اجازه نداد تا مظلوم حق خود را بستاند و عدل را در حق خود و ديگران به جا آورد. در حقيقت مظلوم انساني است كه عدالت را مي شناسد و در انديشه آن عمل مي كند ولي به هر دليلي نمي تواند به حق عدالت خود برسد. عدالت هدف اصلي پيامبران بوده و فلسفه بعثت و رسالت اسلام در طول تاريخ بشريت بوده است (حديد، آيه 52) امام حسين(ع) نيز در پي اين انديشه و هدف وارد شده ولي مظلوم واقع گرديد و نتوانست به هدف ظاهري و تسلط بر ظالم دست يابد.
41. قتيل العبرات و اسيرالكربات: كشته اشك ها و اسير رنج و بلا از ديگر عناويني است كه در بيان مقامات آن حضرت(ع) بيان شده است. بي گمان رنج و دردي كه آن حضرت(ع) براي اصلاح امت تحمل كرده هيچ انساني متحمل نشده است. آن حضرت(ع) همه هستي خود و خويشان را در اجراي اوامر الهي به كار گرفت و مشقت و بلاياي بسياري را به جان خريد. اين بدان معناست كه ما نيز مي بايست آستانه تحمل خود را بالا ببريم و حتي اگر نتوانيم مانند ايشان رنج هاي بسيار و بلاياي بي شمار را تحمل كنيم، لااقل درمسير حق آستانه صبر و تحمل خود را بالا برده و اجازه ندهيم تا به سادگي حق و عدالت قرباني شود. هزينه اي كه امام حسين(ع) براي هدف والاي خود پرداخت را هيچ انساني نمي تواند بپردازد ولي مي توان گامي در راستاي آن برداشت.
51. خليفه الله: از ديگر عناوين و مقامات آن حضرت (ع) مي توان به عنوان خليفه الله اشاره كرد. ايشان نه تنها خليفه الرسول(ص) بودند، بلكه خليفه الله در آسمان و زمين بودند و چنانكه خداوند خواسته بود، مسئوليت بزرگ خلافت را با عبوديت خود به عهده گرفت و در مقام مظهر ربوبيت الهي براي كامل كردن ديگران گام هاي بزرگي برداشت. ( بقره، آيه30 و 31)
61- امام: رسيدن به مقام امامت بسيار دشوار است و تنها كساني به اين مقام رسيده اند كه از آزمون هاي سخت الهي گذشتند و در مقام عصمت و طهارتي قرار گرفتند كه ويژه مخلصان (خالص شدگان) است.
71- رضي مرضي: خداوند در آيات 72 تا 03 سوره فجر مقام انسان مطمئن را مقام رضي مرضي مي نامد امام حسين(ع) بي گمان از برجسته ترين مصاديق انسان هايي است كه در اين مقام قرار گرفته است. در زيارت نامه ها آمده است: يا من رضاه من رضي الرحمن و سخطه من سخط الرحمن؛ رضايت ايشان برخاسته از رضايت خداوندي و خشم و سخط او نيز از همان خشم رحماني است. بنابراين، در مقام فناي في الله و بقاي بالله بوده است كه خشم و رضايت ايشان همان رضايت و خشم الهي است.
مطالبات امام حسين(ع)
با معرفتي كه نسبت به حسب و نسبت آن حضرت در دنيا و آخرت و نيز در مقامات مادي و معنوي از طريق آيات و روايات به ويژه ادعيه و زيارت نامه هاي ماثور به دست آمده است، مي توان گفت كه مطالبات ايشان كه در شكل نهضت عاشورايي خودنمايي كرده است، چيزي جز مطالبات همه پيامبران، اوصياء و اولياي الهي نبوده است.
امام حسين(ع) چنانكه در زيارت نامه هاي معرفتي و شناختي، معرفي شده همه تلاش خود را صرف اين معنا كرد كه اهداف پيامبران و سبك زندگي ايشان را احيا كند و همان راهي را برود كه پيامبر(ص) به پيروي از پيامبران اولوالعزم در طول تاريخ پيموده و به عنوان مكتب اسلام در آيات قرآني معرفي شده است. (آل عمران، آيات 19 و 58) آن حضرت(ع) به عنوان احياگر مهم اسلام و اصلاح امت محمد(ص) گام نهاد، چنانكه خود به صراحت در اين باره مي فرمايد: انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي؛ همانا من براي اصلاحگري در امت جدم قيام كردم. (مقتل مقرم، ص 931). در اينجا به برخي از مهم ترين مطالبات ايشان كه در زيارت نامه هاي ماثور از امامان معصوم(ع) آمده اشاره مي شود.
1- اقامه نماز: در روايات و زيارت نامه بارها و بارها بر اقامه نماز به عنوان مهم ترين ويژگي آن حضرت(ع) تاكيد شده است؛ چرا كه نماز، ستون دين و جداكننده مومن از كافر است. نماد اسلام و عبوديت، برپايي نماز در هر حال و در همه جاست. همه پيامبران، مهم ترين دعوت خويش را عبادت خداوندگار دانسته و به نماز تاكيد داشته اند. (بقره، آيات، 3 و 43 و 83 و 011؛ نساء-، آيه 77 و 301؛ انعام، آيه 27؛ يونس، آيه 78 و ايات ديگر)
2- ايتاء زكات: پرداخت و اداي زكات نيز به عنوان دومين عمل صالح امام حسين(ع) در زيارت نامه هاي معرفتي بيان شده است؛ چرا كه اصولا غير از ايمان كه اساس دين اسلام است؛ نماز و زكات مهم ترين بنيادهاي اسلام است كه در آيات و روايات بسيار بر آن تاكيد شده است (كافي، ج2، ص 81) و خداوند در همين آيات آغازين سوره بقره به آنها توجه مي دهد.
3- امر به معروف و نهي از منكر: برخي ها از جمله معتزله به سبب اهميت اين فريضه آن را جزو اصول دين دانسته اند. اين بدان معناست كه فريضه اي مهم تر از امر به معروف و نهي از منكر به ويژه در عمل اجتماعي وجود ندارد. در آيات قرآني نيز بسياربر اين اصل تاكيد شده است؛ چرا كه استواري دين و جامعه به اجراي اين اصل و فريضه بستگي دارد. جامعه به اجراي معروف و ترك منكر قوام مي يابد و دعوت ديگران به كارهاي پسنديده عقلاني و عقلايي و وحياني و نيز ترك كارهاي زشت و ناپسند در حقيقت رهايي ا ز خسران بزرگي است كه هر انسان در دنيا بدان مبتلاست. (سوره عصر) در بيان ارزش اين فريضه و جايگاه آن بسيار گفته و نوشته شده است كه ديگر لزومي به يادآوري آن در اين مجال كوتاه نيست.
4- بندگي خالصانه: از ديگر ويژگي هايي كه در زيارت نامه ها براي امام حسين(ع) تاكيد شده، عنوان عبادت مخلصانه تا هنگام شهادت است: عبدت الله مخلصا حتي اتاك اليقين. شكي نيست كه عبوديت تنها سرمايه واقعي انسان متاله و رباني است؛ چنانكه تنها مسئوليت و وظيفه انسان در زندگي دنيوي نيز عبوديت است و خداوند به همين هدف انسان ها را آفريده است. (ذاريات، آيه 65) اين عبادت مي بايست خالصانه باشد وگرنه هيج ارزشي ندارد حتي اگر چيزي ديگر مانند بهشت در آن شريك قرار داده شود. يكي از خصوصيات امام حسين(ع) چنانكه در آيه 9 سوره انسان به آن اشاره شده، همين اخلاص در عبادت و عمل صالح است: انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاء و لا شكورا؛ جز براي وجه الهي اطعام نكرديم و از شما جبران و تشكري نمي خواهيم.
5- ثارالله: اين امر هرچند كه به ظاهر بيانگر مقامي از مقامات آن حضرت(ع) است، امام گوياي مطالبه اي است كه ايشان داشته است. حضرت به حكم وظيفه الهي، خود را موظف مي دانست كه در راه خدا قيام كند و خون خويش را در راه اهداف الهي بريزد و به قرب قرباني از راه تقوا برسد كه با جانفشاني به دست مي آيد. (مائده، آيه 72؛ حج، آيه 73) بنابراين، مطالبه ايشان همان اجراي حدود الهي و عدالتي است كه در راه آن قيام مي كند و قرباني مي شود. پس ما نيز مي بايست اينگونه عمل كنيم و ثارالله باشيم و براي عدالت و اجراي حدود الهي قيام و انقلاب نماييم.
6- اقامه حدود الهي با مجاهدت: از مهمترين عناوين اسلامي، جهاد در راه خداست. همين عنوان بارها براي امام حسين(ع) در زيارت نامه ها تكرار شده است. آن حضرت(ع) تا زمان شهادت براي اهداف الهي تلاش و مجاهدت كرد و در نهايت جان در اين راه نهاد. يكي از مهمترين و اساسي ترين مطالبه آن حضرت(ع) اقامه حدود الهي در جامعه بوده است.
7- دعوت: از عناوين ديگري كه به عنوان مطالبه آن حضرت(ع) در زيارت نامه ها مطرح شده، الداعي الي الله، دعوت كننده به راه اسلام و سبيل الله است كه اين عمل را با حكمت و موعظه حسنه انجام مي داده است: دعوت الي سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه. البته اين عمل ايشان به حكم وراثت و وصايت و خلافت الهي است كه ايشان داشته اند. و بر همه ماست كه اين گونه باشيم و ديگران را به راه خدا و اسلام دعوت كنيم.
تكاليف و وظايف حسيني ها
امام حسين(ع) به حكم امامت و ولايتي ها كه از سوي خداوند دارد، واجب الاطاعه است و بر ما حتم و واجب است كه از ايشان به عنوان اسوه و سرمشق زندگي بهره گيريم و او و ساير ائمه را در سبك زندگي خود الگو قرار دهيم. تكاليفي كه بر عهده ماست افزون بر شناخت و معرفت و ايمان به شكل محبت ومودت، اطاعت از ايشان است. بنابراين لازم است تا بدانيم چه مسئوليت خطير و بزرگي به عهده ما گذاشته شده است و به درستي از انجام آن برآييم. برخي از اين مسئوليت ها به قرار زير است:
1- اطاعت و مودت: بايد كاري كنيم كه رضايت و خشنودي آنان تامين گردد؛ زيرا از اين طريق است كه مي توانيم اميدوار باشيم مودت و محبت را به درستي داريم؛ چرا كه بي اطاعت نمي توان مدعي دوستي و محبت شد. از اين رو خداوند پيروي و اطاعت را لازم و ملطزوم محبت دانسته است. (آل عمران، آيات 13و 23)
در مفاتيح الجنان از جمله وظايفي كه براي زاير مطرح شده، اموري است كه در قالب جملات دعايي و نيايش بيان شده است. حقيقت اين است كه انسان بايد اينگونه باشد كه از خدا مي خواهد. بايد متوجه وجه الله باشد كه همان اهل بيت عصمت و طهارت هستند. همه چيز را از ايشان و در اطاعت و پيروي ايشان بداند و امر دين و دنياي خود را با ايشان هماهنگ كند و دعوت آنان را اجابت گويد و اينگونه خود را از همه فتنه ها و بلايا و امراض مادي و معنوي و جسمي و روحي در امان نگه دارد و در عافيتي در دين زندگي كند و بميرد.
2- تولي و تبري: تولي نسبت به ايشان و دوستداران آن حضرت(ع) و همچنين تبري از دشمنان و دوستان دشمنان آن حضرت(ع) وظيفه اي است كه ما به عنوان شيعه بايد انجام دهيم. براساس آيات و روايات هركسي با چيزي كه دوست دارد محشور خواهد شد. شباهت هاي انسان، در فكر و عمل بروز مي كند. بسياري از اعمالي كه ديگران انجام داده اند به نام ما ثبت شده و پاداش بر آن مترتب مي شود؛ چرا كه در دل، آن را دوست مي داريم. از اين رو همه قوم صالح به سبب پي كردن ناقه عذاب مي شوند درحالي كه پي كننده تنها يك نفر بود. (سوره شمس) در زيارت نامه ها بارها بر اين نكته تاكيد شده كه تولي نسبت به دوستان امام حسين(ع) را ابراز كرده و از دشمنان ايشان و فكر و عمل آنان تبري جويم؛ چرا كه اينگونه مي توانيم به ايشان نزديك شده و پاداش عمل ايشان را داشته باشيم و با آن حضرت(ع) در بهشت محشور شويم.
3- تعظيم شعار حسيني: تعظيم شعار حسيني و بزرگداشت آن روز براي يادآوري و عبرت گيري، از ديگر وظايف حسيني هاست. مي بايست حق ايشان را با تعظيم ادا كنيم و با يادآوري و درس و پندگيري، راه ايشان را ادامه دهيم و حضرت را اسوه و سرمشق زندگي خود قرار دهيم. كاري نكنيم كه از ايشان دور شده و از همراهي باز مانيم.
4- شاگردي در مكتب: يك شيعه بايد خود را شاگرد مكتب امام حسين(ع) دانسته و براي يادآوري و درس به نزد ايشان برود و شاگردي كند. اين باور كه ايشان شهيد است و حاضر و ناظر ماست و مقام ما را مي داند و كلام ما را مي شنود و به آن پاسخ مي دهد باوري است كه مي تواند شاگردي ما را تثبيت كند و بتوانيم از ايشان درس بگيريم و نيازهاي علمي و مادي و معنوي خود را برآورده سازيم. پس مي بايست به گونه اي باشيم كه «قلبي لقلبكم سلم و امري لامركم متبع» باشد.
اينها تنها گوشه اي از مقامات و مطالبات امام حسين(ع) و وظايف ما به عنوان شيعه است. بيان همه آنچه در آيات و روايات ماثور آمده زمان و حوصله بيشتري مي طلبد.البته همين چيزهايي كه بيان شده خود حامل مهمترين عناويني است كه بايد به آن توجه داشت و براساس آن به زيارت مقبولي رفت كه بر اصول اطاعت و اتباع و مودت و محبت استوار است. باشد تا حسين شناس و حسيني شويم و وظايف خود را نسبت به آن حضرت(ع) به درستي انجام دهيم.
 


گراني و تحريم انسان موحد را نمي رنجاند

آيت الله جوادي آملي
اجاره هشت ساله و اجير شدن حضرت موسي
براي حضرت شعيب (ع)
اجاره جزء امور عقلايي است كه شارع مقدس امضا كرده است پس تأسيس نيست، البته همه امور تأسيس الهي است منتهي خداوند برخي را با عقل و برخي را با نقل بيان مي كند اينچنين نيست كه بشر از خودش قاعده و اصلي داشته باشد و بگوييم اين قاعده بشري است و شارع آن را امضا كرده است، بشر همان است كه در سوره مباركه نحل وضعش بيان شده است كه »واللّه أخرجكم مّ ن بطون أمّهات كم لا تعلمون شيئًا« اين نكره در سياق نفي است يعني فاقد همه علوم، بعد هم بر اساس »علّم الا نسان ما لم يعلم« خداي سبحان يك سلسله حقايقي را از درون انسان به انسان آگاه كرده است، اين چراغ درون به نام فطرت و عقل را روشن كرده و اموري را به او آموخت كه مي شود تعليم الهي.
اگر خود انسان با اين چراغ الهي (عقل) به يك مطلبي پي ببرد، نقل مي شود تأييد و امضا و اگر چنانچه عقل به آن دسترسي پيدا نكرد، نقل مي شود تأسيس، ولي به هر حال آنچه كه بشر دارد تأسيس الهي است، اينچنين نيست كه بشر يك سلسله اموري را از خودش داشته باشد و دين امضا كند، دين در نقل خلاصه نمي شود، در قرآن و روايات خلاصه نمي شود، هر مطلب برهاني خواه عقل به آن رسيده باشد يا نقل، ديني است، منتهي بايد عقل را از مسأله قياس و خيال و گمان و وهم جدا كرد، برهان عقلي، همان برهاني است كه با آن مي شود خدا را ثابت كرد، وحدانيت، يگانگي و يكتايي خدا و وحي و نبوت را اثبات كرد، اينها همه دليل شرعي است و دليل بشري نيست، بنابراين آنچه را كه خداي سبحان به عنوان عقل به انسان مرحمت كرده تأسيس شارع است.
پس اجاره جزء اصول عقلايي است كه شارع مقدس از راه عقل اين امور را به بشر آموخته است. ما معاملات و عبادات را از راه نقل مي آموزيم، اجاره از اصولي است كه خداوند در نهان و نهاد بشر نهادينه كرده است، اينچنين نيست كه در شرع قبل بوده و در شرع فعلي استصحاب كرده باشيم يا نكرده باشيم، قبل از اسلام بوده و بعد از اسلام هم در حوزه مسلمين و غير مسلمين هست و جزء امضائيات شارع مقدس است.
عقل چراغ است
اگر عقل واقعا چيزي را فهميد، كشف حكم شرعي است، عقل يك چيز ابداعي و تأسيسي ندارد، عقل چراغ است و حكم شرع را مي فهمد، هيچ يعني هيچ ـ به نحو سالبه كليه ـ عقل از خودش چيزي ندارد، خداي سبحان اين چراغ را به انسان داد و واقعيت را گاهي با چراغ عقل و گاهي با چراغ نقل به او تفهيم مي كند، اگر كسي بخواهد انسان را بشناسد ،با اين دو سه آيه، شناسنامه انسان روشن مي شود، يكي در بخش پاياني سوره قيامت است كه :«ألم يك نطفه ً م ّن مّن يّ يمني«، يكي هم در سوره نحل است كه :«واللّه أخرجكم مّ ن بطون أمّهات كم لا تعلمون شيئًا« و در بخش هاي ديگر فرمود در پايان عمر، فرتوتي و فرسودگي و كهنسالي دامنگيرتان مي شود »ل كي لا يعلم بعد ع لم شيئًا« كه اين هم نكره در سياق نفي است.
انسان يعني اين سه تا سلب، »لم يكن شيئا مذكورا« است اولا، به دنيا هم كه آمد بديهي ترين بديهي ها را نمي فهميد ثانيا، خيلي ها هستند كه در آخر عمر از بديهي ترين بديهي ها خبري ندارند ثالثا، انسان اين سه تا سلب است و هر چه در اين وسط ها دارد بر اساس »و ما ب كم م ن ن عمه فم ن الله« دارد.
نبودن توحيد در زندگي ما
ما مسلمان و موحديم اما توحيد در زندگي ما نيست، در نماز و روزه و حج و عمره ما هست اما در زندگي ما نيست، موحدانه زندگي نمي كنيم، نشانه اش هم اين است كه مواظب حرف هايمان نيستيم، اگر يك سبد ميوه اي به ما برسد مي گوييم چيست مي گويند ميوه است مي گوييم كي داد مي گويند فلان باغبان همين، به جاي اينكه بگوييم كي آورد مي گوييم كي داد، اين فرهنگ ما است، اصلا نمي دانيم چگونه بايد حرف بزنيم، يك عده معتقدند كه دين از سياست جداست ولي ما متأسفانه عملا معتقديم كه دين از زندگي جداست، در نماز و روزه خدا را عبادت مي كنيم اما بايد بدانيم اگر چيزي به ما داده شده خدا داده است.
حضرت امير (ع) فرمود «المسكين رسول الله» يعني اين نيازمندي كه در خانه شما آمده خودش نيامده او را فرستاده اند، اين را فرستاده اند درب خانه شما ببينند چه كار مي كنيد، اگر مسكين رسول خدا است ،معطي و باذل هم رسول خدا است، اين بيان نوراني حضرت در نهج البلاغه اختصاصي به فقرا ندارد، اغنيا هم همينطور است، كسي كه آمد بگيرد ،خدا او را فرستاده است كه ما را بيازمايد، كسي هم كه آمد بدهد خدا او را فرستاده كه ما را بيازمايد «و نبلوكم ب الشّرّ و الخير ف تنه ً».
تفكرقاروني
نمي دانم شما با مردان الهي و برخي از انسان ها برخورد كرده ايد يا نه، آنها در حرف هايشان به واقع موحد بوده اند، نمي خواستند مقدس مئابانه زندگي كنند، مي خواستند موحدانه زندگي كنند، ما از آن بزرگان نشنيديم كه بگويند فلان كس داد، مي گفتند فلان كس آورد و اين زحمت را كشيد.
اين حرف قاروني است كه بگوييم 40 ـ 50 سال زحمت كشيديم و عالم شديم، اين اصطلاح نارواي دود چراغ خوردن همين است، قارون هم كه بيش از اين نگفته بود و نمي گفت، مي گفت: » نّما أوت يته علي ع لم ع ند ي«، خودم زحمت كشيدم و پيدا كردم، بسياري از ما اسلامي حرف مي زنيم ولي قاروني فكر مي كنيم، ما هم خيال مي كنيم خودمان زحمت كشيديم، خيلي ها آمدند حوزه ولي چيزي نشدند، خيلي ها رفتند دانشگاه چيزي نشدند، خيلي ها رفتند بازار چيزي نشدند، اينطور نيست كه هر كس برود جايي چيزي گيرش بيايد، اگر بگوييم « نّما أوت يته علي ع لم ع ند ي» همان اسلامي حرف زدن و قاروني فكر كردن است بايد بگوييم :«مابنا من نعمه فمن الله».
هم در قرآن هست و هم اهل بيت عليهم السلام دستور دادند در نماز و بعد از نماز در تعقيبات بگوييم :«اللهم ما بنا من نعمه فمنك»، اين براي تنها ثواب بردن نيست، ثواب را بالاخره مي دهند، عمده آن است كه اين دين در زندگي ما بيايد كه اگر آمد راحت هستيم، نه از گراني مي رنجيم نه از تحريم، چون او دارد ما را اداره مي كند، به واقع اگر باور كرديم كه تمام مار و عقرب عالم پيش خدا روزي دارند، شرق و غرب عالم بخواهند ايران را تحريم كنند اثر ندارد، ما باور نكرديم اين حرف ها را، مگر آنها رازقند؟ خدا در قرآن به صورت «علي» فرمود «و مام ن دابّه ف ي الأرض لّا علي اللّه ر زقها»؛يعني تمام مار و عقرب ها، عائله منند و من عهده دار روزي آنها هستم.
چون دين در زندگي ما نيست اگر شنيديم يك مخذول منكوب ملعون ازل و ابد در صدد تحريم است مي رنجيم و مي گوييم چه خواهد شد؟ هيچ نخواهد شد، خداوند فرمود اگر شما به راه باشيد: «ولو أنّ اهل القري آمنوا و اتّقوا لفتحنا عليه م بركات من السّماء و الارض»، ما مسلمانيم ولي متأسفانه با اين عقيده كه دين از زندگي جداست، روش ما [به اشتباه] اين است كه دين در نماز و روزه است و زندگي امر عادي است.
اينكه مي بينيد گاهي در حوزه ها گفته مي شود اين مطلب عقلايي و بشري است و دين آن را امضا كرده، گوشه اي از همان مكتب ناروا است، اينچنين نيست كه بشر واقعا از خودش چيزي داشته باشد و دليل نقلي آن را امضا كرده باشد، دليل نقلي كشف مي كند كه انسان از راه دليل عقلي چيزي را كشف كرده است.
هيچ غده اي بدتر از ثروت نيست
هيچ چيز بدتر از داشتن نيست، اين را بدانيد، هيچ غده اي بدتر از ثروت نيست، خدا فرمود: «و لا تعج بك أموالهم و أولادهم نّما يريد اللّه أن يعذّ بهم ب ها ف ي الدّنيا»، وجود مبارك حضرت امير (ع)درباره آيه اي كه فرمود اگر كسي عمل صالح انجام دهد و مؤمن باشد »فلنحيينه حياه طيبه «؛ فرمود حيات طيبه «هي القناعه »، فرمود «استغنائك عن الشيء خير من استغنائك به» اين از بيانات نوراني حضرت در نهج البلاغه است، فرمود بي نيازي از چيزي بهتر از بي نيازي به وسيله آن است، اين فرهنگ اگر در جامعه ما رشد كند و با قناعت يعني حيات طيبه زندگي كنيم هم بيراهه نمي رويم و هم راه كسي را نمي بنديم.
اگر در كلمات فقهاي ما (رض) گفته مي شود كه اين مطلب بشري است و شارع امضا كرده است يعني قبلا خداي سبحان به وسيله چراغ عقل و فطرت اين مطلب را به بشر آموخت و به وسيله چراغ نقل به ما فرموده است كه من قبلا به بشر گفته ام و همان را امضا مي كنم.
در خصوص تقاضاي حضرت موسي نسبت به برادرش هارون عليهما السلام به دليل افصح بودنش، اگر غرض اين باشد كه بگويد او مرا تأييد كند كه فصيح تر بودن او معني ندارد، كسي را مي خواهم كه حرف هاي مرا در جامعه خوب تبيين كند كه دعوت به چيست و دعوي به چيست و برادر من اينگونه است و اين نشان دهنده اين مطلب است كه هنر ،سهم تعيين كننده اي در تبليغ دين دارد، خداوند هم فرمود شما را ياري و مسلط مي كنيم.
فرعون در پاسخ چند حرف دارد، گفت اين سحر است، شما با نيرنگ، اين را به خدا افترا بسته ايد، ما ساحر زياد داريم ولي افترا نمي زنند، سوم معيار تكذيب و تأييد ما هم مشخص است، اگر چيزي را بخواهيم تأييد كنيم بايد بگوييم« نا وجدنا آبائنا علي أمه » چيزي را هم كه بخواهيم تكذيب كنيم مي گوييم :«ما سم عنا ب هذا ف ي آبائ نا الأوّل ين»، معيار اثبات و نفي ما فعل و ترك نياكان ما است، اين تقليد محض در هويت آل فرعون رخنه كرده است.
امام صادق (ع) مي فرمايد امت اسلامي يا تكذيب دارد يا تصديق و هر دو بايد برهان داشته باشد: «ن الله خصّ أو حصّن أو حض طبق قرائت سه نسخه، عباده بآيتين من كتابه»؛ با دو آيه مرزبندي كرده و سيم خاردار كشيده است: «أن لا يقولوا علي اللّه الا الحق» اگر خواستي حرف بزني تا برهان حكيمانه يا فقيهانه نداشتي حرف نزن، اگر هم خواستي چيزي را نفي كني: «بل كذبوا بما لم يحيطوا بعلمه» بايد برهان داشته باشي، اين مي شود جامعه علمي، فلان كس چنين گفته است، گمانم اين است، اين مي شود با هوس زندگي كردن، همان جاهليت است به صورت ديگر، نفي و اثبات فرعونيت و جاهليت به تقليد باطل است.
گزيده اي از بيانات معظم له در جلسه تفسير سوره مباركه قصص ،
17/ 7 / 1391 به نقل از رسا
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14